نام پدر : حسین علی
تاریخ تولد :1330/03/14
تاریخ شهادت : 1364/12/22
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

1.    از همسر مهربانم که در 16 سال زندگی با من رنج و زحمت بسیار کشیده می خواهم که مرا حلال کند ومثل همیشه به دیدن خانوادۀ شهدا برود و آنها را دلداری دهد و ترکشان نکند.

2. از همسر و فرزندانم می خواهم که از شهید شدن من آنقدر ناراحتی نکنند که دشمن خوشحال شود.
3. همسر عزیزم از شما میخواهم کهه نگذارید بچه هایم ناراحت باشند و زینب وار با آنها زندگی کنید و نگذارید گرد بی پدری بر بچه هایم بنشیند .

4. اولین و آخرین آرزوی من این است که در راه خدا و اسلام شهید شوم. 

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد خوش رفتار عزیز

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

14/3/1330- تهران

3- نام و شغل پدر :

حسینعلی- خبازی

4- نام و شغل مادر:

زهرا فرجی- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دارای سه برادر- یک خواهر- شهید فرزند سوم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی:

اعتقادی: نماز و روزه اش ترک نمی شد و خیلی نسبت به مسائل معنوی پای بند بود.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دوره ی ابتدایی را در شهرستان بابلسر سپری کرد.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :  ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

تا مقطع پنجم ابتدایی تحصیل کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

معاف شد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

طاهره ذبیح پور- سال 1348

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

دارای پنج فرزند- خدیجه، کبری، محمدمهدی، عذرا، هادی

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

در تمام کارهای خانه و بچه داری به همسرش کمک می کرد. هم با پدر و مادر خود و هم با پدر و مادر همسرش مهربان بود. در مسائل زندگی با همسرش مشورت می کرد. با فرزندانش رفتاری مهربانانه داشت و اگر اشتباهی از آن ها سر می زد به آن ها تذکر می داد و راهنمایی می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

فلزکاری

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

از 13 سالگی تا 34 سالگی (زمان شهادت)

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در بسیج و سپاه فعالیت می کرد و در نگهبانی های شب حضور پیدا می کرد، در جمع آوری کمک های مردمی به جبهه همکاری و فعالیت داشت عضو انجمن اسلامی مدرسه بود و به مدرسه و دانش آموزان بی بضاعت کمک می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

3 ماه آموزشی جبهه را در چالوس گذراند.

اسفند ماه سال 64 از سپاه بابلسر، لشکر 25 کربلا، با عضویت بسیجی به منطقه ی جنوب اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 22/12/64 در منطقه ی فاو بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در تاریخ 29/12/64 تشییع شد و در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم شهرستان بابلسر دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

طاهره ذبیح پور همسر شهید: 6 روز قبل از اعزام در بسیج بابلسر ثبت نام کرد و وقتی به خانه آمد همان دم در فریاد زد و با خوشحالی گفت: من ثبت نام کردم و انگار از مادر متولد شده بود البته شب قبلش به من گفته بود که باید رضایت بدهی که من به جبهه بروم چون کارم بسیار رونق پیدا کرده است و اگر بخواهم به کارم دل ببندم دیگر نمی توانم به جبهه بروم، دیدم خیلی اصرار می کند قبول کردم. دیدم نصف شب شد و گفت: شناسنامه ام را به من بده و صبح زود رفت و ثبت نام کرد. ظهر برای ناهار به خانه آمد! دیگر از آن روز به بعد سرش را بلند نمی کرد و به بچه ها نگاه نمی کرد، روزی که می خواست برود به او گفتم: « چرا به بچه ها نگاه نمی کردی؟» گفت: در این چند روز به بچه ها نگاه نکردم چون گفتم نکند مهر آن ها به دلم بیفتد و من به جبهه نروم.

همسر شهید می گوید: ایشان با همه مهربان بود و رفتار نرمالی داشت، سعی می کرد به همه کمک کند. با بچه ها رفتار بچه گانه داشت و با جوانان مانند آن ها صحبت می کرد و با افراد مسن هم مثل خودشان صحبت می کرد همه او را دوست داشتند به خصوص فامیل خودم! و هر مشکلی هم داشتند به او مراجعه می کردند.

 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد