بسمه تعالي
بار پروردگارابه همانا كه در راه پيكار با دشمنان تو خويشتن را به رنجها افكندند و از همه چيزشان حتي از خود گذشتند و براي عظمت كلمه توحيد به قربانگاه رفتند و از هيچ چيز نهراسيدند و پروانه صفت نداي ( هل من ناصر ) امامشانرا لبيك گفتند و رضاي تو را به رضاي غير تو انتخاب كردند . تو را سوگند كه ما را نيز به راهشان مستدام بدار تا صميمانه از ته قلب و خلوص كامل در خط رهبري امام بي هيچ انحراف كوشا باشيم و آنچنان به مرتبت و مزنلت ملت شهيد پرور اسامي ايران بيفزاي كه هيچ ملتي همسنگ و هموزن آنان نباشند .
( يا ابتها النفس المطمئه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فاد خلي عبادي و ادخلي جنتي ) اي نفس مطمئن و دل آرام ( بياد خدا ) امروز بحضور پروردگارت باز آي كه تو خشنود ( به نعمتهاي ابدي او ) و اورا راضي از ( اعمال نيك ) توست . در صف بندگالن مندر آي و با خشنودي در بهشت من داخل شو.
سخن از شهيد ديگر است ، شهيدي از تبار هابيليان كه بر عليه قابيليان زمان مردانه جنگيد . شهيدي كه براي شهادت لحظه شماري و بي تابي ميكرد . او صادقانه و خالصانه در جستجوي شهادت بي تابانه راهي كربالي جنوب شد و با خوي اسلامي و انساني به ديار الله شتافت و با اشتياق كامل در زمره شهيدان جاويد تاريخ جاي گرفت .
برادر محمد د رتمام زندگيش در برابر كف رو الحاد و نفاق و استكبار جهاني دلاورانه ايستادگي كرد ودر پيمودن اين اهداف در عرضه نبرد حق عليه باطل قرار گرفت .
شهيد محمد دادپور تمام عمر پر بارش را صرف خدمت به اسلام و امام و خلق مستضعف نمود اوقبل از پيروزي انقلاب در تظاهراتو راهپيمايي ها و درگيريها شركت مينمود. بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به رهبري قاعد بزرگ امام خميني ،براي ادامه مبارزاتش وارد كميته گرديده . صادقانه به خدمت مشغول شد . پس از تشكيل سپاه پاسداران بصورت نيمه فعال در سپاه عضو شد . و بعد زا مدت كوتاهي به عضويت فعال سپاه در ا,د . پس از مدتي خدمت در بابل مأمور به خدمت در سپاه گنبد شد . در حدود – سال و نيم در گنبد فعاليت نمود . او در سركوبي عناصر چپ و التقاطي ٠ منافقين ) اين دست نشانداگان آمريكاي جنايتكار كه د رگنبد درگيريها و آشوبهايي به راه انداخت تقش بسزايي داشت .
بعد از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران به غرب كشور اعزام گرديد . پس از طي كردن مدت مأموريت به گنبد بازگشت . بعد از يك سال و چند ماه دور يا زخانواده اش مجدداً به بابل بازگشت .
سپس طي مأموريتي به همراه چند تن از برادران سپاه راهي جبهه آبادان شد . و حدود پنج ماه در آنجا بر عليه كفار بعثي آمريكائي سرسختانه مبارزه نمود بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در جاده ماهشهر و ابادان كه مأموريت او تمام شده بود ، به پيشنهاد برادران مسئول جمع آوري مين ، مشغول همكاري با يگان جهت جمع آوري مين هايي كه ا زكفار بعثي بجاي مانده بود . با رفتن بروي يكي از مينها و انفجار آن به شرف شهادت نائل آمد . يادش گرامي و راهش مستدام باد
درورد فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و تمام رزمندگان پيكار گر جبهه هاي حق عليه باطل و تمام شهداي بخون خفته انقلاب خونبار جمهوري اسلامي ايران .
نابود باد امپرياليسم غرب و شرق بخصوص آمريكاي جنايتكار و ايادي داخليشان مرگب بر صدام آمريكائي .
بسم الله الرحمن « زندگينامه شهيد محمد دادپور نظر به اينكه نامبرده در تاريخ 17 ابان ماه سال 1340 در رودگر محله بابل ديده به جهان گشود.
مشاراليه در سن 4 سالگي در رودگر محله جهت تعليم تربيت معرفي شد و د رسال ششم زندگي جهت تحصيل – اسلامي در محضر آقاي سلطاني مشغول تحصيل شد ، اياشن در همان آغاز تحصيل علاقه زياد يبه علوم ديني داشته منجمله در قرائت قرآن مجيد تبحري خاص را دارا بود . نامبرده در هنر نقاشي ابتكار جالبي را دارا بوده و بعضي از آثار ،هنرش از او بيادگار مانده است .
اياشن علاقه زيادي به ماطلعه كتابهاي ديني داشته و درهمين زمينه كتابخانه اي با كتابهاي ديني از ايشان باقي مانده است و منجمله در تشويق ديگران به اين مسئله و خواندن كتابهاي ياد شده بحدي چشم گير فعاليت داشته . نامبرده سراسر زندگي خود را به مبارزه با طاغوت گذرانده و در سال 57 بصف انقلابيون پيوست و با پيروزي انقلاب در سپاه پاسدارن بابل نام نويسي كرد و در اين زمينه آماده خدمت به دولت جمهوري اسلامي شد و در دوران جنگ گنبد كاووس اياشن جهت سركوب اغتضاضات بگنبد اعزام شد و بعد از سركوبي منافقين و با آغاز جنگ عراق و ايران راهي گيلانغرب شد و پس از به پايان رساندن مأموريت دوباره به گنبد بازگشت نمود و پس از مدتي خدمت در گنبد جهت مقابله با صداميان كافر عازم آبادان شد و در تاريخ 21/7/60 در رابطه با حنثي كردن مين به فيض شهادت نائل آمد و شربت شهادت نوشيد . روحش شاد و راهش پر روهرو و مستدام باد . والسلام .
****************
( بسمه تعالي ) يا ايتها النفس مطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه و ادخلي في عبادي و ادخلي جنتي . ( قرآن كريم ) بار ديگر شهيدي از تبار هابلين مشتاقانه راهي ديار جاويد الله شد . در طريق مستقيم با لقاءالله شتاقت .
محمد عاشق شهادت بود او آگاهانه در راه خدا قدم نهاد . چون او خود را وارث خون شهيدان از هابيل تا حسين و حسين تا شهداي كربلا جنوب غرب ميدانست . امامش حسين الگوي اوست ا ونشستن و سكوت در برابر ظلم و ستم كه امپرياليسم آمريكا در جهان و كشورش ايجاد كرده و ميكنند جائز نميشمرد . بايد آنقدر كشته بدهيم تا اسلام عزيز تا ظهور مهدي عزيز تعالي فرج الشريف و قسط وعدل الهي در سايه توحيد در جهان پياده گردد. الذين امنو و هاجرو و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون . سوره توبه ايه 16 . شهيد محمد دادپور پيروزي و سعادت و متعالي و تكامل خويش را در جهت اجراي اين سه پايه و اساس بنياد نهاد . الف. او اعتقاد به اصولي ثابت و راه مشخص اعتقاد به مكتب توحيد و عقيده اي كه به تلاش او معني داد راه را براي تكامل او ميگشود .
ب. او هجرت را براي خود رها شدن از وابستگي ها و حصارها و شرايط ميدانست و براي شكستن اين حصارها و شرايطي كه امپرياليسم آمريكا در جهت ايمان و عقيده و اصول اسلام او ايجاد نموده بودند . از ديار خود هجرت نمود . او شناخت را لازمه هجرت ميدانست . شناخت از وضع سياسي و اقتصادي و فقر فرهنگي كه آمريكا در كشورش ايجا دنمود و با عوامل داخلي كه هدفشان جزءزمينه ورود امپرياليسم در كشورشان چيز ديگر در سر ندارند تا شايد به اربابانشان به توسط صدام آمريكاي به خاك ميهن عزيزمان تجاوز كرده بودند و منطقه را اشغال نمودند .
ج. او با تمام امكانات خود كه انسان را در زندگي مادي و حيواني محدود ميكند و سير صعودي باز ميدارد و ا زحركت و تلاش و پيشبرد مكتب خود با اينعوامل باز دارنده مبارزه و جهاد ميكرد او جهاد و مبارزه را فقط جنگ مسلحانه نميدانست او فكر ميكرد كه با چه ابزار و وسائلي ميتوان جهادكرد .و نياي كه به ان احساس بيشتر ميشد با همان وسيله انجام ميداد . جنگ با عوامل داخلي و خارجي افشاءگروهكهاي آمريكايي و التقاطي مبارزه با تحريم اقتصادي مبارزه در جهت حركت مرتجعانه گروهكها با سپهر تقوا در مقابل خواهشهاي نفساني و خود خواهي ه او خوبيني ها ضد انساني گروهكهاي آمريكائي مبارزه ميكرد . مبرارزه در جهت نابودي دسيسه ها و نفاق گرانه و افشاي ماهيت آنها بود. او سخنان رهبر انقلاب را در بطن خودش عينيت بخشيد . حال فرازي از سخنان امام كه جامع عمل پوشاند .
- مابا افرادي هستيم كه در اين راه شهادت را سعادت براي خودمان ميدانيم .
عزيزان از فدائي دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسيده كه اين شيوه پيغمبر عظيم الشأن است.
-كسي كه به خدا متمسك است از هيچ چيز نميترسد براي اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند آخري شهادت است و اينترسي ندارد /. بلكه استقبال ميكردند ا زشهادت اين قدرت را پيدا ميكردند كه باهم دست دادند و اين مملكت را نجات دادند . او به ريسمان خدا چنگ زده و ا زهيچ چيز نميهراسيد و شيوه امامان را طي مينمود تا به شهادت .
به قول شهيد مطهري:شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است تا ديگران در اين پرتو به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند او شهيد شد و هيچكس حقي به اندازه شهدا بر بشريت ندارد راهشان الگوي براي ماست و سيدالشهدا مظهر آنهاست .
شهيد محمد دادپور در سال 1340 ديده به جهان گشود او اوان كودكي روحي لطيف و سرشا راز محبت داشت او در موقع بلوغ فكري گرايش شديدي به مذهب پيدا نمود از سال 56 او فعاليت سياسي و اجتماعي خود گفت --- او با ديگر همرزمانش در تظاهرات و درگيري شهري شركت نمود محمد تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه اسلاميه گذراند و دوران دبيرستان خود را در مدرسه دكتر شريعتي ( معين سابق ) به پايان رساند و در سال 1357 مدرك ديپلم خود ر اكسب نمود او بعد از سرنگوني رژيم 2500 ساله شاهنشاهي و شكوفائي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خود خميني با روحي سرشار از ايثار به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب پرداخت و عمر پر بارش را صرف خدمت به خلق مستضعف و انقلاب نمود . بعد زا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به رهبري امام خميني براي ادامه مبارزاتش وارد كميته گرديد و صادقانه به خدمت مشغول شد .
براي ادامه فعاليتهاي اسلامي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اين كانون محبت و برابري و برادري تشكيلاتي د رجهت خدمت به اسلام بود ملحق ، ت ااهداف عاليه خود را در اين نهاد اسلامي كه هدفش الله بود و حركتش در خط حقيقي اسلام ( ولايت فقيه ) بود عمل نمايد مدت كوتاهي به عضويت فعال سپاه در آمد پس از چند روز خدمت در بابل طي مأموريتش از طرف سپاه بابل به گنبد اعزام گرديد .
شهيد محمد دادپور بعد از گذران مأموريت خود طي درخواستي از سپاه گنبد در هانجا بهخدمت مشغول شد چون وجودش در آنجا بيشتر احساس ميشد . او نيز همچنين بر اين اعتقاد بودكه نيازش در آنجا بيشتر از شهرستانهاي ديگر ميباشد . حس مسئوليت و وضعيت آنجا به وضوح دريافت بود كه رژيم وابسته به آمريكا چه جنايتي در حق خلق محروم ما وا داشته است چون - تركمن صحر مانند جاهاي ديگر زير يوغ استبداد و اختناق و استحمار و فقر فرهنگي و استضعاف نگاه داشته شده بود تا از وجود آنها هر چه بيشتر و سريعتر بهرمند شوند . بعد از پيروزي انقلاب چپ و فئودالها و عناصر وابسته به رژيم فعاليتهاي خود را به ظاهر انقلابي و حامي زحمتكشان و تركمن از فقر فرهنگي و اقتصادي سوء استفاده نمود و مردم را به واسطه اي در جهت اهداف خود به كار گيرند .
و اختلاف شيعه و سني و احقاق حقوق سني ها در بين برادران تركمن رواج داده بودند . و زمينه درگيري را در سال 1357 بوجود آوردند محمد ميگفت بايدماند تا به اين عوامل چپ و فئودال و عناصر وابسطه مبارزه كنيم و حق خويش را به مردمي كه سالهاي سال زير استحمار و استثمار و استبدادي بودند .
در جهت آگاهي آنان قدم برداند تا مدرم موقعيت موجود را دريافته و به فطرت خويش باز گردند . تا هرگز آلت دست استحمار گران نشوند او در بخش عمليات سپاه پاسداران گنبد مشغول خدمت شد و در حين آن در قسمت عمليات فعاليت ميكرد . و در بخ شفرهنگي نيز فعاليت مينمود . تا درگيري سال 1358 رخ داد و او در اني جنگ نقش بسزائي داشته بعد از شروع درگيري وارد سنگر شد تا آنكه رزمندگان ما نتوانستند دشمن را سركوب نمايند اين شكست فاحش براي فدائيان خلق اكثريت و چريكهاي فدائي خلق و ساواكيها و فئودالها بود زيرا از حمايت خلق تركمن ما برخوردار نبودند چون قبل از درگيري قسمت تركمن نشين گنبد از سكنه خالي بود اين نشانه عدم همكاري برادران تركمن با آنها تا برادران سپاه و ارتشي ، گروههاي مردمي بهتر بتواند در جهت سركوبي اشرار عمل نمايند . او در اين مدت ذره اي خستگي احساس ننمود و بعد از پيروزي احساس شوق اميد در وجودش زبانه ميكشيد حال مسئوليتي بس سنگين در گردن ماست . بعد از پاين درگيري وارد بخش فرهنگي سپاه گنبد گشت . او براي تبليغ و پخش پوستر و عكس امام و تعليمات نظامي در منطقه تركمن نشين و سيستاني و بلوچي در جهت وحدت بين شيعه و سني كلاس دائر مينمود . او به روستاها ميرفت و با روحانيت تركمن و افراد تماس حاصل ميكرد و مشكلات آنها را سئوال و در غم و درد و رنج آنها خود را شريك ميدانست او در جهت افشاء عوامل چپ و التقاتي فعاليتي مستمر داشت .
حدود ٥/١ سال در گنبد فعاليت نظامي ، آموزشي ، فرهنگي مينمود . و در اجراء فرمان امام در قسمت بسيج نيز فعاليت مينمود .
محمد بعد از حمله نظامي صدام آمريكائي و اشغال خاك عزيزمان در جهت دفاع نيروهاي بيگانه با برادران پاسدار و ارتشي و ديگر گروههاي مردمي عازم جبه هاي جنوب و غرب كشور شدند . و براي اولين بار با ديگر برادران پاسدار به جبهه سر پل ذهاب رفته و پس از مدتي به گنبد بازگشت با هم به سطوري از خاطرات اين شهيد كه در جبهه حق عليه باطل ميجنگيد . مينشينيم .
او يك هفته د رمقدم جبهه بود و هرگز از سنگرش بيرون نيامد نيايش و نمازش خوردن و خوابيدنش در سنگر بود او ميدي كه چگونه برادران هم رزمش پيش او پرپر ميشوند ول ياو همچون كوهي استوار و با صبر و استقامت اگر ناراحتي در بعضي از برادران ديده ميدش در جهت رفع ناراحتي يا در غم آن شريك ميشد . او براي برون آوردن او كسالت فورا ميگفت بيائيد كارهاي علمي و آموزشي حركت وا ميداشت . يي از برادران تعريف ميكرد او وقتي كه توپخانه صداميان و نيورهاي رزمي و پياده دشمن ب تپه هاي اطراف حمله كرده بودند اكثرا برادران به علت نداشتن امكانات و سلاحهاي سنگين و عدم حمايت توپخانه خودي مجبور به عقب نشيني ميشدند ول ياو ميماند باو ميگفتند چرا عقب نشيني نكردي ميگفت من ميخواهم آخرين نفري باشم كه عقب نشيني كنم . اينها نشانه ايمان و عشق و صداقت اوست .
و جان خود را در كف اخلاص براي حزب اله گذاشت تا شايد شهادت نصيبش گردد . بعد از چندي در گنبد عازم بابل گشت او بعد از يك سال و چند ماه دوري از ديار و خانواده اش به بابل بازگشت .
او در جائي كه نياز كمتر به وجودش احساس ميشد نميماند بلكه بجائي كه نيازش ضروري بود به آن ديار ميرفت . پس از مدتي طي ماموريي كه از طرف سپاه مركزي با يكي از برادران هم رزمش گرفت راهي جبهه آبدان شد او سرسختانه مبارزه مينمود او بخاطر رضاي خدا و وظيفه الهي كه بر دوش خود حي ميكرد راهي جنوب شد او با معيارهاي اسلامي و راه هدفهاي عالي و انگيزه برقراري ارزش هاي واقعي بشر شهيد شد . و به يكي از عاليترين درجات و مراتبي كه انسان ممكن است در سير صعودي خود نائل شود نائل گشت .
انا لله و انا اليه راجعهون قرآن كريم . به قول شهيد مطهري : هر فردي لياقت ندارد كه باب الجهاد به رويش گشوده شود هر فردي شايستگي مجاهد بودن ندارد . خداوند در اين راه به روي دوستان خاص خويش گشوده است مجاهدين بالاتر از اينكه بگوئيم مساوي با اولياء الله هستند .
مجاهدين در راه خدا مساوي با خاصه اولياء الله ميباشند
او عقديه اش ب راين مبني بود كه هميشه امام امت را بهتر و بيشتر بشناسيم چون او نماينده امام زمان مانند ابراهيم و محمد بت شكن است .
هرگز پايمان را از رهنمود هاي امام امت خميني بت شكن بيرون نگذاريم نحوه شهادت برادر شهيدمان در حين خنثي كردن مين در جبهه حق عليه باطل بود كه دعوت حق را لبيك گفت و به لقاء الله پيوست روحش شاد و راهش متدام باد .
آنها كهر فتند كاري حسيني كرده اند و آنها كه مانده اند بايد كاري زينبي بكنند و گرنه يزيدي اند .
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (قرآن كريم )
آنهائي كه در راه خدا كشته شدهاند مرده نپنداريد بلكه زنده اند و در نزد خدا متنعمند .
ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم موجيم كه آسودگي ما عدم ماست .
با درود فراوانبه رهبركبير انقلاب اسلامي ايارن امام خميني و تمام رزمندگان پيكارگر در جبهه هاي حق عليه باطل و تمام شهداي به خون خفته انقلاب خونبار جمهوري اسلامي ايران نابود باد امپرياليسم آمريكا و شوروي و ايادي داخلي شان مرگ بر صدام آمريكائي .