وصیت نامه شهید رضا حق شناس*
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذينَ آمنوا وَ هاجَرو وَ جاهَدو في سَبيلِ اللهِ بِاموالِهِم وَ اَنفُسِهِم أَعظَمُ دَرَجة عِندَالله اولئِكَ هُمُ الفائِزون
آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، آنها را نزد خداوند مقام بلندی است و آنان رستگاران و سعادتمندان دو عالمند. (سوره توبه/ آیه20)
سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است. خدایا، پروردگارا! تو انسان را آفریدی برای سختیها خلقالانسان فیکبد و در مسیر زندگیشان راههایی قرار دادی، در مجموع یک راه، راه باطل و دیگری راه حق، راه عاشق با معبودش، الان یک دنیا راه باطل را میروند و تنها کشور ایران است که راه حق را میپیماید. خدایا! این عاشقان راه تو را پیش گرفتند، در راه تو هجرت گزیدند، الهی خودت پیروزی و نصرت به این عاشقان دلباختهات بده. پروردگارا! از اینکه بیدار شدم و راه معشوق را پیدا کردم و در این راه به سعادت بزرگ رسیدم، خوشحالم. چه خوش است انسان به سعادتی که دوست دارد برسد و بالاترین ارزشهای انسانی را دربرگیرد، همان سعادت شهادت فیسبیلالله است. خدایا، خواب بودم، بیدارم کردی. مریض بودم، شفایم دادی. رضا بودم، رضایت دادی تا به معشوق برسم. در دام نفسانیات اسیر بودم، آزادم کردی و در آخر تشنهای بودم، در کویر در جستجوی آب میگشتم، مرا به آب رساندی و سیرابم کردی. معبودا، معشوقا، قسم به عشق، همان عشقی که عاشقان مجنونند و عاقلان در خون، قسم به عشقی که همه ما را به معشوق میرساند و همان عشقی که رسولالله را به منتهی علیه و به عرش میرساند. همان عشقی که مولایم علی (ع) در نماز مثل بید میلرزید و روح از بدنش خارج میشد و اشک از گونههایش سرازیر، همان عشقی که فاطمه (سلامالله علیها) در سن 18 سالگی عاشق معبود میشود و مظلومانه به دیار رب میرود. خدایا چهطور شکرگزارت نباشم در صورتیکه امانت خود را به قیمت والایی میخری و بالاترین درجه که همان شهادت است، شامل حال آنان که در راه تو جهاد کردند، میکنی. الحمدالله ربالعالمین.
خدایا، گرچه عمر کوتاهی داشتم اما این چند سالی که روحم در بدنم بود، خیلی رنج کشیدم و جسمام همانند دیوارهای فولادین و سرپوشیده روحم را حبس کرده بود و حالا تو بودی ای خدای سبحان که دیوارهای فولادین را شکستی و مرا از گرداب هولناک دریا و از سیاهچالهای ظلمت به روشنایی رساندی و به جای این همه مشقت دنیوی سعادت بزرگی که بالاترین درجه افتخار است، به من عطا کردی. خدایا! خونم نشانگر این است که نهال تازه شکفته انقلاب اسلامی را بارور کند و ندایم نشانگر رساندن پیام لاالهالّاالله و محمد رسولالله و علی ولیالله است و هم نشانگر طنین دردمندان عالم است و خشم نشانه آن است که ذلت نمیپذیرم و همیشه برای رضای خدا بر دشمنان میتازم و بازگشتم به خاطر ادای امانتی است که چه بهتر در راه تو باشد و به رضای تو. اِنّالله و اِنّاالیه راجعون.
خدایا اکنون که از شهادت و وصیت بر لوح کاغذ مینگارم، خودت میدانی چه احساسی دارم. احساس میکنم که در رکاب حسینبنعلی (ع) شمشیر میزنم و خود را در یک قدمی شهادت میبینم و هرلحظه انتظار میکشم. انگار خدا بندهاش را خبر داد چهطور منتظر میباشد، همان احساس را دارم. آه چه شیرین است لذت شهادت! آه چهقدر مشتاقم که هرچه زودتر به این جوانان شهید بپیوندم. خدایا! هایوهوی بهشت را میشنوم، چه غوغایی ! حسین به پیشواز یارانش آمد. چه صحنهای! فرشتگان ندا میدهند که همرزمان ابراهیم، همراهان موسی، همدستان عیسی، همکیشان محمد (ص)، همسنگران علی، همفکران حسین و همگامان خمینی از سنگر کربلا آمدهاند چه شکوهی! خدایا! به محمد (ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند و به علی (ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع) سالار شهیدان بگو که خونش همچنان در رگها میجوشد و از آن خونها سروها روییده. ظالمان سروها را بریدند، اما باز هم سروها روییده. من با امام خمینی میثاق بستم و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زندهام کنند، دست از او نخواهم کشید. خدایا! دوست دارم درحال تشنگی دشمن ستمگر تیرش را در گلویم فرود آورد تا من با خون گلویم را سیراب کنم. پروردگارا! ما را در زمره نیکوکاران درآور و به مقام شهادت نائل ساز. مرا از شهادت باکی نیست. (آرزوی شهادت) شهادت همانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش میکشد، من هم شهادت را که مادرم هست، عشق میورزم تا به هدف اصلی برسم.
زمزمهای با پدرم:
پدرم! مشکلات شما را فراموش نمیکنم. پدرم! میدانم چه احساسی داشتید که میخواستید دامادم کنید ولی بدان عروس من شهادت و تیری که برقلبم میخورد، عقد ما را میخواند و خانه نو را در قبر کوچکم انتخاب کردم تا عروسم را از جبهه به این وادی بیاورم و به مردم بشناسانم که پدرم اینچنین پسری داماد کرده و یکی از بهترین عروس دنیا را که همان شهادت است، عاشق شده. پس پدرم! خوشحال باش و بدان که مسلمان واقعی عاشق حق است، عاشق ملکوت است، عاشق انسان شدن است. پدرم! از شما تشکر میکنم که چنین فرزندی تربیت کردی و به جامعه اسلامی تحویل دادی. اگر میتوانی به جبههها بیا، اگر نمیتوانی در پشت جبهه فعالیت کن.
زمزمههایی با مادرم
تو ای مادرم که بهشت زیر پای شماست! مادرم، مادرم! دلیری و صبر تو را به همسنگرانم گفتم و آنها بس افتخار میورزیدند که اینچنین مادری دارم و از شما میخواهم بعد از شهادتم این کارها را بکنید. هرگاه جنازهام را آوردند، گلاب به رویم بپاش و جای زخم را ببوس حتی اگر قابل بوسیدن نباشد و دست را بر روی زخم بمال و آنگه دستها را به سوی آسمان بلند کن و از صمیم دل بگو خدایا امانتی داشتم به تو سپردم، از تو طول عمر امام را میخواهم. مادرم! صبر را پیشه خود ساز و ارتباط با مادران و همسران شهدا را قطع نکن. مادرم! اجر و پاداش صبوریت را میگیری و از اهل بهشت خواهی شد. مادرم! به شما نوید میدهم که در آخرت در صف زنان نمونه قرار خواهی گرفت إنشاءلله.
برادرانم! ماشاءالله هر کدامتان سرور و بزرگوار هستید. بیکار ننشینید تا دشمن خوشحال باشد و با جنبوجوش شما دشمن میلرزد إنشاءالله با فعالیتتان مردم را بیدارتر کنید.
وصیت به برادر ایمانی:
ای برادران ایمانی و مسلمان! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد برای اسلام شهید شد. ای جوانان! نکند در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد. و نکند در بیتفاوتی بمیرید که علیاکبرِ حسین در راه حسین (ع) با هدف شهید شد. از عموم برادران و خواهران انقلابی درصحنه میخواهم که سخنان امام را گوش کنند و در عمل کردن به آن کوشا باشند و درآخر امام را هرگز از دعا فراموش نکنیم. خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.
وصیت برای همگان:
وَاعتَصِموا بِحَبلالله جَمیعاً وَلا تَفَرَّقوا
بهبه چه پیامی و چه وصیتی اینان تنها خواستهشان همین جمله آخر است به ریسمان خداوند چنگ زنید و متفرق نشوید. ای مردم! بیایید آگاهانه در مسیر صراط مستقیم حرکت کنید. بیایید در جبهه چگونه زیستن و چگونه مردن را از همین بسیجیان عاشق طریق حق بیاموزید شاید برایتان مشکل باشد از دنیا دل بکنید ولی باید با خوشیهای دنیا مبارزه کنید تا رستگار شوید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
روز شهادت فاطمه زهرا سلام-الله علیها سال 1366
جبهه جنوب، رضا حقشناس