وصيت نامه 1

بسمه تعالي

وصي من پدرم است

اينجانب مهران حيدري وصيت مي كنم

من مدت 5 سال است كه ازدواج كردم و صاحب 2 دختر هستم بنام فرشته و رقيه و در مدت زندگي خود با كار و زحمت توانستم خرج زن و 2 بچه ام را بكشم و در مدت زندگي خود پولي را هم پس انداز نكردم يعني نتوانستم بكنم و خانه اي هم از خود ندارم و در خانه پدرم زندگي مي كردم و در تاريخ 60/8/18 به خدمت سربازي اعزام شدم و در تاريخ 60/12/4 به جبهه اعزام و وصيت من اين است كه تا زن من مي خواهد پيش پدر و مادرم باشد من از پدر و مادر خواهش مي كنم كه با او طوري رفتار كنند كه مثل اينكه من هستم و اگر بعد از مدتي هم مي خواهد از پيش آنها برود تمامي وسيله هاي خانه را به او بدهند و او را به خيال خودش بگذارند و دوم اگر او مي خواهد از آنها جدا شود و برود شما بايد بچه ها را خود بزرگ كنيد و آنها را طوري تربيت كنيد كه آنها سربار جامعه نشوند بلكه جامعه ساز باشند پدرجان اگر من شهيد شدم

بخر خط بخر و مغازه اي بساز و خود مشغول كار شو و هم خرج خود را در بياور و هم خرج زن و بچه ام را به راحتي بده چون پول زود خرج مي شود و من مي خواهم كه اين مغازه براي هميشه كار بكند و بجاي من خرج زن و بچه ام و همينطور خرج تو پدر عزيز و مادر و برادر و خواهر را بدهدپدرجان آن مغازه را وقتي كه درست كردي به حكيمه بگو تا برود و برادرش رمضان را بياورد و اين نامه را به او نشان بدهيد و بعد در حضور رمضان به حكيمه اينچنين بگو از قول من كه اين مغازه طبق اين وصيت نامه نصف مال من و نصف مال اين دو فرزندان است يعني فرشته و رقيه البته مال حكيمه هم است تا روزي كه او با ما هست و يا در همان خانه اي كه قبلا زندگي مي كردند هست ولي اگر مي خواهد از ما دوري كند و براي خود شوهري اختيار كند فقط اثاثيه مال او هست و ديگر چيزي به او نمي رسد و پدرم بايد بداند كه من اين وصيت را از ته قلب كرده ام و هيچ انتظار ندارم كه كوچكترين غفلتي شود و در پايان من از برادرم مي خواهم كه مرا ببخشد چون من خيلي براي او مشكلات فراهم كردم من از رسول 1200 تومان طلب دارم 500 تومان به او دستي دادم و 500 تومان با هم كار كرديم و هنوز حساب نكرديم اين مبلغ را بگيريد و 500 تومان را به حكيمه بدهيد چون ممكن است چيزي خودش بخواهد بخرد و 500 تومان ديگر را به پدرم بدهيد.

تاريخ 60/12/2

 

 

وصيت نامه 2

بسمه تعالي

ضمن تشكر و قدرداني از شما خواننده وصيت نامه از شما خواهش مي كنم كه اين نامه را خوب و روشن بخوانيد و هيچ كم و زياد نكنيد بعداز من پدرم وصي من هست و مي تواند با رضايت زنم آنها را به خانه خودش ببرد و اگر زنم راضي به رفتن خانه شان نيست حتما نبايد او را مجبور كند و بعد سرپرستي آنها به عهده پدرم است و به زنم كمك كند تا اوبتواند زندگيش را خوب بگذراند تا بچه هايم بزرگ شوند و بعد آنها را به مدرسه بفرستيد و تا آنجائي كه آنها مي توانند درس را خوب بخوانند تا بي سواد نمانند بعد از من اگر پولي بابت كمك به خانواده شهيد داده اند تعلق به بچه هايم دارد و تا وقتي كه زنم بپاي 2 بچه ام مانده و قصد شوهر كردن ديگري را ندارد به او هم تعلق ميگيرد و او مي تواند با آن مقدار پول براي خود و 2 بچه ام وسيله خوراكو پوشاك را فراهم كند و يا با آن كاري به سليقه خودش و 2 فرزندم بكند مثلا برود پيش پدرم و پول را در اختيار او بگذارد و پدرم يك خانه برايشان درست كند و يا يك مغازه كوچك در نزديك جاده درست كند خلاصه طوري باشد كه آنها را تقريبا استفاده برساند و يك چيز ديگر آن است كه بعد از اينكه من شهيد شده ام همسرم آزاد است و مي تواند بعد از هر مدتي كه دلش مي خواهد شوهر كند و اگربچه ها را نمي تواند داشته باشد به پدر و مادرم مراجعه كند و اگر آنها هم قبول نكرده اند مي تواند به پرورشگاه بسپرد البته تا آنجائي كه برايش ممكن است خودش نگهدارد چون بچه احتياج به مادر دارد و اميدوارم كه همسرم مرا ببخشد كه نتوانسته ام سرمايه اي را پس انداز كنم كه در چنين موقعي بدردتان بخورد به همسرم بگوئيد كه تا مي تواند 2 فرزندم فرشته و رقيه را طوري تربيت كند كه مايه افتخار من و مايه افتخار خانواده ام شوندو اميدوارم كه آنها را خوب بفهماني كه پدرشان در چه راهي قدم نهاد و براي چه كشته شد و اين يكي از آرزوهايم هست و يك چيز ديگر به برادرم يزدان بگوئيد كه حلالم كند چون خيلي مزاحم او شده ام و اميدوارم كه مرا ببخشد و به پدر و مادرم بگوئيد كه من هيچ نتوانستم ذره اي از زحماتشان را جبران كنم ولي از خداي خود مي خواهم كه به آنها عوض دهد و در كار و كاسبي آنها بركت فراوان بيندازد و عمرشان را زياد كند ديگر عرضي ندارم فقط به شما مي گويم زياد گريه و ناراحتي نكنيد و بدانيد كه شهيد شدن چيز بدي نيست و شهيد پيش خدا و مردم اهميت زيادي دارد.

مهران حيدري اميدوارم مورد رضايت شما قرار بگيرد.

انا لله و انا اليه راجعون

تاريخ 61/3/13