نام پدر : میرزا علی
تاریخ تولد :1342/03/04
تاریخ شهادت : 1361/01/05
محل شهادت : رقابیه

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حسین خادمی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

4/3/1342 روستای شیر محله- فریدونکنار

3- نام و شغل پدر :

میرزا علی ، مغازه برنج فروشی داشت.

4- نام و شغل مادر:

فرخنده فدایی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

سه فرزند، فرزند دوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مؤمن،مذهبی، مقید با اوضاع اقتصادی که با کار و تلاش شبانه روزی والدین تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه اسلامی فریدونکنار

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه اسلامی فریدونکنار

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

مدرسه جهانیان سابق، مدرسه امام خمینی فعلی در فریدونکنار ، رشته اقتصاد

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، به پدرش در مغازه و کار های خانه مثل گاز پر کردن و خرید نان کمک می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

دیپلم ناقص،  به خاطر عشق و علاقه اش به جنگ و جبهه ،  دفاع از آب و خاک و ناموس کسب علم را رها کرد و به میادین حق علیه باطل رفت.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

 مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

مادرش را در سن 2 ، 3 سالگی از دست داد. رفتارش با پدر و نامادری اش بسیار خوب بود.علاقه زیادی به پدرش داشت.موقعی که پدرش از سرکار به خانه بر می گشت دستانش را می بوسید. خیلی زیاد به پدر و مادرش احترام می گذاشت. اهل مدارا و با حجب و حیا بود. هیچ وقت از پدرش مستقیما چیزی درخواست نمی کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

مواردی چون پیروزی انقلاب اسلامی، افکار و عقاید حضرت امام، شخصیت های مذهبی  و سیاسی چون مطهری و دستغیب در تغییر و تحول او بسیار تاثیرگذار بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

یکی از ویژگی های اخلاقی و شخصیتی بارز ایشان که سبب تاثیرگذاری دوستان می شد،  کمک به فقرا بود

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات و راهپیمائی هایی که  علیه رژیم شاه وتقویت انقلاب اسلامی شکل می گرفت  حضور داشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی لباس خاکی بسیج را برتن کرد و در فعالیت ها حضور داشت.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

مخالف سر سخت منافقین بود با آنها در فریدونکنار جر و بحث می کرد.در درگیری های جنگ آمل و بابلسر حضور داشت.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه : داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

اولین بار در سن 18 سالگی از سپاه بابلسر با عضویت بسیج به منطقه سوسنگرد اعزام شد و بعد از 1ماه برگشت.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

بی سیم چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

5/1/61 در عملیات فتح المبین  به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

15 فروردین سال 61 در گلزار شهدای تکیه معصوم زاده فریدونکنار به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد.)

پدر شهید می گوید: بسیار خون گرم ، با محبت ، خوش برخورد ، شیک پوش و اهل سخاوت بود.اگر 10 تومان پول داشت برای خرید خوراکی با دوستانش تقسیم می کرد.

خواهر شهید منصوره می گوید: نسبت به مسائل دینی و بی حجابی حساس بود.با دیدن بی حجابی بسیار ناراحت می شد، می گفت:« اسلام باید حفظ شود. امام حسین(ع) برای اسلام شهید شد. » نسبت با دوستانش بسیار خون گرم بود. اگر از او تقاضایی می کردند چه مالی و چه غیره با گشاده روئی برخورد می کرد.

نا مادری شهید حلیمه می گوید: نسبت به مسائل دینی و مذهبی بسیار مقید بود. همیشه وقت اذان برای اقامه نماز در مسجد امام جعفر صادق (ع) می رفت و در ایام محرم در مراسم عزاداری در مسجد حضور داشت. اوقات فراغتش را با ورزش ، تکواندو، و کمک به فقرا می گذراند. او اکثر خانواده های فقیر را می شناخت و برای آن ها برنج و زغال می برد. 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


وصیت نامه

                                     *** بسم الله الرحمن الرحیم ***

وَ لا تَحسَبَنَّ اَّلذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله اَمواتاً بَل اَحیاَ عِندَ رَبِّهِم یَرزُقون

آفرین بر شما پدران و مادرانی که چنین فرزندانی تربیت نمودید و به اسلام آبرو دادید.

با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و نائب بر حقش امام خمینی بت شکن قرن و قائم مقام رهبری آیت الله منتظری و با سلام و درود به ارواح پاک و مطهر کلیه شهدا و بخصوص شهدای جنگ تحمیلی و خانواده معظم آنها و سلام فراوان به جانبازان و مجروحین جنگ تحمیلی و سنگر نشینان و شب زنده داران جبهه های نبرد حق علیه باطل.

خدمت پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز و گرامی سلام علیکم:

پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی همه شما را از درگاه ایزد منان خواهانم و امیدوارم حال همگی شما خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و هر گونه ناراحتی را که در راه به ثمر رسیدن این انقلاب و در نتیجه پیروزی اسلام بر شما وارد آمده به فال نیک بگیرید و خدا را شکر کنید که شما را لایق این خدمت نمود.

پدر و مادر گرامی، خواهران و برادران عزیز، مرگ حق است و هر کس باید دیر یا زود این دنیا و علایق آن را ترک گفته و به دیار آخرت رهنمون گردد (انا لله و انا علیه راجعون). پس چه بهتر که این مردان در راه خدا و بر پایی دین مبین اسلام و آبرومندانه و شرافتمندانه باشد، مردنی باشد که موجب آبرو دادن به اسلام و آگاهی و بیدار شدن ملتها و سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشد. مردنی که چگونه زیستن و چگونه مبارزه کردن را به دیگران بیاموزد و خلاصه مردنی که به دیگران درس آزادی و آزادگی بدهد.

حضرت علی(ع) فرمود: زنده بودن به این است که انسان برای رهایی از هر گونه قید و بندهای شیطانی و غیر الهی مبارزه کنیم که اسلام بر این امر بسیار تأکید دارد، حتی اگر انسان دین نداشته باشد باز بر آزاد و مستقل بودن او سفارش شده است.

و اما مسئله اسلام که اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست، در حال حاضر و بخصوص در کشور ما از اهمیت فوق العاده بالایی برخوردار است، چرا که امام عزیزمان فرمودند: شکست جنگ ، شکست اسلام است.

و همانطور که همه مسئولین کشورمان گفتند، ما با صدام روبه رو نیستیم بلکه با آمریکا که مظهر کفر و می باشد و تمامی ابر قدرتها در حال جنگیم و کشور ما که در حال حاضر جایگاه اصلی اسلام است با تمامی کشورها در حال مبارزه می باشد، پس تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر قرار دارد و از این رو شکست در این جنگ شکست اسلام و پیروزی در آن پیروزی تمامی اسلام می باشد و الحمدالله تا کنون بیشتر پیروزی را کسب نمودیم و انشاءالله می رود که هر چه زودتر این جنگ به نفع کشور ما و اسلام به پایان برسد و وارد مرحله جدیدی که همان مبارزه مستقیم با آمریکا است شود.

این جنگ تا کنون مراحل متعددی را گذراند که هر کدام پربارتر از مرحله قبلی بوده است. ولی هر یک از این مراحل به نسبت شهیدان زیادی را نیز به همراه داشته که متضمن این پیروزی بوده اند و همه آنها پیام حمایت از جنگ و ادامه آن تا پیروزی نهایی را به همراه داشتند و اطاعت از فرامین امام عزیزمان و پیروزی از ولایت را به همراه داشته و دارند. در این صورت ما نیز تابع فرمان امام عزیزمان هستیم که فرمود: بر همه واجب است که به جبهه بروند و این جنگ را به اتمام برسانند و به خواست خدای متعال تا آخرین نفس به پای جنگ و انقلاب و امام عزیزمان ایستاده ایم، حال خواست خداست چه بخواهد اگر در این راه کشته شدم هیچ ناراحتی به خود راه ندهید چرا که پیروی از فرمان عزیزمان و حمایت از اسلام نمودم و بزرگترین افتخار را برای خود می دانم که مدافع اسلام باشم و در راه حفظ آن جان بی مقدار خود را نثار کنم.

مادر عزیزم، از روی تو شرمنده ام که با سختی و مشقت زیاد مرا بزرگ نمودی و حتی خود را فدا کردی و در عوض به جز بدی وکج رفتاری و جز نافرمانی و اذیت و آزار چیزی از من ندیدی. از تو می خواهم که مرا با همه بزرگیت، من حقیر را ببخشی و از تقصیراتم درگذری و شیرت را حلالم کنی تا خداوند نیز از تقصیراتم درگذرد.

پدرم از تو نیز عاجزانه تقاضا می کنم که هرگونه بدی را که در طی این چند سال از من دیدی ببخشی انشاءالله خداوند نیز مرا بیامرزد. خواهرم زینب جان تو بر گردن من حق بسیار داری و از روی تو شرمنده ام. جوانیت را در بیمارستان و کارهای مشکل آن از دست دادی تا بتوانی به اقتصاد خانواده کمک کنی و نیز بارها از تو پول گرفتم و تو نیز بدونهیچ چشم داشتی آن را به من دادی و هر بار بر شرمندگی من افزوده می شد و هیچ وقت نتوانستم آن را جبران کنم و در پیش خودم خجالت می کشم. خواهرم بدی های مرا به بزرگی خودت ببخشی تا خدای متعال نیز مرا ببخشد و امیدوارم خداوند به تو قدرت و شوکت بیش از پیش بدهد و امیدوارم در همه امور زندگی ات موفق و مؤید باشی و زندگی خوب و خوشی در پیش رو داشته باشی و در زندگی با آقا مصطفی خوشبخت گردی. و تو ای برادرم به تو نیز بدی نمودم امیدوارم مرا ببخشی چرا که وجدانم از این کار ناراحت می باشد. برادرم امیدوارم کاری را که شروع کردی تا آخر به پای آن بایستی از بیکاری و مقدم شدن با افراد بیکاره و {  }و فاسد دوری کنید و لااقل به احترام خون بیژن که در آخرت همه مان را مؤاخذه خواهد کرد و از هر گونه بدرفتاری و اذیت مخصوصاً مامان دوری کنی چرا که بعد از رفتنم امیدم اول به خدا و بعد به توست که بتوانی خرج خانه را فراهم کنی. خانواده و اقتصادآن را بگردانی و البته من کوچکتر از آنم که بخواهم تو را نصیحت کنم، ولی امیدوارم به بزرگی خودت مرا ببخشی و از تقصیراتم درگذری.

و تو ای برادرم مجید، از نظر خرج خانه امیدم به حسن است. ولی از نظر آرامش خانه و خانواده و مخصوصاً مامان امیدم به توست و من به امید تو امدم چرا که خاطر جمع بودم که تو می مانی و با وابستگی که به مامان و بچه ها به تو دارند در آرامش فکری و روحی آنها مؤثر و به آنان اطمینان خاطر می بخشی، پس از تو می خواهم که به این خواست کوچک من عمل کنی و بعد از من هرگز به فکر جبهه نباشی و انشاءالله به یاری خدا هر چه زودتر شفای کامل پیدا کنی و به درست ادامه دهی تا در اینده به مملکت ما که به جوانانی همچون شما احتیاج دارد کمک نمایی. برادرم همانطور که قبلاً نیز به تو گفتم پارچه پیراهنی را که مادر آقا مصطفی داده برای خود پیراهن بدوز و همراه با شلواری که داده تا کوتاه کنی و کفشی که گذاشتم بپوشی و در تشیع جنازه ام باید با این لباس شرکت کنی البته اگر جنازه ام آمد. بعد از مرگم هیچ ناراحتی به خود راه مده که موجب ناراحتی من و بیژن خواهد بود البته می دانم مشکل است ولی با توکل بر خدای تبارک و تعالی همه کارها آسان می شود. امیدوارم در طی این مدت کوتاه هر گونه بدی که از ما دیدی خلاصمان نمائی، من روی تو حساب می کنم و امیدوارم به چیزهائی که گفتم عمل نمائی. از طرف من از سلیمان نیز عذر خواهی کن و حلالیت بطلب در اون وصیت نامه ای که به تو دادم مطلبی را می خواستم بنویسم که فراموش کردم. ولی خودت این را اضافه کن، آن اینکه هر کس مرا می شناسد و اسم مرا شنید مرا حلال نماید و از تقصیراتم درگذرد چرا که ممکن است غیبت آنها را کرده باشم و نیز امیدوارم بعد از من با خوبی و خوشی و هر چه بیشتر زندگی نمائی و انشاءالله در همه امور زندگیت موفق باشی. شب های جمعه بر سر مزارم بیا تا شاید بتوانم بوی تو را حس کنم و کمی آرام گیرم. و اما خواهرم زیورجان از مرگم هیچ ناراحت نباش و افتخار کن که برادرت شهید شده و با خواندن درست مشت محکمی بر دهان تمام ملحدین و متکبرین و منافقین و آمریکا و شوروی بزن که موجب شادی روح من خواهد بود. و برادرم محسن امیدوارم درسهایت را با موفقیت هر چه بیشتر به پایان برسانی و انشاءالله با درس خواندن ادامه دهنده راه برادر عزیزم بیژن و من و تمامی شهدا باشی. مرا بالای سر بیژن و یا نیز نزدیکترین جا به قبر بیژن دفن نمائید. به امید ان روز که تمامی جهان مملو از عدل و داد پرچم اسلام عزیز در همه جا به احتزاز در آید انشاءالله.

مطلبی می خواستم یادآوری نمایم قروض است که به چند نفر بدهکارم و آن را از پولی که شاید به خاطر خدمت ناچیز چند ماهه ام می دهند، بپردازید و آن را به عهده خواهرم زینب می گذارم.

اولاً پسر عمه فاطمه 5000 ریال

پسر بزرگ علی باغبان 500 تومان.

پسر شاطر رمضان(محمدرضا)، 5000 ریال که این پول را بدون اینکه خانواده او بفهمند، به او بدهید.

خواهرم: با عرض معذرت نتوانستم این نوشته را پاک نویس کنم چون وقت نکردم و اگر توانستی آن را بخوان خودت زحمت بکش.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. دوشنبه 1365/1/10 داخل قطار

                   ************************************                                 "والسلام"

 

 

 


وصیت نامه

                                     *** بسم الله الرحمن الرحیم ***

وَ لا تَحسَبَنَّ اَّلذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ الله اَمواتاً بَل اَحیاَ عِندَ رَبِّهِم یَرزُقون

آفرین بر شما پدران و مادرانی که چنین فرزندانی تربیت نمودید و به اسلام آبرو دادید.

با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج) و نائب بر حقش امام خمینی بت شکن قرن و قائم مقام رهبری آیت الله منتظری و با سلام و درود به ارواح پاک و مطهر کلیه شهدا و بخصوص شهدای جنگ تحمیلی و خانواده معظم آنها و سلام فراوان به جانبازان و مجروحین جنگ تحمیلی و سنگر نشینان و شب زنده داران جبهه های نبرد حق علیه باطل.

خدمت پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز و گرامی سلام علیکم:

پس از تقدیم عرض سلام، سلامتی همه شما را از درگاه ایزد منان خواهانم و امیدوارم حال همگی شما خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و هر گونه ناراحتی را که در راه به ثمر رسیدن این انقلاب و در نتیجه پیروزی اسلام بر شما وارد آمده به فال نیک بگیرید و خدا را شکر کنید که شما را لایق این خدمت نمود.

پدر و مادر گرامی، خواهران و برادران عزیز، مرگ حق است و هر کس باید دیر یا زود این دنیا و علایق آن را ترک گفته و به دیار آخرت رهنمون گردد (انا لله و انا علیه راجعون). پس چه بهتر که این مردان در راه خدا و بر پایی دین مبین اسلام و آبرومندانه و شرافتمندانه باشد، مردنی باشد که موجب آبرو دادن به اسلام و آگاهی و بیدار شدن ملتها و سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشد. مردنی که چگونه زیستن و چگونه مبارزه کردن را به دیگران بیاموزد و خلاصه مردنی که به دیگران درس آزادی و آزادگی بدهد.

حضرت علی(ع) فرمود: زنده بودن به این است که انسان برای رهایی از هر گونه قید و بندهای شیطانی و غیر الهی مبارزه کنیم که اسلام بر این امر بسیار تأکید دارد، حتی اگر انسان دین نداشته باشد باز بر آزاد و مستقل بودن او سفارش شده است.

و اما مسئله اسلام که اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست، در حال حاضر و بخصوص در کشور ما از اهمیت فوق العاده بالایی برخوردار است، چرا که امام عزیزمان فرمودند: شکست جنگ ، شکست اسلام است.

و همانطور که همه مسئولین کشورمان گفتند، ما با صدام روبه رو نیستیم بلکه با آمریکا که مظهر کفر و{   } می باشد و تمامی ابر قدرتها در حال جنگیم و کشور ما که در حال حاضر جایگاه اصلی اسلام است با تمامی کشورها در حال مبارزه می باشد، پس تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر قرار دارد و از این رو شکست در این جنگ شکست اسلام و پیروزی در آن پیروزی تمامی اسلام می باشد و الحمدالله تا کنون بیشتر پیروزی را کسب نمودیم و انشاءالله می رود که هر چه زودتر این جنگ به نفع کشور ما و اسلام به پایان برسد و وارد مرحله جدیدی که همان مبارزه مستقیم با آمریکا است شود.

این جنگ تا کنون مراحل متعددی را گذراند که هر کدام پربارتر از مرحله قبلی بوده است. ولی هر یک از این مراحل به نسبت شهیدان زیادی را نیز به همراه داشته که متضمن این پیروزی بوده اند و همه آنها پیام حمایت از جنگ و ادامه آن تا پیروزی نهایی را به همراه داشتند و اطاعت از فرامین امام عزیزمان و پیروزی از ولایت را به همراه داشته و دارند. در این صورت ما نیز تابع فرمان امام عزیزمان هستیم که فرمود: بر همه واجب است که به جبهه بروند و این جنگ را به اتمام برسانند و به خواست خدای متعال تا آخرین نفس به پای جنگ و انقلاب و امام عزیزمان ایستاده ایم، حال خواست خداست چه بخواهد اگر در این راه کشته شدم هیچ ناراحتی به خود راه ندهید چرا که پیروی از فرمان عزیزمان و حمایت از اسلام نمودم و بزرگترین افتخار را برای خود می دانم که مدافع اسلام باشم و در راه حفظ آن جان بی مقدار خود را نثار کنم.

مادر عزیزم، از روی تو شرمنده ام که با سختی و مشقت زیاد مرا بزرگ نمودی و حتی خود را فدا کردی و در عوض به جز بدی وکج رفتاری و جز نافرمانی و اذیت و آزار چیزی از من ندیدی. از تو می خواهم که مرا با همه بزرگیت، من حقیر را ببخشی و از تقصیراتم درگذری و شیرت را حلالم کنی تا خداوند نیز از تقصیراتم درگذرد.

پدرم از تو نیز عاجزانه تقاضا می کنم که هرگونه بدی را که در طی این چند سال از من دیدی ببخشی انشاءالله خداوند نیز مرا بیامرزد. خواهرم زینب جان تو بر گردن من حق بسیار داری و از روی تو شرمنده ام. جوانیت را در بیمارستان و کارهای مشکل آن از دست دادی تا بتوانی به اقتصاد خانواده کمک کنی و نیز بارها از تو پول گرفتم و تو نیز بدونهیچ چشم داشتی آن را به من دادی و هر بار بر شرمندگی من افزوده می شد و هیچ وقت نتوانستم آن را جبران کنم و در پیش خودم خجالت می کشم. خواهرم بدی های مرا به بزرگی خودت ببخشی تا خدای متعال نیز مرا ببخشد و امیدوارم خداوند به تو قدرت و شوکت بیش از پیش بدهد و امیدوارم در همه امور زندگی ات موفق و مؤید باشی و زندگی خوب و خوشی در پیش رو داشته باشی و در زندگی با آقا مصطفی خوشبخت گردی. و تو ای برادرم به تو نیز بدی نمودم امیدوارم مرا ببخشی چرا که وجدانم از این کار ناراحت می باشد. برادرم امیدوارم کاری را که شروع کردی تا آخر به پای آن بایستی از بیکاری و مقدم شدن با افراد بیکاره و {  }و فاسد دوری کنید و لااقل به احترام خون بیژن که در آخرت همه مان را مؤاخذه خواهد کرد و از هر گونه بدرفتاری و اذیت مخصوصاً مامان دوری کنی چرا که بعد از رفتنم امیدم اول به خدا و بعد به توست که بتوانی خرج خانه را فراهم کنی. خانواده و اقتصادآن را بگردانی و البته من کوچکتر از آنم که بخواهم تو را نصیحت کنم، ولی امیدوارم به بزرگی خودت مرا ببخشی و از تقصیراتم درگذری.

و تو ای برادرم مجید، از نظر خرج خانه امیدم به حسن است. ولی از نظر آرامش خانه و خانواده و مخصوصاً مامان امیدم به توست و من به امید تو امدم چرا که خاطر جمع بودم که تو می مانی و با وابستگی که به مامان و بچه ها به تو دارند در آرامش فکری و روحی آنها مؤثر و به آنان اطمینان خاطر می بخشی، پس از تو می خواهم که به این خواست کوچک من عمل کنی و بعد از من هرگز به فکر جبهه نباشی و انشاءالله به یاری خدا هر چه زودتر شفای کامل پیدا کنی و به درست ادامه دهی تا در اینده به مملکت ما که به جوانانی همچون شما احتیاج دارد کمک نمایی. برادرم همانطور که قبلاً نیز به تو گفتم پارچه پیراهنی را که مادر آقا مصطفی داده برای خود پیراهن بدوز و همراه با شلواری که داده تا کوتاه کنی و کفشی که گذاشتم بپوشی و در تشیع جنازه ام باید با این لباس شرکت کنی البته اگر جنازه ام آمد. بعد از مرگم هیچ ناراحتی به خود راه مده که موجب ناراحتی من و بیژن خواهد بود البته می دانم مشکل است ولی با توکل بر خدای تبارک و تعالی همه کارها آسان می شود. امیدوارم در طی این مدت کوتاه هر گونه بدی که از ما دیدی خلاصمان نمائی، من روی تو حساب می کنم و امیدوارم به چیزهائی که گفتم عمل نمائی. از طرف من از سلیمان نیز عذر خواهی کن و حلالیت بطلب در اون وصیت نامه ای که به تو دادم مطلبی را می خواستم بنویسم که فراموش کردم. ولی خودت این را اضافه کن، آن اینکه هر کس مرا می شناسد و اسم مرا شنید مرا حلال نماید و از تقصیراتم درگذرد چرا که ممکن است غیبت آنها را کرده باشم و نیز امیدوارم بعد از من با خوبی و خوشی و هر چه بیشتر زندگی نمائی و انشاءالله در همه امور زندگیت موفق باشی. شب های جمعه بر سر مزارم بیا تا شاید بتوانم بوی تو را حس کنم و کمی آرام گیرم. و اما خواهرم زیورجان از مرگم هیچ ناراحت نباش و افتخار کن که برادرت شهید شده و با خواندن درست مشت محکمی بر دهان تمام ملحدین و متکبرین و منافقین و آمریکا و شوروی بزن که موجب شادی روح من خواهد بود. و برادرم محسن امیدوارم درسهایت را با موفقیت هر چه بیشتر به پایان برسانی و انشاءالله با درس خواندن ادامه دهنده راه برادر عزیزم بیژن و من و تمامی شهدا باشی. مرا بالای سر بیژن و یا نیز نزدیکترین جا به قبر بیژن دفن نمائید. به امید ان روز که تمامی جهان مملو از عدل و داد پرچم اسلام عزیز در همه جا به احتزاز در آید انشاءالله.

مطلبی می خواستم یادآوری نمایم قروض است که به چند نفر بدهکارم و آن را از پولی که شاید به خاطر خدمت ناچیز چند ماهه ام می دهند، بپردازید و آن را به عهده خواهرم زینب می گذارم.

اولاً پسر عمه فاطمه 5000 ریال

پسر بزرگ علی باغبان {      }500 تومان.

پسر شاطر رمضان(محمدرضا)، 5000 ریال که این پول را بدون اینکه خانواده او بفهمند، به او بدهید.

خواهرم: با عرض معذرت نتوانستم این نوشته را پاک نویس کنم چون وقت نکردم و اگر توانستی آن را بخوان خودت زحمت بکش.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. دوشنبه 65/1/10 داخل قطار

                   ************************************                                 "والسلام"