شهيد «علي داكاني»
نام پدر: موسي
5 دي 1346 بود كه كاشانه «موسي و زهرا» با هُرم نفسهاي اولین فرزندشان، یعنی «علی» گرم شد.
پيشه پدر كشاورزي بود.
دوران تحصیلی ابتدائياش را در دبستان زادگاهش «تنگدرّه»، سپري کرد. سپس، به مدرسه راهنمائی «شهيد حسن فتوكيان» فعلی «طالشمحله» راه يافت و تحصيلاتش را در همين مقطع به اتمام رساند.
مادرش نقل ميكند: «اوايل انقلاب، مدرسه آنها كمبود سوخت داشت. علي از خانه نفت ميبرد. يك روز معلمش به من گفت: شما راضي هستيد كه پسرتان سوخت براي بخاري مدرسه ميآورد؟ از مدرسه كه ميآمد، درسهايش را ميخواند و بعد، به پايگاه بسيج ميرفت. او سرپرستي پايگاه را بر عهده داشت. گاهي اسلحه ميآورد و در كمد پنهان ميكرد. آن پايگاه الان به نام خودش ـ «پايگاه شهيد علي داكاني» ـ است.»
پدر از ويژگيهاي علي روايت میکند: «مهربان، صادق و پر جنبوجوش بود. به مدرسه علاقه زيادي داشت و شاگرد خوبي بود. با اين حال در كار كشاورزي به من كمك ميكرد.»
زهرا از علي نوجوانش در آغازين روزهاي انقلاب میگوید: «وقتي به مدرسه ميرفت، عكس رهبر را با خود ميبرد. ميگفت: مامان! آقا ميخواهد به ايران برگردد.»
اگرچه آن زمان كمسن و سال بود، اما با شركت در تظاهرات، در پيروزي انقلاب اسلامي كوشيد. علاوه بر آن، اعلاميههايي را كه با ساير مبارزان چاپ ميكردند، به يكي از بستگانش در تهران، به نام «غلامحسين باقريپور» ميرساند. البته، خودش هم از آن اعلاميه ميگرفت و پخش ميكرد.
علی در سال 1360 با عضويت فعال بسيج، به عنوان نيروي داوطلب، به جبهه مريوان عزيمت كرد و به مدت چهار ماه در آن منطقه مشغول خدمت بود. او همچنين مسئوليت ادوات گردان در هفتتپه را نيز، بر عهده داشت. سپس، در تاريخ 13/1/1356 عضو رسمي سپاه پاسداران شد.
پدر ميگويد: «از جبهه برايمان نامه مينوشت و ميگفت: نماز جمعه را ترك نكنيد. امام را تنها نگذاريد و به منافقان فرصت ندهيد كه كاري كنند.»
علی عزیز، عاقبت در 28 ارديبهشت 1365، در مريوان به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پيكر پاك او با حضور پر شور مردم، تشييع و در گلزار شهداي «بهشت زينبيه» رامسر به خاك سپرده شد.