نام پدر : علیجان
تاریخ تولد :1344/01/20
تاریخ شهادت : 1365/03/11
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد فرهاد حيدري*

 

نام پدر: علي­جان

«بعد از يك مأموريت نه ماهه، قرار شد به مرخصي بيايد؛ چون دخترمان را نديده بود. بعد از ده روز ماندن، برايش زنگ زدند كه به عمليات برود. گفتم: كار تو تمام شد و الان در مرخصي هستي. گفت: نه! من بايد به مأموريت بروم. اصلاً مي­داني چرا اين بار شهيد نشدم؟ به خاطر دخترمان بود که آمدم «زهرا» را ببينم و برگردم. هنگام رفتن گفت: سه روز ديگر مي­آيم. درست سه روز بعد، به شهادت رسيد. قبل از شهادت، همیشه تکیه کلامش این بود که من زن و فرزندم را دوست دارم؛ اما این انقلاب را بیشتر. به همین خاطر همیشه سر نماز دعا می‌کرد تا روزی به شهادت برسد. هرگز ندیدم نماز اول وقتش ترک شود.»

به بهانه خاطرات «كبري گلين مقدّم»، گذري به تقويم سال 1344 می‌زنیم؛ آن­گاه كه در بيستُمين طلوع بهار، نوزادي به دنيا آمد که نامش را «فرهاد» نهادند.

خردسالي فرهاد در طبيعت زيباي «خوبان رزگاه» از توابع تنكابن و دامان پرعاطفه «علي­جان و مريم» خاطره شد. زوج سختكوش و متديّني كه با پيشه كشاورزي، گرم گذران عمر بودند.

فرهاد، با اتمام پايه سوّم راهنمايي در مدرسه «رودكي» تنكابن به قصد عزيمت به جبهه، ترك تحصيل كرد.

زمزمه­هاي انقلاب كه در شهر پيچيد، او نيز به جمع تظاهرات­كنندگان پيوست و نداي آزادي سر داد.

با تشكيل بسيج و كميته، فعاليت­هايش را در اين راستا تحقق بخشيد؛ از جمله فرماندهي پايگاه بسيج روستا، ترغيب و تبليغ مردم، و جهت پشتيباني از رزمندگان در پشت جبهه.

خانواده در مورد خصوصیات اخلاقی او چنین می‌گوید: «امانتدار و حافظ اسرار دیگران  بود. به عهدش وفا می‌کرد و نظم و انضباط خاصی داشت. در رعایت حق‌الناس می‌کوشید. با پدر و مادر بسیار مهربان بود و سعی می‌کرد مستحبات را انجام دهد.»

 فرهاد از سال 1359 الي 1360 بارها داوطلبانه به جبهه­هاي نبرد با دشمن شتافت.

او با پوشيدن جامه پاسداري، در 1/3/1361 راهي فاو شد.

عمليات غرورآفرين والفجر 8 از ديگر آوردگاه­هاي حضور او به شمار مي­رود كه منجر به جراحتش و انتقال به بيمارستان رامسر شد.

«اَسدالله» به نقل از هم‌رزمان برادرش نقل می‌کند: «هنگامي كه از مأموريت برگشتيم، همه فكر سير کردن شكم‌مان­ بوديم؛ ولي او مشغول مناجات و ذكر خدا بود.»

او در ادامه می‌گوید: «هر وقت از جبهه مي­آمد، اصرار داشت كه با هم به نماز جمعه برويم و هرگز اين فريضه الهي را از دست ندهيم.»

ناگفته نماند كه او يك بار به‌دليل عارضه شيميائي، در بيمارستان تبريز به سَر بُرد.

و در نهايت، او در 11/3/1365 با حضور در فاو، به ضيافت حق در عرش اعلي پيوست. بوستان شهداي تنكابن، اين روزها تنها ميعادگاه محمدجواد و خواهرش، زهرا با پدر شهيدشان است.


وصیت نامه

*وصیتنامه شهید فرهاد حیدری*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا و الله فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینظر و ما بدلو تبدیلا.

برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کرده پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند (تا براه خدا شهید شدند) و برخی دیگر به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. (احزاب 23)

با سلام و درود به پیشگاه یگانه منجی عالم بشریت و آخرین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش و سلام بر شهدایی که آگاهانه را حق را دنبال کردند تا به راهش شهید شدند آنهایی که عازم [] عشق شدند و به طواف معشوق شتافتند و کربلا مکه شان و قبر حسین کعبه شان شد. پاسخی زیبا به ندای پر طنین هل من ناصر ینصرنی حسین دادند و بشارت بندگی به درگاه حضرت احدیت نمودند.

(فمن کان مومناً کمن کان فاسقا لایستوون) آیا آنکس که بخدا ایمان آورده (حالش در قیامت) مانند کسی است که کافر بوده؟ هرگز مومن و کافر یکسان نخواهند بود. (سجده آیه 18)

خداوندا! انشاءا... این وصیتنامه که می نویسم برای شهرت و مقام نباشد. خداوندا، مرا یاری کن تا سخنی بگویم که آن سخن دل باشد. خدایا از تو می خواهم که این هجرت من برای رضای تو باشد. نه برای هیچ مقام و هیچ چیز دیگر.

اگر زمان- زمان ظلم و ستم شاهان بود اگر قرار بر این بود که اسلام و آئین اسلام و احکام قرآنی که زیر پای سفاکان روزگار پایمال می شود بدست ما برسد ما هرگز مرد جنگ و مبارزه نمی بودیم. بر این اساس می بینیم که هر روز جوانانی رشید و با تقوای اهل شیعه و مسلمان بر تقوای خویش افروده و به صف کفرستیزان اسلام می پیودند و لذا اینجانب آگاهی کامل به دین اسلام دارم راه خویش را یافته و جهاد که تکلیفی الهی است و بر همه واجب شده در این جهاد بنحو احسن شرکت می کنم با آگاهی کامل قدم به این راه نهادم تا در خط راستین شهدای اسلام بتوانم خدمتگزاری نمایم و هجرت من فقط برای رضای خداوند متعال می باشد و بس و در این جهت به شما امت مسلمان و حزب ا... وصیت می کنم که تقوا را پیشه خود ساخته و آنچنان فردی باشیم که قرآن و اسلام از ما انتظار دارد. در مقابل زور و ظلم ساکت ننشینید و همواره خط اصیل اسلام را که همان خط رسول ا... است را یاری دهید و حفظ کنید. (یریدون ان یظفوا نورالله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون) کافران می خواهند نور خدا را با دهنهای خود خاموش کنند اما خداوند نمی گذارد و یقیناً خدای متعال نور خود را به تمام و کمال می رساند، اگر چه کافران را خوش آیند نباشد و پیروزی حق بر آنان سخت و ناگوار باشد.

دعا آنهایی که مسلمان هستید ولی به دنبال اسلام اصیل نمی باشید فقط به زبان مسلمان نباشید متوجه باشید که مرگ حق است. قیامت حق است و در آنجا از همه حساب خواهند کشید. بیائید با اینکه می دانیم از ما حساب می کشند گناه نکنیم بدانید که در دنیا دو راه بیشتر نیست و آن دو راه یکی حق است و دیگری باطل. البته انتخاب این دو راه بدست خودمان است. بدانید حق نهایش به خداوند و پیامبرش و ائمه اطهارش ختم می شود و راه باطل خود بسادگی معلوم است به چه راهی ختم دارد.

آیه صریح قرآن است که می فرماید: زندگی دنیا را به آخرتشان می فروشند. بیائید ای مردم زندگی دنیا را به آخرت و رضای پروردگار بفروشیم بدانید که بزودی به پاداشی عظیم خواهید رسید. اگر اینکه علم داشته باشیم. چراهی غم زندگی دنیا را می خوریم؟ دیگر بس نیست؟ بیائید کمی اندیشه کنیم ببینیم در طول عمر خودمان چه توشهایی برای آخرتمان جمع کردیم. بیائید بدبینیها را غضبها و کینه ها و بی خردیها را کنار بگذاریم و بجای آن شرف و جوانمردی و تقویت روح را جایگزین آن کنیم. آخر تا کی می توانیم دور میانه و منافعانه[]زندگی کنیم خدایا همۀ ما را در جهت خط راستین اسلام هدایت فرما.

و خلاصه سخنی با خانواده های معظم شهدا دارم اینکه من شرم دارم و خجلم نزد آنان که نتوانستم بیشتر به خدمتشان برسم. انشاءالله که مرا عفو می کنند و از من راضی هستند و از آنها می خواهم که از شهدای عزیز شان بخواهند که از ما راضی باشند. انشاءالله. و شما غمگین و ناراحت نباشید و خداوند مزدتان را خواهد داد و بزودی راه کربلا و قدس را باز خواهند کرد و در آنجا همه با هم به همراهی روح خدا خمینی صدای پرطنین لااله الاالله را سر خواهیم داد.

و سخنی با شما خانواده عزیز دارم آن اینکه من با هجرتی که کردم آگاهانه بوده و به دلم افتاده که شهید می شوم انشاءالله که این مرگ با شرافت نصیبم می گردد و شما بعد از شهادتم سوگواری نکنید و گریه و زاری نکنید که به قول یکی از شهدای عزیزمان برای مشتی خاک ناراحتی ندارد و خم بر ابرو نیاورید و خندان و خوشحال از مردم استقبال کنید تا کافران و منافقان از شما ضعف نگیرند و سعی کنید کسی از خون من سوءاستفاده نکند چون راضی نیستم بنام من مردم ناراضی بشوند و آن کوردلان از اخلاق خوب شما شاید جذب اسلام شدند و پی به نادانی خودشان ببرند.

و همسرم! تو چون زینب کبری همچنان که نام او بر تو نهادند همانگونه که او تحمل 72 شهید را نمود تو هم تحمل کن و صابر و بردبار در مقابل تمام مصائب دنیوی چون کوه استوار باش و هرگز نگذار شیطانها در تو نفوذ داشته باشند و راه خدا را پیشه کن و بدان این راهی که من رفتم راهی است که پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ص) رفتند پس نگران نباش و فرزند عزیزم را همچون مردان صدر اسلام بزرگ کن که انشاءالله خدمتگزاری صدیق انقلاب و اسلام عزیز باشد.

و اگر در این مدت کوتاه زندگی دنیا سخن بدی یا خطایی از من به شما رسید مرا عفو کن و این بخشش تو مرا بسیار فایده است. البته در وصف شماها زبان الکن است و قلم قاصر است چون شماها با آن صبرتان باعث شدید تا امثال من به جبهه بیایند و در رکاب حسین زمان شمشیر بزنیم و در این راه به شهادت رسیدیم نگران نباش چون که بخاطر اسلام است.

و تو فرزندم! از زمانی که بدنیا آمدی امیدوار شدم که فرزندی دارم که در آینده می تواند جایگزین پدر گردد و لذا از تو می خواهم به دنبال اسلام و شناخت اسلام حرکت کنی و هرگز از راهی که پیامبر اسلام از 1400 سال به این طرف برای جامعه بشریت باز کرده خارج نشوی و آن راه امام حسین (ع) است که به دنبالش حرکت می کنی. آن راه درست و صراط مستقیم است و اگر فرزندم بزرگ شدی و توانایی داشتی پدرت را فراموش مکن و برایم فرائض دینی بجا آور. جهت احتیاط اینکار را بکن از تو فرزند عزیزم کمال سپاسگذاری را دارم.

و سخنی با شما برادران یا احیاناً خواهرانی که در هر مقام و مسئولیتی که هستید دارم اینکه به فریاد مستضعف برسید دست آنان را بگیرید نه اینکه آنها را زمین بزنید. بگذارید مردم از شما ها راضی باشند و دشمن را از صحنه بیرون کنید. سعی کنید آنگونه که خداوند و اسلام از شما انتظار دارد عمل کنید تا انشاءالله در پناه حق و با خدمتگزاری شماها اسلام را گسترش دهیم. خداوند همه خدمتگزاران به اسلام و معلمین را قوت و نیروی ایمان عطا کند و در کارهای خیر پیروزشان بدارد. انشاءالله.

در ضمن مرا در کبودکلایه کنار قبر مادرم دفن کنید و اگر در آنجا امکان نداشت در وادی تنکابن دفن نمائید. حتی المکان در کنار مادرم دفن کنید.

و من ا... التوفیق

 فرهاد حیدری- 30/6/64

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

خدایا خدایا رزمندگان اسلام پیروزشان بگردان

ظهور صاحب الزمان نزدیکتر بفرما.

 آمین یا رب العالمین