*وصيتنامه شهيد مجيد خالقي*
فرزند سلطانعلي
إنّالله و إنّا اليه راجعون. همه از اوييم و به سوي او رجعت ميكنيم.
إنَّ الله اشْتَري مِنَ المؤمنينَ أَنفُسهِم و اموالِهِم بِانَّ لَهُم الجَّنَة. به درستي كه خداوند خرد جانها و اموال مؤمنين در مقابلاش بهشت عطا ميكند.
حمد و ستايش مخصوص خداوندي را كه ما را آفريده و هستي و نيستي ما در دست اوست و با سلام و درود فراوان بر پيامبر اسلام محمد مصطفي (ص) و ديگر انبياء و با درود و سلام فراوان بر رزمندگان و شهدا و خانوادههاي معظم آنان.
قبل از اينكه قلم به دست گرفته، جملاتي به عنوان وصيتنامه بنويسم، متذكر ميشوم كه من شرمام ميآيد كه در مقابل اينهمه وصيتنامههاي شهدا كه تك تك آنها و جملاتشان دنيايي از عشق و عظمت دارد، بيایم با اين زبان الكن و فكر و قلم ناتوانام وصيتنامهاي بنويسم ولي به عنوان وظيفه و تكليف الهيام زبان به سخن گشوده و خطوطي را به يادگار مينويسم.
بار الها! پروردگارا! ستايش تو را كه مرا در اين برهه از زمان كه اهميت فراوان دارد و در كشوري كه در زير سايه آقا امام زمان و به رهبري امام خميني است چنين پدر و مادري مهربان به دنيا آوردي و باز شكر تو را كه توفيق رفتن به جبهه را نصيبام كردي. خدايا! تو خود شاهدي كه من اين راه را آگاهانه انتخاب كردم و تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خوني كه در بدن دارم، در اين راه كه مبارزه با شرك و ظلم و ستم است، ميايستم و مبارزه ميكنم و اگر در اين راه جز با كشته شدن من اسلام و خط رهبريت امام و ولايت فقيه تثبيت نميشود، پس اي خمپارهها و اي توپها و گلولههاي آمريكايي و روسي مرا در بر گيريد و بدنام را قطعه قطعه كنيد و بدانيد كه كشته شدن در اين راه را با آغوشي باز پذيرايم و اين مرگ برايم از غسل شيرينتر است و دنيا را به دنياپرستان وا ميگذارم تا مانند كرمها در مرداب متعفن بلولند و در لجنزارها به زندگي پست مادي خويش خاتمه دهند.
و اما پدرم و مادرم! كه از بدو تولد تا به حال براي من چه زحمات سنگيني را متحمل شدهايد و زحمات زيادي را برايم كشيدهايد و من حتي نتوانستم شمّهاي از زحمات شما را جبران كنم، از ته قلبام از شما تشكر ميكنم و در پس اين تشكر در مقابل شما شرمندهام و اما از رفتم به حبهه ناراحت نباشيد چرا كه بازگشت همهمان به سوي خداست. پس چه بهتر كه اين بازگشت به سوي او با رضاي كامل و در راه او باشد. پس چه غم شما را كه من به اين موت راضيام و كوچكترين غم به دل راه ندهيد كه شهادت سرآغاز زندگي من است، مرگي كه خود زندگي است.
پدر و مادرم! همانند كوه باشيد و چون كوه استقامت كنيد و لحظهاي از نام و ياد خدا غافل نباشيد و در راه دين بكوشيد كه هر چه كنيد، باز هم كم است و صابر باشيد كه خدا با صابران است و صبر و استقامت پيشه خود سازيد و شكر كنيد خدا را كه امانتاش را بازگردانيدید. در آخر وصيت من به شما اين است كه در مسير خدا و اسلام و اخلاق و آداب اسلامي يك لحظه دور نشويد كه هيچگاه دست حمايت از رهبر بزرگ اين انسان مافوق بشر كه به ياري الله تمام جباران عالم را به خاك سياه كشانده است يعني خميني كبير بر نداريم. و در آخر كلامام از شما تقاضاي پوزش دارم و اميدوارم كه عفوم كنيد و برايم دعا كنيد در شب اول قبر راحت باشم.
و اما سخني با برادران و جوانان عزيز كه پيوسته در راه اعتلاي اسلام عزيز كوشا باشيد و تقواي الهي را پيشه گيريد و بر هواي نفستان فايق شويد. قبل از آنكه هواي نفس بر شما غالب شود از محرمات و فسادهاي اخلاقي دوري گزينيد و به خودتان آييد و نكند كه خداي ناكرده در رختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد و مبادا كه در غفلت بميريد كه حضرت علي (ع) در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در حال بيتفاوتي بميريد كه علياكبر حسين در راه حسين و با هدف شهيد شد. پس شما اي جوانان سلاحهاي آتشين را برداريد و به سوي ميادين نبرد حركت كنيد و اما شما اي خواهران! از شما ميخواهم كه به سلاح تقوا مجهز شويد و حجاب و عفت و پاكدامني را سرلوحه زندگي خودتان قرار دهيد و هميشه فاطمهوار و زينبگونه مبارزه كنيد و ميخواهم به اين بيحجابها اين جمله را بگويم كه شما اگر بيحجابي را نشانه تمدن خود ميدانيد، پس حيوانات از شما متمدنترند و ننگ بر شما كه اينچنين تفكرات و تمدني داريد و اي خواهران اين سخن را آويزه گوش خود قرار دهيد كه حجاب تو كوبندهتر از خون سرخ به زمين ريخته من است.
و اما پيام من به امت حزبالله اين است كه دست از ولايت فقيه و امام خميني برنداريد و همواره به فرامين او گوش فرا دهيد و از شما ملت ايران عاجزانه خواهش ميكنم كه از اسلام و اين حكومت اسلامي و نظام جمهوري اسلامي اطاعت كنيد و در برابر دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي ساكت نباشيد و تا آخرين قطره خون خود در برابر اين ظالمان و زورگويان و منافقان بايستيد و نگذاريد كه كوچكترين عملي برعليه انقلاب انجام دهند. و از پدر و مادرهاي جوانان تقاضا دارم كه فرزندان خود را از رفتن به جبهه مانع نباشيد كه در پيشگاه خدا مسوولاند.
و اي مردم! اينقدر به فكر مال و ماديات نباشيد كه مال دنيا مانند آب شور درياست كه هر چه از آن بخوريد، تشنهتر شويد وانگهي هلاك گرديد. در پايان از تمام بستگان، آشنايان و دوستان و هممحليهايم تقاضاي عفو و بخشش دارم و جسدم را هر كجايي كه پدرم انتخاب كرده است، دفن نماييد.
مبادا خويشتن را وا گذاريد امام خويش را تنها گذاريد
ز خون هر شهيدي لاله رويد مبادا روي لاله پا گذاريد
مرگ با افتخار بر زندگي ننگين شرف دارد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
والسلام 30/1/67