نام پدر : قربانعلی
تاریخ تولد :1346/05/08
تاریخ شهادت : 1365/06/22
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

غلام رضا خردمینا

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

8/5/1346، روستای اروست، بخش چهاردانگه شهرستان ساری، تولد ایشان مصادف با ماه اربعین امام حسین (ع) بود.

3- نام و شغل پدر :

قربان علی، کارگر

4- نام و شغل مادر:

زهرا عالیشاه، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

مادرش می گوید: ایشان از همان سنین پایین علاقه زیادی به نماز خواندن و روزه گرفتن داشت. برای اولین بار که ایشان قصد داشتند روزه بگیرند من به ایشان گفتم: الان سن شما کم است نباید روزه بگیری. ایشان قبول نکردند و با اصرار من نزد روحانی محل رفتیم ایشان هم به او سفارش کردند اگر برای تو سخت است روزه نگیر اما ایشان با همه این ها آن روز را روزه گرفت.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی در روستای اروست شهرستان ساری

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در کارهای کشاورزی کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

سال دوم ابتدایی، به خاطر مشکلات اقتصادی و تامین مخارج خانواده ناچاراً کسب علم را رها کرد به کار چوپانی روی آورد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

از تاریخ 18/3/65 تا 22/6/65 در منطقه هفت تپه و فاو با مسئولیت تک تیرانداز در حال انجام خدمت سربازی بود که به شهادت رسید.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج  :ــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادرش بسیار حسنه بوده است. هیچ مشکلی با اعضای خانواده نداشت. احترام خاصی برای آن ها قایل بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

بعد از ترک تحصیل چوپانی می کرد.

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

قبل انقلاب سن و سالی برای فعالیت نداشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

به همه نهادهای انقلابی علاقه داشت مخصوصاً به جهاد سازندگی

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مورخ 22/6/65 در منطقه فاو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

پنج روز بعد شهادت در گلزار شهدای روستای اروست بخش چهاردانگه شهرستان ساری به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید- امرالله می گوید: بسیار با حجب و حیا، اهل شوخی و مزاح و در مشکلات هم صبور بود. در رعایت حق الناس بسیار حساس بود تا حدی که دوست نداشت کوچکترین دینی در گردن کسی داشته باشد. بسیار اهل کمک بود سعی می کرد تا حد توان به دیگران کمک کند. همچنین بسیار متواضع، فروتن و حرف گوش کن بود. من کمترین نافرمانی از ایشان ندیدم. من و ایشان با هم خیلی صمیمی بودیم و اکثر کارها را با هم انجام می دادیم. روزی پدرم به ما گفت: من فردا کمی کار دارم شما صبح زود بلند شوید و گوسفندان را به صحرا ببرید. من و غلام رضا قول دادیم شما بروید ما مواظب گوسفندان هستیم. غذا و وسایل را برداشتیم و به همراه گوسفند به سوی چراگاههای اطراف روستا حرکت کردیم. وقتی تا نیمه راه رفتیم غلام رضا گفت: من خسته شدم و می خواهم استراحت کنم. من گفتم: این جا، جای استراحت نیست بیا کمی جلوتر چشمه دارد همان جا استراحت می کنیم و چای و غذا هم می خوریم. او هم مثل همیشه تابع حرف بزرگترها بود حرف مرا قبول کرد و با هم تا پایان راه رفتیم و در آن ا با کمک هم چای درست کردیم و خوردیم.

خواهر شهید- خاتون- می گوید: او همیشه در سخت شرایط و مراحل زندگی یار و غمخوار ما بوده است. همیشه به من در خصوص حفظ حجاب و رعایت تقوا سفارش می کرد. روزی من به اتفاق دوستان به منزل یکی از هم محلی ها رفتیم. ایشان هم در سرزمین مشغول کار بودند. ما بعد از مدتی که خانه هم محلی مان نشسته بودیم می خواستیم به خانه برگردیم که در بین راه برادرم من را بدون چادر دید او در بین دوستانم به من چیزی نگفت ولی وقتی به منزل رسیدم به من گفت: اگر چادری بگذاری بهتر است؛ چون چادر به شما ارزش و شخصیت می دهد. انسانی که تابع امامان و حضرت فاطمه است باید حجاب اش مثل حجاب آن ها باشد. من از آن روز به بعد هر جا می رفتم با چادر می رفتم و هیچ گاه راهنمایی او را از یاد نمی برم.

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد