نام پدر : آقا علی
تاریخ تولد :1340/00/00
تاریخ شهادت : 1362/12/05
محل شهادت : دهلران

وصیت نامه

شهید «محمدرضا خلیلی»

نام پدر: آقاعلی

اولین ثمره زندگی «آقاعلی و محرم» بود که در سال 1340، کاشانه آن‌ها را با آمدنش آذین بست؛ نورسیده‌ای برخاسته از دامان مادری خانه‌دار و مهربان، و پدری سختکوش و کشاورز.

تحصیلات ابتدائی و راهنمایی‌اش، در روستای «شومیا» گذشت. سپس، با اخذ مدرک دیپلم رشته تجربی در دبیرستان «شهید محمد طبری» آمل، فارغ التحصیل شد.

محمدرضا بعد از تعطیل شدن از مدرسه، به پدر در کارهای کشاورزی، و به مادر در کارهای خانه کمک می‌کرد. او احترام خاصی برای آن‌ها قائل بود و در تمامی امور، رضایت‌شان را مد نظر داشت.

مادر از تقیّدات دینی فرزندش، این‌گونه یاد می‌کند: «یک‌روز برای تعمیر خانه، بنّا آورده بودیم، که شب را در منزل ما خوابید. بعدها خود بنّا برای ما تعریف کرد که آن شب، در دل شب متوجه شدم که کسی دارد حرف می‌زند. از خواب بلند شدم. دیدم محمدرضا در حال خواندن نماز شب است.»

محمدرضا در انجام مستحبات نیز، اهتمام زیادی داشت. او معمولا در روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه، روزه بود. نسبت به اهل بیت(ع) ارادت خاصی داشت و همیشه در مراسم و جلسات مذهبی شرکت می‌کرد.

او تحت‌تاثیر اندیشه‌های شهید بهشتی و آشنایی با افکار امام‌خمینی، در روزهای انقلاب به آمل می‌رفت و در تظاهرات مردمی و شعارنویسی علیه رژیم، فعالیت می‌کرد.

بعد از ظفرمندی انقلاب اسلامی، محمدرضا جامه پاسداری را به تن کرد و سپس، روانه جبهه نبرد با دشمن شد.

او مدتی به عنوان جانشین گردان، مشغول به خدمت بود. علاوه بر آن، در پشت جبهه نیز جهت جمع‌آوری کمک‌های مردمی و ارسال آن به رزمندگان تلاش فراوانی داشت.

در بیان ارادت او نسبت به خانواده‌های شهدا، همین بس که همواره برای دلجویی و رفع مشکلات‌شان به آن‌ها سر می‌زد تا آن‌ها کمتر نبود فرزندان‌شان را حس کنند.

هم‌رزمش، «سید ابراهیم» می‌گوید: «محمدرضا همیشه یا در جبهه بود یا مشغول همکاری در پایگاه بسیج. در همه حال به یاد رزمندگان بود و می‌گفت: هر وقت که نیرو خواستند، باید برویم. نباید بگذاریم که جبهه خالی باشد. او در درگیری‌ای آمل نیز فعالیت چشمگیری داشت.»

سرانجام، محمدرضا در پنجم اسفند 1362 در دهلران، به درجه رفیع شهادت نائل آمد؛ اما تا امروز، هنوز پیکر پاکش به آغوش خانواده باز نگشت.  


وصیت نامه

 

                 

 

*وصیت نامه شهید محمدرضا خلیلی*

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک یابن بشیر النذیر وابن سیدالوصیین، السلام علیک یابن فاطمه سیده نسا العالمین، السلام علیک یا خیره اللع وابن خیرته، السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره.

سلام برتو ای فرزند رسول خدا(ص)، سلام بر تو ای فرزند پیغمبری که بشارت آرنده ی نیکویان عالم وترساننده بدان جهان بود، سلام بر تو ای فرزند علی مرتضی سید نیا و ازصیای پیغمبر اکرم، سلام بر تو ای فرزند فاطمه سید زنان عالم، سلام بر تو ای برگزیده خدا، فرزند برگزیده خدا، سلام بر تو ای آن که خون پاکت در راه خدا ریخت و خون خواهت خدای منتقم است و فرزند کسی که خونش در راه خدا ریخت و خون بهایش خداست.

                                                                                                                     سلام علیکم جمیعا و رحمه الله

به نام خدا، به نام او که از اویم، برای اویم، هستی ام برای اوست و رفتنم برای اوست و بازگشتم به سوی اوست. سلام بر خاک خون رنگ کربلا و بر سالار شهدای آن زمین امام حسین(ع)، سلام بر وارث بزرگوار انبیا و اولیا، عظام امام عصر حجه ابن الحسن العسگری. سلام بر رادمرد عصر ما غقیه بزرگمان و بت شکن دوران تنها امید محرومان دنیا امام امت (خمینی بزرگ) و با درود فراوان نثار ارواح تابناک و خروشان شهدای اسلام افرادی که خویش رفتند ولی شماها را وارثان خویش و پاسداران و رهروان خون خویش قرار دادند. در زمان جهل جاهلیت عصر تکنولوژی و اسارت و در عصر نیرنگ بازی و تزویر که قرارشان بر این بود که امید و طلوع این نور(انقلاب) را در زیر آوارهای سنگین اختناق و ظلمت بشکنند و آثاری از آن باقی نگذارند. اما ستاره های آسمان سرخ شهادت و ایثار شهاب وار جوشن شب را دریدند و تا فتح کامل سپیده دم را رکاب زدند و به معراج الهی و لقاالله پیوستند و همچنان در این پستی و بلندی پر فراز و نشیب تمامی تاریخ زندگی ملل مختلف از هابیلیان گرفته تا به هنگام رسالت رسول اکرم و از آنجا تا به ولایت علی ابن ابیگالب و از آنجا تا به قیامت پر حرکت امام حسین(ع) و به خون آلوده شدن جوان ها در روز عاشورا و از آن دیار تا به عصر خودمان در کربلا ها و عاشورا های انقلاب جمهوری اسلامی که یک اسوه و اسطوره ای از عرفان و نورانیت، سرپرستی و ولایت را بر عهده دارد و اوست رادمردی از تبار خون و شهادت و حماسه و ایثار امام حسین(ع) که همچون کوه استوار و مقاوم در مقابل تمامی ناملایمات و موانع رشد انسانی ایستاده و خم به ابرو نمی آورد و انشاالله خداوند تا ظهور امام زمان ایشان را صحیح و سالم نگه بدارند.

و اما انگیزه و هدف جهانخواران بین الملل و کفر پیشگان یهود این است که می خواهند ریشه این نونهال انقلاب که خاتمه دهنده جور و ستم است را بخشکانند ولی به حول و قوه الهی و به یاری آن یگانه عالم دنیا و آخرت این انقلاب آنقدر ریشه دوانیده و آنقدر رشد کرده که ریشه هایش را به سرتاسر گیتی گسترش می دهد که همانطور شاهد و ناظر آن بودیم که تخم این حرکت در 15خرداد42 و ماقبل جوانه زده و در 22 بهمن 57 تبدیل به نهال نوپا شده و انشاالله می رود که حاصل و میوه هایش را به یاری الله به تمام مستضعفان جهان بخوراند. اما چه بیهوده فکر می کنند منافقین و کافران عروسکی که اسیر دست دشمنان شدند و دست به وحشت و ارعاب می زنند. همچنان خفاشان شب پرست شبانگاه بر مردم بی دفاع و بی آزار موشک می زنند و هزاران هزار انسان پاک را به شهادت می رسانند.

و لعنت خدا بر منافقینی که شبها از مخفی گاه بیرون می آمدند و خلقی را که ادعای حمایت از او را داشتند به خاک و خون کشیدند و در این بین زحمت کشان واقعی برای خلق، بیشتر هدفشان بود. خصوصا روحانیونی که همیشه پرچمدار مبارزه بر علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بوده اند. روحانیتی که در تاریخ چندین دهه اخیر در همه نهضتهای اسلامی پیشتاز مبارزه بودند ولد سرانجام همین دموکرات منش ها و اجنبی پرست ها در مقابل انقلاب اسلامی و روحانیون که پرچمدار اصل اسلام و مکتب قرآن بودند ایستادند و آن خیال خامی که داشتند (روحانیون نباید در امور مملکت نظر دهند). ولی برادران و خواهراندینی! من به عنوان یک برادر کوپک از شما امت اسلام ی خواهم که همیشه در کنار روحانیت در سنگر اسلام مبارزه کنید چرا که روحانی مبلغ اسلام و شما یاریگر مکتب قرآنید و روحانی بدین خاطر همیشه تیغ های دشمن را متوجه خود ساخته که هیچ گونه سازشی با بیگانه نداشته و همیشه اسلام و سرنوشت ملت مسلمان و پیاده نمودن قوانین الهی برایشان از هر قرارداد و وابستگی با بیگانگان مهمتربوده است و من از شما می خواهم که روحانیت را در هیچ مسئله ای تنها نگذارید و با جان و دل از آنان حمایت کنید و در خط ولایت گام بردارید نه آن گام بلندی که منحرف شوید و نه آن گام کوتاه که عقب بیافتید و در کنار فقیه بزرگوارتان حرکت بنمائید.

کلامی جند با خانواده های شهدا و خانواده ی حقیر:

شما ها ای پدر و مادر شهدا! مبارکتان باد این افتخار. خوشا به حالتان که توانستید آن چنان مربی و معلمی باشید برای فرزندان که مورد لطف و رضای خداوند قرار گرفتید. واقعا با چه بیانی می شود از این همه ایثارتان قدردانی کرد. مشکل است چون عقل قدرت ادراک و جسم توانایی عمل و قلم سرعت در نوشتن و زبان قدرت بیان را ندارد. زیرا تحسین ما ها از شما در مقابل شحاعتتان کم ارزش است چون امام حسین از شما خوشحال است. زینب فاطمه لز شما خوشحال است. امام زمان از شما راضی است. نماینده امام زمان در جماران از شما تشکر می کند. چه رسد به ما که بتوانیم از شما قدر دانی کنیم. شما ها ثابت نمودید که همچون ابراهیک اسماعیل های خویش و همچون امام حسین علی اکبر های خود را روانه پیکار ساختید و از خدا می خواهید که خبر خوش شهادت فرزند برایتان بیاید و با شنیدن این خبر از زحمات بی نظیر خود محصولی عایدتان می گردد که شامل حال همه کس نمی گردد.

خلاصه ای پدر! از شما معذرت می خواهم که نتوانستم به گوشه ای از کارهای مشکل و پررنج شما برسم و از شما می خواهم که مرا ببخشید از این که نتوانستم آن چه را که شما می خواستید و بهتر از این بوده باشم و برای شما طلب صبر و استقامت از درگاه خداوند می نمایم.

تو ای مادر! چطور بتوانم از محضرتان تشکر نمایم زیرا که زحمات بی دریغ برای رشد من زیاد بود. از خداوند برایتان ایمان دنیایی و آخرتی را خواستارم.

و اما شما ای خواهران شهدا! و خواهران حقیر! می خواهم پیام رسان خون ما باشید و چون زینب سلام الله علیه این رشادت ها را به نسل های آینده انتقال نمائید.

 وشما ای برادرها! ادامه دهندگان و جانشینان راه شهدا در سنگر مکتب اسلام بمانید و نگذارید دشمن لحظه ای بر خود ببالد. شما ها به میدا روید و نگذارید که اسلحه افتاده شهدا در جای خودش ثابت بماند.

در ضمن از شما امت حزب الله می خواهم که هرگونه نافرمانی و اشتباهاتی که به حسابحق الناس می شود و از من سر زده برای رضای خدا حلال و عفومان نمائید.

در پایانهمه شمما را به خداوند بزرگ می سپارم و برای شما آرزوی کسب تقوا و فضیلت الهی را می نمایم.

بار الها! مکتب اسلام پیروز و کفر و کافرین نابود و ولی فقیهمان امام بزرگوار را سلامت و زیارت قدس و کربلا نصیب ملت ما و شهدای ما را با شهدای کربلا محشور و به خانواده های شهدا صبر و اجر و حرکتمان را خالصانه قبول بفرما.

تبصره: یادآوری به برادران سپاه و بسیج و ارتش: که تشکیل دهنده لشکر بزرگ اسلام می باشند، همیشه در یک خط و یک مسیر حرکت نموده و باهم به عنوان یک سپاه کامل که هیچ گونه اختلاف با هم نداشته و گوش به فرمان فرمانده کل قوا، امام امت بوده باشند. همچنان که پاسدار حدود الله هستند، پاسدار حدود نفس باشند.

                                                                                        

پاسدار و سرباز حقیر محمدرضاخلیلی

26/11/62