*زندگی نامه شهید علي اكبر حيدري گرجي*
نام پدر: خدابخش
در اولین روز فروردين 1344 در «گرجي محله» بهشهر پا به هستي نهاد. پدرش «خدابخش»، كارگر كارخانه بود و مادرش «سیده آمنه»، خانهدار. این زوج، صاحب هشت فرزند شدند که «علي اكبر»، اوّلینشان بود.
علیاکبر دوران كودكياش را در آغوش خانوادهاي پر از مهر و محبت سپري كرد.
با ورود به سن هفت سالگی، وارد دبستان زادگاهش شد. بعد از طی دوره راهنمایی در مدرسه «شهدا» گرجيمحله، تحصیلاتش را تا پایه دوم متوسطه در رشته انسانی در بهشهر ادامه داد.
خواهرش «حميده» ميگويد: «هيچوقت به تندي با كسي صحبت نميكرد. خیلی مهربان بود. او از خرج تحصيل خود مقداري به من ميداد تا احساس كمبود نكنم. بسيار فروتن، رازدار، صادق و خوشرفتار بود. براي آبادي محل، شب و روز كار ميكرد. هرگز حق كسي را ضايع نميكرد. حتي در وصيّتنامه خود ذكر كرد: اگر كسي حقّي از من دارد، به خانوادهام مراجعه كند.»
علیاکبر كه در خانوادهاي با اصالت و مذهبي بزرگ شده بود، نميتوانست فضاي مسموم و آلوده آن روزهاي ايران را تحمل كند. لذا، وقتي صدای انقلاب در شهرها پيچيد، علياكبر پابهپاي جوانان غيور، در راهپيمائيها حضور فعّال پیدا کرد. او كتابهای استاد مطهري و شهيد دستغيب و رساله امام را نیز بسیار مطالعه ميكرد. حتی به دلیل فعالیتهای سیاسی، مدتی از خانه دور گشت و به همراه پدرش که او هم یک مبارز بود، به کردکوی پناهنده شد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، او فعاليتش را در بسيج و كتابخانه محل ادامه داد.
علي اكبر با تحليل شرايط سخت ايران در دفاع از مرزهاي كشور، با اينكه پا به سنّ شانزده سالگي گذاشته بود، داوطلب اعزام به مناطق جنگي شد تا در لباس بسيجي بتواند به اندازه بضاعت و توانش به رزمندگان مدد برساند.
علیاکبر براي مقابله با كومله و دموكرات و منافقين، اولين اعزامش به كردستان بود.
او در 61/1/24 به عضويت سپاه در آمد و به عنوان نگهبان در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بندرترکمن مشغول خدمت شد.
به گفته پدر، «یکبار که ساعت یازده شب از بندر ترکمن برگشت، از من خواست که ساعت یک بیدارش کنم. وقتی بیدارش کردم، دیدم دارد نماز شب میخواند. بعد از چند لحظه، گفتم: علیاکبر! این چه نمازی است؟ گفت: پدر! به من کاری نداشته باش. اگر مزاحمم، به مسجد بروم.»
علیاکبر که بيشتر از يك ماه از ادواجش با «فاطمه گرجی» نمیگذشت، سرانجام در 61/5/1 و در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، در شلمچه، با لب تشنه به شهادت رسيد. پيكر پاكش نیز پانزده روز بعد، در تكيه «امام خميني» زادگاهش آرام گرفت.