شهيد رحمت الله حميديان آهنگركلايي
فرزند: حسن
در 30 شهريور ماه سال 1342 در روستاي «آهنگركلا» از بخش «بيشهسر» قائمشهر، كودكي به دنيا آمد با نام «رحمتالله». نوزادي برخاسته از دامان پرعطوفت «حسن و زيور».
رحمتالله در همان ايّام خردسالي از نعمت وجود پدر و مادر محروم شد، از اين رو تحت تكفّل برادرش، «نعمت»، پرورش يافت.
تحصيلات وي به مقطع ابتدايي ختم ميشود. نعمت از تقيّدات برادرش، اينگونه نقل ميكند:
«نسبت به مسائل ديني پايبند بود و هرگز نماز و روزهاش ترك نميشد. نسبت به قرائت قرآن نيز اهتمام زيادي داشت.»
و امّا فعاليتهاي انقلابي رحمتالله به روايت پسرعمويش، «وليالله»:
«قبل از انقلاب، گروهي در محل طرفدار شاه و گروهي طرفدار امام خميني بودند. اكثر جلساتي كه در رابطه با تظاهرات و درگيريهاي محل شكل ميگرفت، در خانه ما بود. رحمتالله هميشه در اين نشستها حضور فعّال داشت.»
اين نوجوان مبارز با پيروزي انقلاب، وارد سازمان تبليغات اسلامي قائمشهر شد و مدتي بعد از سوي اين نهاد به سپاه اهواز عزيمت كرد و راهي جبهه شد.
وي از 1/1/1361 الي 17/3/1363 به عنوان بسيج ويژه مشغول خدمت بود، تا اينكه در 19 آبان ماه همين سال به عضويت سپاه اهواز درآمد و در لشكر 7 وليعصر خوزستان به انجام وظيفه پرداخت. پسرعمويش در ادامه از خاطرات آن روزها ياد ميكند:
«سال 1361 كه جهت خدمت سربازي عازم اهواز شده بودم، او هم مشغول انجام وظيفه در سپاه بود. رحمتالله از زمان ورود به اين نهاد دچار تحوّل شده بود، به گونهاي كه اكثر اوقات، او را در مسجد جنب سپاه اهواز در حال راز و نياز ملاقات ميكرديم.»
اين پاسدار رشيد مازندراني كه خدمات بيشاعبهاي را در كِسوت جانشيني گروهان و فرماندهي از خود ارائه نمود، يك بار در جزيره مجنون مجروح و مدّتي تحت درمان بود.
در نهايت، شهيد حميديان در 4 دي ماه سال 1365، طي عمليات كربلاي 4 در امالرصاص، جامه سرخ شهادت به تن كرد. پيكر مطهّرش نيز با انتظاري 15 ساله به آغوش خانواده بازگشت و با وداع اهالي آهنگركلا، در گلزار شهداي «درويش داوود» اين روستا به خاك سپرده شد.