نام پدر : سید جعفر
تاریخ تولد :1341/02/02
تاریخ شهادت : 1361/03/08
محل شهادت : سردشت

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید صمد خبیری*

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

البته نپندارید که شهیدان راه خدا مردند بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگار خویش روزی می خورند.

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام امت خمینی بت شکن سلام و رحمت خدا به روان پاک شهیدان، شهیدانی که با نثار خون خود درخت انقلاب را آبیاری کردند ما با کمال میل به این جبهه مقدس که برای پیروی اسلام است می رویم و چون ما به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشده ایم تا راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم نه این ارزش ندارد ما خلق شده ایم تا آزمایش شویم و اساساً این جهان آزمایش بیش نیست و زندگی جاوید در آن جهان است درخت انقلاب اسلامی برای سیراب شدن احتیاج به خون دارد اماممان هل من ناصر ینصرنی صدا می زند بر ملت مسلمان ایران واجب است که این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون سیراب کنند و امروز افتخارمان ایناست که در راه عقیده ای جهاد می کنیم که به حقانیت آن کاملاً آگاهیم و غیر از این ایمان راهی نمی ماند که یا پیروز شویم و یا شهادت را چون اسلحه ای مرگبار بر فرق دشمن فرود آوریم من بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خونبهای 160 هزار کشته و مجروح است در غرب کشور سر دشت آمدم و به جنگ علیه ضد خدا پرداختم من گام نهادن در این مسیر خدایی را یک فریضه می دانم و در این راه اگر دشمن را شکست دهیم پیروزیم و اگر هم به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم پیروزیم بهرحال این مایه شکر پروردگار و افتخار برای من و شماست که در این راه به درجه شهادت می رسیم پدر مادر عزیزم از اینکه حس می کردم در مکانی راحت قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم من نمی توانستم بخود بقبولانم که برادران خودم در مرزها شهید شوند و من هر روز در سر کلاسم می نشستم و هر روز شاهد بودم که فلان همکلاسی ام کشته یا زخمی شد پدر و مادر داغدارم چگونه من می توانستم مشاهده کنم که هر روز در سر کلاسم می نشستم و هر روز شاهد بودم که فلان همکلاسی ام کشته یا زخمی شد پدر و مادر داغدارم چگونه من می توانستم مشاهده کنم که هر روز عده ای از بهترین جوانان ما کشته می شوند و من به کارهای روزمره مشغول باشم می دانم که از دست دادن من شاید سنگین باشد ولی غم از دست دادن حسین (ع) بر فاطمه زهرا سنگین نبود مگر آنها نبودند که کشته شدند تا دین اسلام پابرجا باشد من هم به نو به خود از آقا امام حسین (ع) درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید منتظر باشم که مرگ ما را فرا گیرد بلکه ما باید سراغ مرگ برویم مگر انسان یک دفعه بیشتر می میرد پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد در چند کلام هم با خواهرانم صحبت دارم ای خواهران عزیزم حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید و از پدر گرامیم و مادر عزیزم می خواهم که برادر عزیزم مهدی آقا را آنطور تربیت کنند که ادامه دهنده راهم باشد که همان راه ما راه خداست و هدفمان الله است و همانطوری که نامش مهدی است دلم می خواهد که یکی از سربازان امام زمان باشد سفارش من به خانواده ام این است که در نماز دشمن شکن جمعه شرکت فرمایند و تا می توانند در نمازها دعا بکنند در پایان از پدر و مادرم می خواهم که اگر بدی از من دیده اند مرا ببخشند خداحافظ مادر عزیزم خداحافظ پدر عزیزم خداحافظ داماد عزیز و گرامیم خداحافظ خواهران عزیزم برادر مهدی جان خداحافظ خداحافظ دوستان گرامیم در پایان این دعا را برای حفظ جان امام بگوئید.

 

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید صمد خبیری ـ جلال

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1341 ـ روستای دیو کلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

سید جعفر خیبری

4- نام و شغل مادر:

سیده کلثوم تاج دار نژاد

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

5 فرزند ـ شهید فرزند دوم می باشد.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی متولد شد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شهدای کعبه ـ امیرکلا ـ بابل ـ رشته برق

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

به پدر و مادر در اوقات فراغت کمک می کردند .

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع دوم دبیرستان بودند که به جبهه رفتند.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید به پدر و مادر احترام می گذاشت و اعضای خانواده را بسیار دوست داشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

شهید در تظاهرات شرکت می کرد .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج محل بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :    

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

20/12/60 ـ بابل ـ سپاه ـ کردستان (سردشت)

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

3 ماه و 15 روز

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

سردشت کردستان ـ 8/3/61 ـ تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار شهدای دیو کلا بابل ـ 15/3/61

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید : مظلومیت شهید زبانزد خاص و عام بود با توجه به اخلاق پسندیده ای که داشت دوستان زیادی داشتند. نسبت به قشر ضعیف جامعه بسیار دلسوز و مهربان بود . بعد از شهادت ایشان چندین نفر مراجعه کردند و می گفتند که شهید بزرگوار منزل ما کار کردند و از ما طلبکار هستند و ما به او مدیونیم .

مادر شهید : روزی که عازم جبهه بود، دید که من خیلی ناراحتم با من کمی صحبت کرد و گفت : مادر جان! چرا این قدر گریه می کنی و گفت چند نفر می آیند منزل از شما سوال می کنند تا شما رضایت بدهید من در جواب گفتم پسرم من بی تو زنده نمی مانم و شهید گفت : مادرم ام لیلا یک فرزند داشت شما که شوهر و فرزندان دیگر هم دارید و خیلی ناراحت شد و گفت: مادر جان! شما می گویید ما مسلمانیم . مسلمانی که این جوری نیست که ما در مدرسه باشیم  و دوستان مان شهید شوند . مادر جان برای دفاع از ناموس مان باید مبارزه کنیم .