شهید «رمضانعلی حیدرپور»
نام پدر: حیدر
مادر نام «سلیمان» را از روی قرآن کریم برای او برگزید؛ اما هنگام گرفتن شناسنامه، فردی را مأمور انجام این کار کرد، که آن شخص نیز، نام او را فراموش، و نام «رمضانعلی» را برای نورسیده «حیدر و امالبنین» انتخاب کرد. کودکی که در چهارمین طلوع یکی از ماههای تابستان 1344، قدم به هستی نهاد.
چون تولدش با ایام اربعین مصادف شد، مادرش او را از همان خردسالی به مراسم روضه می برد.
کودکانههای رمضانعلی، در جمع خواهر و برادرهایش خاطره شد؛ تا اینکه در هفت سالگی، به دبستان «افشین»، در زادگاهش فریدونکنار راه یافت. سپس، به مدرسه راهنمائی «مهدیه» همین شهر رفت؛ اما با وجود علاقه به تحصیل، درس و مدرسه را رها کرد.
پدر میگوید: «همیشه به فکر درس و مشقش بود و خودش تکالیفش را انجام میداد. دوران ابتدایی را هم با نمرات خوبی گذراند.»
رمضانعلی، از همان زمان نوجوانی، پایش به تظاهرات باز شد.
به گفته مادرش: «کلاس دوم راهنمایی که بود، میگفت همه دارند به جنگ میروند و شهید میشوند؛ آنوقت من بروم درس بخوانم!؟»
لبخند هرگز از چهره رمضانعلی دور نمیشد. با همه اعضای خانواده، رفتار حسنه داشت و حرفی هم نمیزد که موجب دلگیری شود. از اینرو، مورد علاقه همه بستگان بود.
در بیان تقیّدات دینی وی، همین بس که نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات، اهمیت زیادی قائل بود. نماز را سر وقت میخواند و روزههایش را قضا نمیکرد. رعایت حقوق دیگران را از واجبات میدانست و حاضر نبود ذرهای از حقالناس بر گردنش باشد. میگفت: «خداوند حقالناس را نمیبخشد.»
رمضانعلی فعالیتهای زیادی در راهپیماییهای دوران انقلاب داشت. او بیشتر، کارهای تبلیغاتی و فرهنگی میکرد. نیمهشبها بلند میشد و در دیوارها، در مورد حجاب و مسائل اجتماعی مینوشت. او خود را همواره تابع امام خمینی(ره) و ولایت میدانست.
رمضانعلی بعد از پیروزی انقلاب، جامه بسیج را بر تن کرد؛ لذا همان اوایل جنگ، از طرف این نهاد به منطقه اعزام شد.
در سال 1361 نیز، به عضویت سپاه در آمد.
از جمله مناطقی که او در آن حضور داشت، میتوان شوش، سومار و بانه را نام برد.
حسینعلی در سال 1363، با بانوی مومنهای به نام «طاهره درزی» پیمان ازدواج بست.
و سرانجام در 15 خرداد همین سال(1363)، بر اثر بمباران هوایی در بانه به شهادت رسید و در تکیه «معصومزاده» فریدونکنار به خاک سپرده شد.