نام پدر : علی اصغر
تاریخ تولد :1346/05/12
تاریخ شهادت : 1364/11/21
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

1.    ای خواهران عزیزم! حجابتان را حفظ کنید و بدانید که با حفظ حجاب می توانید راهم را ادامه دهید و در پیش خواهران دیگر همچون زینب استوار باشید.

2.    برادران و خواهرانم با درس خواندنتان راهم را ادامه دهید.

3.    متذکر می شوم که همگی در خط امام باشید و امام این پیرجماران و حامی مستضعفان را یاری کنید.
4.    وصیت من به دوستان گرامی این است که ادامه دهنده راهم باشید و در خط امام حرکت کنید  اسلحه به خون نشسته من را بردارید و بر دشمنان دین حمله ور شوید، همانطور که من سلاح دوستان شهیدم خلیل جلیل نتاج، علیرضا اشرافی و دیگر شهدا را برداشتم و راهشان را ادامه دادم و با آنها محشور شدم.

5.    امت حزب الله بدانید امام خمینی نعمتی است که خداوند متعال نصیب ملت ایران کرده است. پس در خط امام باشید تا بتوانید تمامی کفر و ستم را از روی گیتی بردارید.

6.    ای امت حزب الله بعد از شهادتم نگویید این جوان ناکام بود، زیرا من با شهید شدن به کام خود رسیدم.
7.    تا آنجا که می توانید راهم را ادامه دهید و جبهه ها را فراموش نکنید.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حسن خبازنیا امیری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1346 ـ بابل ـ شهید در ماه محرم متولد شدند .

3- نام و شغل پدر :

علی اصغر خبازنیا امیری ـ نانوا

4- نام و شغل مادر:

ربابه اشرفی  ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند ـ شهید فرزند اول می باشد.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی متولد شد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید برای فراگیری قرآن به مکتب خانه رفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شفاعت ـ بابل ـ روستای امیرکلا

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی عمو اکبر دخت ـ بابل ـ امیرکلا

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شهدای کعبه ـ بابل ـ امیرکلا

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع چهارم دبیرستان به جبهه رفتند .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید رفتار خوبی با پدر ومادر خود داشتند و به آن ها احترام می گذاشتند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت. 

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

16/6/62 ـ بابل ـ سپاه ـ فاو ـ آفندی

24/11/64  ـ بابل ـ سپاه ـ فاو ـ آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

تقریباً 2 سال

4- مسئولیت در جبهه :

تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

اروند ـ اصابت تیر در پای راست

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

عملیات آفندی

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

24/11/64 ـ اصابت ترکش ـ والفجر 8 ـ مفقودالجسد

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار شهدای آرامگاه  شایستگان امیرکلا ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : در یک عملیات زخمی شده بود و به مادرم خبر نداده بود چون که مادرم مریض بودند .شهید قسمت سرش ترکش خورده بود پدرم به همراه یکی از دایی های بنده به دنبال ایشان رفتند وقتی ایشان را به منزل آوردند لباس نو بر تن داشت طوری از پله ها بالا آمدند که آن قسمت سرش که مو نداشت مشخص نباشد و از کنار دیوار حرکت کرد . وارد اتاق شدند تا مادر متوجه نشوند .

خاطره ای که از برادر شهیدم دارم این است  که حضور همیشگی ایشان در جبهه بود همیشه در خانه صحبت می کردند و می گفتند که من طوری شهید بشوم که اصلاً جسد من به خانه نیاید و الان سال های زیادی که می گذرد هنوز جسدش به آغوش خانواده برنگشته است .

شهید بسیار متواضع و فروتن بودند . حق الناس را رعایت می کردند . بسیار شوخ طبع و خوش اخلاق بودند . از نظم و انضباط خاصی برخوردار بودند .