نام پدر : حسن
تاریخ تولد :1340/08/17
تاریخ شهادت : 1360/07/20
محل شهادت : آبادان

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید عسگری خیری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب شهدا والصدقین

با درود فراوان به مهدی منتظر صاحب الزمان و بر پا کننده عدل و داد و نابود کننده ظلم و ستمگران و روشنگر جهان از تاریکی ها. و با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ابراهیم زمان بت‌شکن مرجع عالی‌قدر دانشمند بزرگ رهبر مستصعفان جهان که خدا این سمت را را برای امت خود فرستاد تا زمینه انقلاب حضرت مهدی عج الله را آماده سازد و بعد از زمینه سازی این انقلاب را به دست منجی عالم بشریت صاحب‌الزمان بسپارد.

با سلام و درود فراوان بر شهیدان راه حقق و حقیقت که با خون خود گل‌های تازه شکوفه ما را آبیاری کردند و آن‌ها را به راه راست هدایت نمودند.

و با درود و سلام فراوان به رزمندگان غیور و سلحشور ایران که زاهدان شب و شیران رروزند و با نیروی خداوند به صف دشمنان اسلام حمله می‌کنند و ضعف دشمنان را یکی بعد از دیگری می‌کشند مانند کوه در برابر دشمنان اسلام ایستادند و بایستند و درود و سلام بر امت غیور و قهرمان ایران که همیشه در صحنه هستند و با نیروی خود جبهه‌ها را پا در می‌کنند و همه از همه چیز خود می‌گذرند. و فدای اسلام عزیز می‌کنند و با درود و سلام بر سپاه پاسداران و روحانیون عزیز و بسیجیان و انجمن‌های اسلامی که حافظان خون شهیدان هستند.

درود و سپاس بر خدای که انسان را آفرید و زمین را آفرید و انسان را در روی آن گذاشت تا زندگی کنند و نعمت بیکران داد تا در روی زمین استفاده بنمایند و او را خلق کرد تا آزمایش نماید: سخنم را آغاز می‌کنم. همانطوری که خداوند در قرآن می‌فرماید : من انسان را آفریدم تا مورد آزمایش خویش قرار دهم تا او را با کارهایش خبر کنم. آنهایی که رفتند و شهادت را انتخاب نمودند و جهاد نمودند و از امتحان خدا قبول شدند و به سوی خدا پرواز نمودند ما ماندیم تا این آزمایش را انجام دهیم. و مانند آنهایی که به سوی معشوقشان شتافتند و انجام داده‌اند ما هم مانند آن‌ها بپذیریم و ماهم به سوی معشوق یعنی الله بشتابیم و از این امتحان و آزمایش سرافراز و سر بلندی در بیاییم و مانند آنهایی که فرمان خدا را با جان و دل پذیرفتند و جهاد نمائیم و در راه خدا جان دهیم تا سر افراز و سربلند باشیم که همانند دیگران در راه خدا رفتند (برادران و خواهران راهی را که انتخاب نمودند با شناخت بود راهی است که ملت ما در آن با صدها هزار شهید و صدها هزار معلول داده است. و راهی است که امام ما به ما آموخت که همانا راهی که حسین (ع) به فرزندانش در صحرای کربلا آموخت راهی است که انسان به وسیله آن به تمام آرزوهای خود دست یافته و از این دنیا پر از کثافت را رها ساخته و خود را به معشوق خود و خدای جهان می‌رساند و این راهی که می‌روم راهی است که در آن باید برای استحکام بخشیدن نظام جمهوری اسلام از جان و خون خود مایع گذاشته تا خون خویش را به زمین ریخت تا پرچم اسلام و مسلمین در جهان برپا کرد تا باخون خود مسلمین جهان را از بند مستکبرین رها سازیم اگر من در این راه افتخار شهادت نصیبم شد به تنها آرزوی دیرینه‌ام رسشیدم پس اگر خونی ریخته نشود نهال اسلام و گلهای تازه شکوفه ایران بارور نگردد و حاصل ندهد.

پس باید خون داد تا ... جوان آبیاری شود تا جائیکه دیگران ... پر کنند همانند حسین (ع ) در صحرای کربلا- علی‌اکبر و علی‌اصغر، عباس و قاسم و حبیب ابن مظاهر داد تا پرچم اسلام در سراسر جهان برالفراشته شود و دین اسلام در جهان و گیتی بر افراشته شود. ما می‌رویم با خون خود مردم مستضعفان جهانی را از یوق استعمارگرانشرق و غرب نجات دهیم و ما می‌رویم تا حق این مردم مظلوم جهان را از حلقوم مستکبران بگیریم. همانا که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: که من برای مردم ستمدیده آنقدر ارزش قائلم که آنهایی که حقشان را میخورند حتی از حلقومشان در خواهم آورد و ما می‌رویم تا کربلا و قدس عزیز و بلکه تمام سرزمین جهان را از لوث وجود این سفاکان پاک کنیم و ما می‌رویم و جان و خون خود را می‌دهیم برای اینکه اسلام و قرآن و امام زنده بمانند تا امام با یاری خداوند سبحان و سخنان خود مردم را راهنمایی و بدارتر و جهان خواران را رسواتر نمایند. ای برادر و ای خواهر و برادر به ما چنین آموختند که در راه اسلام باید از زره زره وجودمان بگذریم و فدای اسلام و قرآن سازیم؛ موقعیکه امام حسین (ع) تمام فرزندان و یاران خود را از دست دادند و در صحرای کربلا ماند و خودش یکتنه روبروی دشمنان ایستاد و فریاد برآورد. هل من ناصرا ینصرنی: آیا کسی هست مرا یاری کند. ای امام حسین و ای فرزند زهرا (س) و ای فرزند علی (ع) آنوقت که ما نبودیم در آن میدان نبرد به فرماندئهی شما دربرابر دشمنان بایستیم؛ ولی حالا فریادت را شنیده ایم و لبیک گفته ایم و حالا ما به فرماندهی حسین زمان‌مان در برابر یزیدیان ایستاده‌ایم همانطوریکه شما و همراهانت در برابر یزیدیان زمان خود ایستاده اید و شهادت را افتخار خود می‌دانستی و در آخر هم شهید شدی و حالا ما یزیدیان زمان می‌جنگیم تا خون شما و هم... بوسیله خون فرزندانتان پس از دوره‌های زیاد آبیاری گردد و پرچم شما که همان پرچم اسلام است در جهان برافراشته سازیم و تا مادامی که یزیدیان زمان را از بین نبریم و پرچم شما را در اسلام برپا نسازیم از جا نخواهیم نشست حتی اگر بدن‌های ما را ار از رک و سلول جدا سازند. دست از راحت بر نخواهیم داشت که حالا امت توانست آنوقت نیستند که شما را تنها بگذارند.

 

 سخنانی چند با خانواده‌ام پدر و مادر و برادر و خواهرانم؛ خدمت پدر گرامی و مادر عزیز سلام عرض می‌کنم. بعد از از سلام امید وارم حالتان خوب و خوش بوده باشد مادر عزیزم ای قلب و جیگر کوشه من ای تمام اعضای بدنم می‌دانم که من به شما خیلی رنج داده‌ام. و خیلی شکنجه داده دادم می‌دانم که در نیمه‌های شب برای بزرگ کردن من بی خوابی هایی کشیده‌ای می‌دانم که برای بزرگ کردن من خیلی مشقت کشیده‌ای کوشش کرده ای و می‌دانم ناراحتی برای من کشیدی پس از بزرگ کردن فرزند خود فرزندت را در ... داشت و همچنین اسلام در این موقع به جوانانی مثل من و دیگران نیاز داشت تا به یاری او بشتابند تا اسلام را از بند آزاد کننددر این موقعیت آرزوی فرزندت را را در این موقع و تا آخرین نفس و آرزوی وقت شهادت است برای اینکه این راه را انتخاب نمودم. ولی پدر جان اینکه آنجه به من گفتی انجام ندادم و آنچه را که شمال می‌خواستی کم لطفی نمودم و به دستورهای را که من دادی انجام ندادم و شما را ناراحت نمودم. شما دستوراتی را که می‌دادی را انجام نمی‌دادم و شما را رنج میدادم اما ولی به انچه که به شما رنج دادم مرا ببخشید و از شما معذرت می‌خواهم که به شما مشقت رساندم. ولی به ... از اینکه گذاشتی من به جبهه بروم از شما کمال تشکر را می‌کنم و از شما خیلی تشکر می‌کنم که فرزندی نا اهل را فدای اسلام کردید خیلی خوشخالم و اگر من به به این افتخار نائل آمدم تنها... شهادتم بود. مادر و پدر جان دعا کنید که من در این راه به آرزویم برسم. خدمت برادرانم داداش مجید داداش اسماعیل و قربانعلی سلام می‌رسانم. امیدوارم که حالتان خوب باشد. برادرانم در برابر مشکلات و مشقت‌ها مقاوم باشید در برابر حرف‌های انحرافی با مقاومت بایستید و بعد از رفتن جای برادراتان در جبعهه‌ها پر کنید و آرزو دارم شما برادرانم همیشه پیروز و موفق باشید. و اگر از سوی انجمن اسلامی کمک خواستند کمکی بنمائید و همیشه با انجمن اسلامی و بسیج و طرفداری نمائید. و این انجمن اسلامی و بسیج هستند وکه حافظان خون شهیدان و اسلام هستند و خدا و خدا نکند که کم لطفی کنید و انجمن و بسیج را ناراحت کنید همیشه و در هر کجا هستید بهآنها یاری و همکاری کنید حتی اگر مردم آن‌ها را تنها گذاشتند شما آن‌ها را تنها نگذارید. و پیرویمردم نکنید و همیشه همه کسانی را که حافظان خون شهیدان و اسلام هستند را پشتیبان باشید امیدوارم که شما و برادران موفقرو سربلند باشید. و من سعادت و خوشبختی شما را از خداوند متعال خواهران سنا و محرم سلام میرسانم و بعد از سلام امیدوارم که حال شما و فرزندانتان خوب و خوش باشد و خواهرانم شما آنقدر من ارزش دارید که زینب سلام الله علیعا پیش امام حسین علیه السلام ارزش داشتند خواهران عزیزم فرزندانتان را به گ.نه ای تربیت کنید و تحویل جامعه دهید که آن‌ها فرد مخلص و مومن نزد جامعه تحویل بدهید و دیگران از آن‌ها درس بگیرند و آن‌ها هم به دیگران درس بدهند خواهرانم اگر من بر نگشتم شما دقت و ظیفه برادری که در وجودتان دارید انجام دهید. پدر و مادرم و برادرانم. و خواهرانم اگر خدا خواسته و من برنگردم و از این دنیا رفتم اگر جنازه‌ام پیدا شد مرا در پیش شهید عزیزمان نورالله و محمد و ح ... حسین و رمضان دفن نمایید و اگر جنازه‌ام پیدا نشد نا راحت نباشید زیرا رجائی و با هنر آنطوری شهید شدند و از سوختنشان و به وسیله نشانه هایی که داشتند توانستند تن آن دو را بشناسند که کدام رجائی و کدام با هنر بود و به وسیله ...

 پس جنازه من ناراحت نباشید و از پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم و فامیلانم می‌خواهم که برای من گریه و زاری نکنید و بجای گریه و زاری بر روی شهیدان فاتحه ای بخوانید و در هر شب جمعه دعای کمیل مرا بیاد داشته باشید. و بروم فاتحه ای بخوانید و همچنین بجای گریه و زاری امام را دعا کنید. و از خدا بخواهید امام ما را تا انقلاب مهدی نگه دارد. . دعا کنید که رزمندگان ما پیروز شوند. و در اخر از پدر و مادر و برادران‌ام و خواهرانم و فامیلان و دوستانم که از طرف من رنج و و مشقتی دیدند و حرف بد شنیدند و به جان خودشان مرا ببخشند در ضمن مادر جان شمشیر پر برکتت را به فرزند خودت حلال کن.

 کمی هم در مورده بسیج و انجمن اسلامی و مردم در باره مناافقین صحبت کند و شما را به خدا می‌سپارم. از انجمن اسلامی و بسیج و چه از خواهران و برادرا می‌خواهم در جلسات که خودشان که خودشان برپا می‌کنند حضور به هم برسانند. زیرا این جمع شدن شما خیلی موثر است برای دشمن. زیرا دشمن از شما می‌ترسد منافقین از جمع شدن شما می‌ترسند. آن‌ها از جلسات شما می‌ترسد و از برنامه‌های شما می‌ترسد و از کارهایی که برای اسلام می‌کنید می‌ترسد. پس هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید و جلسات شما با شکوه تر اجرا گردد دشمن اسلام ناکامتر و ناکام تر خواهد شد. از برادران بزرگتر بسیجیان می‌خواهم که این نوجوانانی که در ده هستند و از آنکه مغزهایشان پر از حرف‌های عوضی شود که نمی‌شود آن‌ها را در انجمن اسلامی و بسیج دعوت کنید و این جوانان را آماده کرده و برای نبرد با آمریکا و شوروی و اسرائیل نمائید.

پیامی نیز برای دانش آموزان ومعلمان عزیز دارم حتما به دانش آموزان بگوئید که ای برادران و ای خواهران دانش آموز و مخلص عزیز رفتن شما در کلاس و حاضر شدن شما در کلاس و درس خواندن شما در کلاس یک نوع مبارزه است با استعمار خارجی و منافقان داخلی. ای برادر و ای خواهر اگر کم لطفی کنید و بی اهمیتی نمائید بدانید که فرزندان سرمایه داران و منافقان و آنهای دیگر که در خط اسلام نیستند و آن‌ها در کوشش هستند و درس می‌خوانند و مغزهایشان و فکرهایشان و اندیشه‌های خود را بالا می‌برند. تا این که ... کمکی کنند به آمریکا. این‌ها درس می‌خوانند برای کمک به آمریکا.

 این‌ها در آینده برای انقلاب اسلام و قرآن و ملت ما خطری بزرگ هستند اگر شما درس خودتان را نخوانید مانند بیسوادی در آینده خواهید شد که وقتی سوال شود نمی‌توانند جواب بدهیم و از اسلام و دین بیخبر می‌شوید و آن وقت هست که شما را و مغز شما را میربایند و به سوی خود می‌کشند و شما را از خدا و اسلام و قرآن دور می‌کنندو انوقت است که اسلام و قران و انقلاب ما را به شکست می‌دهند. و خون صدها هزار شهید پایمال می‌شود. خدا نکند کهخ چنین کاری پیش بیاید .پس وظیفه خیلی سنگین است.

 پس چرا پیامبر و امامن ما به دانش اهمیت زیادی می‌دادند. که م گویند حتی حتی دانش در کنار سرزمین چین باشد را باید بیاموزیم سعی کنید وظیفه خود را به خوبی انجام دهید و آبروی انقلاب ما را در اینده حفظ نمایید و انقلاب مان را به جهان صادر نمائید و برای اینکه این انقلاب فقط برای ملت نیست بلکه این انقلاب مال مستضعفان جهان استع و از معلمان عزیز می‌خواهم که آنهایی ... را با دانش آموران را با اسلام آشنا سازند و انان را با قرآن آشنا سازند و وظیفه ای که معلم دارد مانند وظیف ای است که پدر و مادر نسبت به فرزند خود دارد که فرزند خود را تربیت می‌کنند آن‌ها همچنین وظیفه ایس دارند شما خودتان بهتر می‌دانید

 که چگونه دانش آموزان را تربیت نمایید و آن‌ها را اخلاق اسلامی یاد دهید. پیامیربرایراسلام و اهالی روستای خویش دارم. ای مردم سلحشور و غیور ایران. امت شهید پرور و اهالی روستای چباره پیرو ولی فقیه باشید و هر کجا امام فرمان داد اطاعت کنید و مطیع رهبر باشید که اعتقاد به ولی فقیه به امام زمان ( عج ) می‌باشد پیرو شهیدان باشید و در موقع پیکار با جوانان خودتان را با لباس رزم بپوشانید و بفرستید به میدان نبرد که اسلام و قرآن انقلاب و نهضت حسین احتیاجی به خون این جوانان نیاز ندارد که خدا نکند که از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نمایید و نگذارید او به جبهه برود و در راه خدا جهاد کند. و با دشمن اسلام نبرد نکند و در موقع فرمان جهاد و مسلمانان و شما فرمان فرمان جهاد را ندهید اگر چنین شود به خدا قسم شما دشمنان اسلام هستیدو دشمنان قرآن و اسلام و نهضت حسین علیه لسلام می‌باشید آیا راضی هستی به ناموس وبرادرت و اسلام تجاوز کنند و شما ساکت باشید و گوشه نشینی را انتخاب نمائید و بگویید به چه مربوط است اگر از مرگ می‌ترسی که هرجا بروی باز مرگ به سراغت میاید و از مرگ دشمنان اسلام میترسند ونه شما مسلمانان پس بیاییم از مرگ فرار نکنیم و چند روز زودتر بمیریم و آنهم اگر کسی در راه خدا کشته شود مرگ شرافت مندانه است و خدا در قرآن می‌فرماید هرکه در راه خدا کشته شود او را اجری اعظیم اعطا خواهیم کرد

پس بشتابید بسوی جبهه‌ها تا دشمنان اسلام را در سطح زمین نابود بسازیم تا بتوانند نسل آینده‌مان با ارامش و آسوده خاطر زندگی کنند ان شاالله خداوند شما را توفیق عنایت فرماید و در کارهایتان آن هم کار برای رضای خدا باشد موفقیت و پیروزی به شما عنایت نماید. ای مردم غیور ایران و اهل روستا در برابر منافقان با تمام قدرت به ایستید و مقاوم باشید که دسیگر این منافقان کور دل راهی بجز نابودی ندارند. این‌ها دیگر گورشان را با دست خودشان کندند بدون اینکه خیال کردن با کشتن مطهری و مفتح بهشتی و 72 تن از یاران امام و شهید محراب مانند مدنی و دستغیب، صدوقی؛ اشرفی اصفهانی. و اگر من بر نگشتم یک نفر را انتخاب کنید تا روزه غذای مرا بگیرد و همچنین به برادر قربانعلی خیری 1000 تومان پول نقد و یک کفش برای من خرید و قیمت آن را نمی‌دانم بدهکارم و همچنین 200 تومان پول قرض الحسنه به حساب من می‌باشد و همچنین به برادر حسینی 6 هزار تومان پول دادم و در بانک رفاه کارگران 400 وو خوردی پول من می‌باشد و همچنین از برادرم حسین خیریو اسماعیل و قربانعلی و فامیلان اکگر از من بخواهی هستند شما پدر جان به آن‌ها بدهید و اگر اگر نمی‌خواهند به وجدان خودشان مرا ببخشند. و در اخر از شما و خانواده‌ام و مردم مسلمان می‌خواهم که در شبل اول قبر مرا تنها نگذارید و کنار قبرم باشید. زیرا که من از تاریکی و فشار قبر در شب اول قبر خیلی حراسانم و سوره قدر را 7 بار در کنار قبرم بخوانید و همچنین سوره توحید را فراموش نکنید و مراسم مرا ساده بگیرید کتابهای مرا که در کمنزل دارم یکمی را به انجمن اسلامی و یکمی را به جبهه ومقداری را به برادرم قربانعلی بدهید و همچنین مقدار پولی به جا ماند خمس پول‌های را که در بانک داشتم بدهید و مقدار دیگر را به جبهه بفرستید در آخر وصیت می‌کنم که تمام پدران شهید وصی و تمام مادران شهید ناظر من هستند و شما پدر و مادرم به جزو آن‌ها هستند ودر آخر شما پدر و مادر جان و برادران عزیزم حسین جان؛ اسماعیل جان و قربانعلی و شما خواهران مهربانم همیشه یاروفادار اسلام باشید و امام را دعا کنید در اخر چند کلمه دعا کنید در اخر چند کلمه دعا می‌کنم امین بگوئید.

بار خدایا! پروردگارا! و معبیودا! ما را به وظیفمان آشنا تر بگردان و از کمی راه کج به راست هدایت فرما و ما را پاسدار و نگهبان و حافظ خون شهیدان قرار بده و ما را سرباز واقعی امام زمان و مطیع و فرمانبردار در وظیف‌مان و پیرو خط امام و همچنین جزو شهیدان بدرو احد و همچنین کربلا مشهور بگردان. امین یا رب العالمین و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

عسگری خیری

10/8/63

در ضمن از مادر عزیزم و خواهرانم و بخصوص مادرم می‌خواهم در میان مردم و زنان ماتم‌سرایی نکنید در خانه بماند. مادرجان در آخر بدان اگر رفتم و اگر خدا شهادت یاری کرد و بدان تو را و خانواده‌ام و برادر و خواهرانم شفاعت خواهم کرد. این لباس فرم سپاه را به سپاه تحویل بدهید و لباس‌های غیره را به برادرم و دوستانم بدهید. در آخر خدا حافظ همگی‌تان.

والسلام

یار امام باشید تا پیروز باشید.

تاریخ 18/ 12/1363 عسگری خیری

 

 


زندگی نامه

بسمه تعالي 
بار پروردگارابه همانا كه در راه پيكار با دشمنان تو خويشتن را به رنجها افكندند و از همه چيزشان حتي از خود گذشتند و براي عظمت كلمه توحيد به قربانگاه رفتند و از هيچ چيز نهراسيدند و پروانه صفت نداي ( هل من ناصر ) امامشانرا لبيك گفتند و رضاي تو را به رضاي غير تو انتخاب كردند . تو را سوگند كه ما را نيز به راهشان مستدام بدار تا صميمانه از ته قلب و خلوص كامل در خط رهبري امام بي هيچ انحراف كوشا باشيم و آنچنان به مرتبت و مزنلت ملت شهيد پرور اسامي ايران بيفزاي كه هيچ ملتي همسنگ و هموزن آنان نباشند .
( يا ابتها النفس المطمئه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فاد خلي عبادي و ادخلي جنتي ) اي نفس مطمئن و دل آرام ( بياد خدا ) امروز بحضور پروردگارت باز آي كه تو خشنود ( به نعمتهاي ابدي او ) و اورا راضي از ( اعمال نيك ) توست . در صف بندگالن مندر آي و با خشنودي در بهشت من داخل شو. 
سخن از شهيد ديگر است ، شهيدي از تبار هابيليان كه بر عليه قابيليان زمان مردانه جنگيد . شهيدي كه براي شهادت لحظه شماري و بي تابي ميكرد . او صادقانه و خالصانه در جستجوي شهادت بي تابانه راهي كربالي جنوب شد و با خوي اسلامي و انساني به ديار الله شتافت و با اشتياق كامل در زمره شهيدان جاويد تاريخ جاي گرفت . 
برادر محمد د رتمام زندگيش در برابر كف رو الحاد و نفاق و استكبار جهاني دلاورانه ايستادگي كرد ودر پيمودن اين اهداف در عرضه نبرد حق عليه باطل قرار گرفت . 
شهيد محمد دادپور تمام عمر پر بارش را صرف خدمت به اسلام و امام و خلق مستضعف نمود اوقبل از پيروزي انقلاب در تظاهراتو راهپيمايي ها و درگيريها شركت مينمود. بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به رهبري قاعد بزرگ امام خميني ،‌براي ادامه مبارزاتش وارد كميته گرديده . صادقانه به خدمت مشغول شد . پس از تشكيل سپاه پاسداران بصورت نيمه فعال در سپاه عضو شد . و بعد زا مدت كوتاهي به عضويت فعال سپاه در ا,د . پس از مدتي خدمت در بابل مأمور به خدمت در سپاه گنبد شد . در حدود – سال و نيم در گنبد فعاليت نمود . او در سركوبي عناصر چپ و التقاطي ٠ منافقين ) اين دست نشانداگان آمريكاي جنايتكار كه د رگنبد درگيريها و آشوبهايي به راه انداخت تقش بسزايي داشت . 
بعد از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران به غرب كشور اعزام گرديد . پس از طي كردن مدت مأموريت به گنبد بازگشت . بعد از يك سال و چند ماه دور يا زخانواده اش مجدداً به بابل بازگشت . 
سپس طي مأموريتي به همراه چند تن از برادران سپاه راهي جبهه آبادان شد . و حدود پنج ماه در آنجا بر عليه كفار بعثي آمريكائي سرسختانه مبارزه نمود بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در جاده ماهشهر و ابادان كه مأموريت او تمام شده بود ، به پيشنهاد برادران مسئول جمع آوري مين ، مشغول همكاري با يگان جهت جمع آوري مين هايي كه ا زكفار بعثي بجاي مانده بود . با رفتن بروي يكي از  مينها و انفجار آن به شرف شهادت نائل آمد . يادش گرامي و راهش مستدام باد 
درورد فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و تمام رزمندگان پيكار گر جبهه هاي حق عليه باطل و تمام شهداي بخون خفته انقلاب خونبار جمهوري اسلامي ايران . 
نابود باد امپرياليسم غرب و شرق بخصوص آمريكاي جنايتكار و ايادي داخليشان مرگب بر صدام آمريكائي . 
بسم الله الرحمن « زندگينامه شهيد محمد دادپور نظر به اينكه نامبرده در تاريخ 17 ابان ماه سال 1340 در رودگر محله بابل ديده به جهان گشود. 
مشاراليه در سن 4 سالگي در رودگر محله جهت تعليم تربيت معرفي شد و د رسال ششم زندگي جهت تحصيل – اسلامي در محضر آقاي سلطاني مشغول تحصيل شد ، اياشن در همان آغاز تحصيل علاقه زياد يبه علوم ديني داشته  منجمله در قرائت قرآن مجيد تبحري خاص را دارا بود . نامبرده در هنر نقاشي ابتكار جالبي را دارا بوده و بعضي از آثار  ،‌هنرش از او بيادگار مانده است . 
اياشن علاقه زيادي به ماطلعه كتابهاي ديني داشته و درهمين زمينه كتابخانه اي با كتابهاي ديني از ايشان باقي مانده است و منجمله در تشويق ديگران به اين مسئله و خواندن كتابهاي ياد شده بحدي چشم گير فعاليت داشته . نامبرده سراسر زندگي خود را به مبارزه با طاغوت گذرانده و در سال 57 بصف انقلابيون پيوست و با پيروزي انقلاب در سپاه پاسدارن بابل نام نويسي كرد و در اين زمينه آماده خدمت به دولت جمهوري اسلامي شد و در دوران جنگ گنبد كاووس اياشن جهت سركوب اغتضاضات بگنبد اعزام شد و بعد از سركوبي منافقين و با آغاز جنگ عراق و ايران راهي گيلانغرب شد و پس از به پايان رساندن مأموريت دوباره به گنبد بازگشت نمود و پس از مدتي خدمت در گنبد جهت مقابله با صداميان كافر عازم آبادان شد و در تاريخ 21/7/60 در رابطه با حنثي كردن مين به فيض شهادت نائل آمد و شربت شهادت نوشيد . روحش شاد و راهش پر روهرو و مستدام باد . والسلام .
**************** 
( بسمه تعالي )  يا ايتها النفس مطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه و ادخلي في عبادي و ادخلي جنتي . ( قرآن كريم ) بار ديگر شهيدي از تبار هابلين مشتاقانه راهي ديار جاويد الله شد . در طريق مستقيم با لقاء‌الله شتاقت . 
محمد عاشق شهادت بود او آگاهانه در راه خدا قدم نهاد . چون او خود را وارث خون شهيدان از هابيل تا حسين و حسين تا شهداي كربلا جنوب غرب ميدانست . امامش حسين الگوي اوست ا ونشستن و سكوت در برابر ظلم و ستم كه امپرياليسم آمريكا در جهان و كشورش ايجاد كرده و ميكنند جائز نميشمرد . بايد آنقدر كشته بدهيم تا اسلام عزيز تا ظهور مهدي عزيز تعالي فرج الشريف و قسط وعدل الهي در سايه توحيد در جهان پياده گردد. الذين امنو و هاجرو و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون . سوره توبه ايه 16 . شهيد محمد دادپور پيروزي و سعادت و متعالي و تكامل خويش را در جهت اجراي اين سه پايه و اساس بنياد نهاد . الف. او اعتقاد به اصولي ثابت و راه مشخص اعتقاد به مكتب توحيد و عقيده اي كه به تلاش او معني داد راه را براي تكامل او ميگشود . 
ب. او هجرت را براي خود رها شدن از وابستگي ها و حصارها و شرايط ميدانست و براي شكستن اين حصارها و شرايطي كه امپرياليسم آمريكا در جهت ايمان و عقيده و اصول اسلام او ايجاد نموده بودند . از ديار خود هجرت نمود . او شناخت را لازمه هجرت ميدانست . شناخت از وضع سياسي و اقتصادي و فقر فرهنگي كه آمريكا در كشورش ايجا دنمود و با عوامل داخلي كه هدفشان جزء‌زمينه ورود امپرياليسم در كشورشان چيز ديگر در سر ندارند تا شايد به اربابانشان به توسط صدام آمريكاي به خاك ميهن عزيزمان تجاوز كرده بودند و منطقه را اشغال نمودند . 
ج. او با تمام امكانات خود كه انسان را در زندگي مادي و حيواني محدود ميكند و سير صعودي باز ميدارد و ا زحركت و تلاش و پيشبرد مكتب خود با اينعوامل باز دارنده مبارزه و جهاد ميكرد او جهاد و مبارزه را فقط جنگ مسلحانه نميدانست او فكر ميكرد كه با چه ابزار و وسائلي ميتوان جهادكرد .و نياي كه به ان احساس بيشتر ميشد با همان وسيله انجام ميداد . جنگ با عوامل داخلي و خارجي افشاء‌گروهكهاي آمريكايي و التقاطي مبارزه  با تحريم اقتصادي مبارزه در جهت حركت مرتجعانه گروهكها با سپهر تقوا در مقابل خواهشهاي نفساني و خود خواهي ه او خوبيني ها ضد انساني گروهكهاي آمريكائي مبارزه ميكرد . مبرارزه در جهت نابودي دسيسه ها و نفاق گرانه و افشاي ماهيت آنها بود. او سخنان رهبر انقلاب را در بطن خودش عينيت بخشيد . حال فرازي از سخنان امام كه جامع عمل پوشاند . 
- مابا افرادي هستيم كه در اين راه شهادت را سعادت براي خودمان ميدانيم . 
عزيزان از فدائي دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسيده كه اين شيوه پيغمبر عظيم الشأن است. 
-كسي كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نميترسد براي اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند آخري شهادت است و اينترسي ندارد /. بلكه استقبال ميكردند ا زشهادت اين قدرت را پيدا ميكردند كه باهم دست دادند و اين مملكت را نجات دادند . او به ريسمان خدا چنگ زده و ا زهيچ چيز نميهراسيد و شيوه امامان را طي مينمود تا به شهادت . 
به قول شهيد مطهري:‌شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است تا ديگران در اين پرتو به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند او شهيد شد و هيچكس حقي به اندازه شهدا بر بشريت ندارد راهشان الگوي براي ماست و سيدالشهدا مظهر آنهاست . 
شهيد محمد دادپور در سال 1340 ديده به جهان گشود او اوان كودكي روحي لطيف و سرشا راز محبت داشت او در موقع بلوغ فكري گرايش شديدي به مذهب پيدا نمود از سال 56 او فعاليت سياسي و اجتماعي خود گفت --- او با ديگر همرزمانش در تظاهرات و درگيري شهري شركت نمود محمد تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه اسلاميه گذراند و دوران دبيرستان خود را در مدرسه دكتر شريعتي ( معين سابق ) به پايان رساند و در سال 1357 مدرك ديپلم خود ر اكسب نمود او بعد از سرنگوني رژيم 2500 ساله شاهنشاهي و شكوفائي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خود خميني با روحي سرشار از ايثار به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب پرداخت و عمر پر بارش را صرف خدمت به خلق مستضعف و انقلاب نمود . بعد زا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري امام خميني براي ادامه مبارزاتش وارد كميته گرديد و صادقانه به خدمت مشغول شد . 
براي ادامه فعاليتهاي اسلامي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اين كانون محبت و برابري و برادري تشكيلاتي د رجهت خدمت به اسلام بود ملحق ، ت ااهداف عاليه خود را در اين نهاد اسلامي كه هدفش الله بود و حركتش در خط حقيقي اسلام ( ولايت فقيه ) بود عمل نمايد مدت كوتاهي به عضويت فعال سپاه در آمد پس از چند روز خدمت در بابل طي مأموريتش از طرف سپاه بابل به گنبد اعزام گرديد . 
شهيد محمد دادپور بعد از گذران مأموريت خود طي درخواستي از سپاه گنبد در هانجا بهخدمت مشغول شد چون وجودش در آنجا بيشتر احساس ميشد . او نيز همچنين بر اين اعتقاد بودكه نيازش در آنجا بيشتر از شهرستانهاي ديگر ميباشد . حس مسئوليت و وضعيت آنجا به وضوح دريافت بود كه رژيم وابسته به آمريكا چه جنايتي در حق خلق محروم ما وا داشته است چون -  تركمن صحر مانند جاهاي ديگر زير يوغ استبداد و اختناق و استحمار و فقر فرهنگي و استضعاف نگاه داشته شده بود تا از وجود آنها هر چه بيشتر و سريعتر بهرمند شوند . بعد از پيروزي انقلاب چپ و فئودالها و عناصر وابسته به رژيم فعاليتهاي خود را به ظاهر انقلابي و حامي زحمتكشان و تركمن از فقر فرهنگي و اقتصادي سوء استفاده نمود و مردم را به واسطه اي در جهت اهداف خود به كار گيرند .
و اختلاف شيعه و سني و احقاق حقوق سني ها در بين برادران تركمن رواج داده بودند . و زمينه درگيري را در سال 1357 بوجود آوردند محمد ميگفت بايدماند تا به اين عوامل چپ و فئودال و عناصر وابسطه مبارزه كنيم و حق خويش را به مردمي كه سالهاي سال زير استحمار و استثمار و استبدادي بودند .
در جهت آگاهي آنان قدم برداند تا مدرم موقعيت موجود را دريافته و به فطرت خويش باز گردند . تا هرگز آلت دست استحمار گران نشوند او در بخش عمليات سپاه پاسداران گنبد مشغول خدمت شد و در حين آن در قسمت عمليات فعاليت ميكرد . و در بخ شفرهنگي نيز فعاليت مينمود . تا درگيري سال 1358 رخ داد و او در اني جنگ نقش بسزائي داشته بعد از شروع درگيري وارد سنگر شد تا آنكه رزمندگان ما نتوانستند دشمن را سركوب نمايند اين شكست فاحش براي فدائيان خلق اكثريت و چريكهاي فدائي خلق و ساواكيها و فئودالها بود زيرا از حمايت خلق تركمن ما برخوردار نبودند چون قبل از درگيري قسمت تركمن نشين گنبد از سكنه خالي بود اين نشانه عدم همكاري برادران تركمن با آنها تا برادران سپاه و ارتشي ، گروههاي مردمي بهتر بتواند در جهت سركوبي اشرار عمل نمايند . او در اين مدت ذره اي خستگي احساس ننمود و بعد از پيروزي احساس شوق اميد در وجودش زبانه ميكشيد حال مسئوليتي بس سنگين در گردن ماست . بعد از پاين درگيري وارد بخش فرهنگي سپاه گنبد گشت . او براي تبليغ و پخش پوستر و عكس امام و تعليمات نظامي در منطقه تركمن نشين و سيستاني و بلوچي در جهت وحدت بين شيعه و سني كلاس دائر مينمود . او به روستاها ميرفت و با روحانيت تركمن و افراد تماس حاصل ميكرد و مشكلات آنها را سئوال و در غم و درد و رنج آنها خود را شريك ميدانست او در جهت افشاء عوامل چپ و التقاتي فعاليتي مستمر داشت .
حدود ٥/١ سال در گنبد فعاليت نظامي ، آموزشي ، فرهنگي مينمود . و در اجراء فرمان امام در قسمت بسيج نيز فعاليت مينمود .
محمد بعد از حمله نظامي صدام آمريكائي و اشغال خاك عزيزمان در جهت دفاع نيروهاي بيگانه با برادران پاسدار و ارتشي و ديگر گروههاي مردمي عازم جبه هاي جنوب و غرب كشور شدند . و براي اولين بار با ديگر برادران پاسدار به جبهه سر پل ذهاب رفته و پس از مدتي به گنبد بازگشت با هم به سطوري از خاطرات اين شهيد كه در جبهه حق عليه باطل ميجنگيد . مينشينيم .
او يك هفته د رمقدم جبهه بود و هرگز از سنگرش بيرون نيامد نيايش و نمازش خوردن و خوابيدنش در سنگر بود او ميدي كه چگونه برادران هم رزمش پيش او پرپر ميشوند ول ياو همچون كوهي استوار و با صبر و استقامت اگر ناراحتي در بعضي از برادران ديده ميدش در جهت رفع ناراحتي يا در غم آن شريك ميشد . او براي برون آوردن او كسالت فورا ميگفت بيائيد كارهاي علمي و آموزشي حركت وا ميداشت . يي از برادران تعريف ميكرد او وقتي كه توپخانه صداميان و نيورهاي رزمي و پياده دشمن ب تپه هاي اطراف حمله كرده بودند اكثرا برادران به علت نداشتن امكانات و سلاحهاي سنگين و عدم حمايت توپخانه خودي مجبور به عقب نشيني ميشدند ول ياو ميماند باو ميگفتند چرا عقب نشيني نكردي ميگفت من ميخواهم آخرين نفري باشم كه عقب نشيني كنم . اينها نشانه ايمان و عشق و صداقت اوست .
و جان خود را در كف اخلاص براي حزب اله گذاشت تا شايد شهادت نصيبش گردد . بعد از چندي در گنبد عازم بابل گشت او بعد از يك سال و چند ماه دوري از ديار و خانواده اش به بابل بازگشت .
او در جائي كه نياز كمتر به وجودش احساس ميشد نميماند بلكه بجائي كه نيازش ضروري بود به آن ديار ميرفت . پس از مدتي طي ماموريي كه از طرف سپاه مركزي با يكي از برادران هم رزمش گرفت راهي جبهه آبدان شد او سرسختانه مبارزه مينمود او بخاطر رضاي خدا و وظيفه الهي كه بر دوش خود حي ميكرد راهي جنوب شد او با معيارهاي اسلامي و راه هدفهاي عالي و انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي بشر شهيد شد . و به يكي از عاليترين درجات و مراتبي كه انسان ممكن است در سير صعودي خود نائل شود نائل گشت .
انا لله و انا اليه راجعهون   قرآن كريم . به قول شهيد مطهري : هر فردي لياقت ندارد كه باب الجهاد به رويش گشوده شود هر فردي شايستگي مجاهد بودن ندارد . خداوند در اين راه به روي دوستان خاص خويش گشوده است مجاهدين بالاتر از اينكه بگوئيم مساوي با اولياء الله هستند .
مجاهدين در راه خدا مساوي با خاصه اولياء الله ميباشند
او عقديه اش ب راين مبني بود كه هميشه امام امت را بهتر و بيشتر بشناسيم چون او نماينده امام زمان مانند ابراهيم و محمد بت شكن است .
هرگز پايمان را از رهنمود هاي امام امت خميني بت شكن بيرون نگذاريم نحوه شهادت برادر شهيدمان در حين خنثي كردن مين در جبهه حق عليه باطل بود كه دعوت حق را لبيك گفت و به لقاء الله پيوست روحش شاد و راهش متدام باد .
آنها كهر فتند كاري حسيني كرده اند و آنها كه مانده اند بايد كاري زينبي بكنند و گرنه يزيدي اند .
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (قرآن كريم )
آنهائي كه در راه خدا كشته شدهاند مرده نپنداريد بلكه زنده اند و در نزد خدا متنعمند .
ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم   موجيم كه آسودگي ما عدم ماست .
با درود فراوانبه رهبركبير انقلاب اسلامي ايارن امام خميني و تمام رزمندگان پيكارگر در جبهه هاي حق عليه باطل و تمام شهداي به خون خفته انقلاب خونبار جمهوري اسلامي ايران نابود باد امپرياليسم آمريكا و شوروي و ايادي داخلي شان مرگ بر صدام آمريكائي .