شهید «عبدالعظیم خیرآبادی»
نام پدر: غلامحسین
«عبدالعظیم» در سال 1340، در شهر «ری» به دنیا آمد. نامش را بهخاطر علاقه «غلامحسین وکوکب» به حضرت عبدالعظیم بود که چنین انتخاب کردند.
کوکب میگوید: «عبدالعظیم شش ساله که شد، خودم دستش را گرفتم و به مدرسه اسلامی که در آن آموزشهای دینی هم داده میشد، بردم. آن موقع در شهر ری مدرسهای به نام مدرسه «عسکری اسلامی» بود که مخصوص بچههای انقلابی بود. عبدالعظیم تا سوم راهنمائی را در همین مدرسه درس خواند.»
او چهارده ساله بود که با خانوادهاش برای زندگی به «ساری» آمدند. او تحصیلات خود را تا سال چهارم متوسطه، در رشته فلزکاری، در هنرستان فنی «شهید خیریمقدم» این شهر ادامه داد.
کوکب میگوید: «آخرهای سال 58 که کمیته و بسیج از هم جدا شدند و بسیج با سپاه همراه شد، یک روز آمد و گفت: مامان من به سپاه رفتم. علت را پرسیدم. گفت: سپاه را بیشتر دوست دارم.»
در سال 1360 به عضویت سپاه در آمد و جامه پاسداری را به تن کرد.
عبدالعظیم به بچههای حزباللهی روستا اسلحه میداد تا در مقابل منافقان بایستند. همچنین، جوانان را به پادگان «گُهرباران» ساری و «بادله» میبرد و آموزشهای نظامی را به آنها یاد میداد.
تشکیل گروههای مقاومت، از دیگر فعالیتهای او بود.
علاقه عبدالعظیم به قرآن تا حدی بود که صدای خود را در حین تلاوت ضبط میکرد که بعد گوش دهد و در صورت غلط بودن، آن را اصلاح کند.
در نهایت، در 22 مرداد 1360، ساعت 30/4 بعدازظهر پنجشنبه بود که عبدالعظیم با شناسایی یکی از منافقان، او را مورد تعقیب قرار میدهد و فرد تعقیبشونده نیز، با استفاده از یک فرصت مناسب و با شلیک تیر، او را در خیابان فرهنگ ساری به شهادت میرساند. آن منافق، اگرچه به یکی از منازل اطراف پناه میبرد، اما بهوسیله مردم، دستگیر و به سپاه پاسدران تحویل داده میشود.
پیکر پاک این شهید عزیز در گلزار شهدای ساری به خاک سپرده شد.