نام پدر : اصغر
تاریخ تولد :1344/01/01
تاریخ شهادت : 1365/12/22
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید رمضان خردمندی*

 به شما برادرانم توصیه می کنم گوش به فرمان ولایت فقیه باشید. از کمک و مددرسانی به مردم دریغ نفرمائید. حقوق مردم را رعایت کنید چرا که در اسلام به رعایت حق الناس سفارش شده است. به والدین و نزدیکان خود احترام بگذارید و به آنها محبت کنید. وصیت من به خواهرانم این است که حجاب خود را رعایت کنند که برتر از خون شهید است.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رمضان خردمندی- رمضانعلی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/1/1344- امیرکلا شهرستان بابل

3- نام و شغل پدر :

سید اصغر- کارگر

4- نام و شغل مادر:

سیده شهربانو حسینی

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دارای یک برادر- سه خواهر- شهید فرزند دوم بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

اقتصادی:

اعتقادی: مادرش می گوید: ایشان از کودکی به همراه من به مسجد و مراسم مذهبی می آمد. پسر با ایمانی بود و اهل نماز و قرآن! نسبت به مسئله ی حجاب حساس بود و به واجبات خیلی اهمیت می داد، در نماز جمعه حضور پیدا می کرد. قربانعلی برادرش: نسبت به مسائل مذهبی پای بند بود و در مجالس مذهبی حضور پیدا می کرد، به امام حسین علاقه داشت. نمازش را سر وقت به جای می آورد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

قبل از مدرسه به مکتب خانه می رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

کودکی را در روستای حاجی کلا بابل زندگی کرد و بعد از ازدواج در روستای بابل پشت شهرستان بابلسر

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مقطع ابتدایی را در روستای حاجی کلا شهرستان بابل سپری کرد.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله،

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از اتمام مقطع پنجم ابتدایی به علت مشکلات اقتصادی ترک تحصیل کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متأهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

زهره سخایی 25/12/60

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

دو فرزند – سیمه، سمانه

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

در انجام کارهای منزل به مادرش کمک می کرد، وسیله ها را جا به جا می کرد و هر کاری می توانست انجام می داد. رفتارش با اعضای خانواده خوب بود، رابطه ی خوبی با همسرش داشت. قربانعلی برادرش: خیلی نسبت به پدر و مادر احترام می کرد و به آن ها بیش از اندازه محبت می کرد ایشان همچنین نسبت به خواهران و برادرانش نیز احترام خاصی داشته. بسیار مهربان بود و بچه هایش را دوست داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کارگری

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات و راهپیمایی شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

با سپاه و بسیج همکاری می کرد و در گشت های شبانه حضور پیدا می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

با عضویت بسیجی به منطقه ی جنوب اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 23/12/65 در عملیات کربلای 5 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

در تاریخ 27/12/65 تشییع شد و در گلزار شایستگان امیرکلا شهرستان بابل دفن گردید.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید می گوید: پیرمردی در روستای چوپان کلا زندگی می کرد که شهید هر روز برایش نان می خرید و کمک کردن به دیگران در زندگی ایشان وجود داشت.

مادر شهید می گوید: در اعزام آخر یک اردک کشتم و داخل نایلون گذاشتم و به او دادم که با خود ببرد و او گفت: تو چرا این کار را می کنی؟ گفتم: پسرم! من اگر جانم را فدای شما کنم کم است. زمانی که داشت می رفت مرا بغل کرد و صورتش را برگرداند تا به من نگاه نکند و بعد سوار ماشین شد.

هاجر خواهر شهید: یک بار که به مرخصی آمده بود به من گفته بود اگر شهید شدم به خانه و زندگی من دست نزنید و به بچه هایم چیزی نگوئید و اگر همسرم می خواهد ازدواج کند مانع نشوید. روز آخری که می خواست برود به خانه ما آمد و با همسر و بچه هایم خداحافظی کرد و برای خداحافظی از من که در بازار بودم به طرف بازار آمد و مرا دید و با هم خداحافظی کردیم.

راضیه خواهر شهید: روزی که ایشان برای مرخصی به منزل ما آمده بود روی پله نشسته بودم که دیدم برادرم به من گفت: خواهر می خواهم چیزی به شما بگویم، اگر یک روز شهید شدم مواظب دخترانم باش و اگر همسرم خواست ازدواج کند مانع نشوید ولی از ایشان بخواهید که به آن منزل که ما در آن سکونت داریم دست نزند و وسایل مرا بعد از شهادتم نزد خودشان نگه دارند و نفروشند و به دیگران ندهند تا زمانی که دخترانم بزرگ شوند و از آن وسایل استفاده کنند و شاید بخواهند به عنوان یادگاری نزد خود نگه داشته باشند.