نام پدر : سیدهادی
تاریخ تولد :1345/06/09
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

زندگی نامه

شهيد «سيّد تقي حسيني نارنج­بني»

نام پدر: هادي

هم‌زمان با طلوع نُهمين روز شهريور 1345، پنجمين ثمره زندگي «هادي و مَلنگ» به دنيا آمد؛ نوزادي از ذرّيه­ سادات و برخاسته از طبيعت زيباي «نارنج­بن» نوشهر. مادرش، معلم قرآن بود. ازين‌رو، «تقي» از همان اَوان كودكي، پابه­پاي مادرش، در اين كلاس­ها حضور پيدا كرد و با قرآن مأنوس شد.

گفته‌های ملنگ در این‌خصوص شنیدنی است: «قبل از تولدش، آرزو می‌کردم که اگر فرزندم پسر بود، مثل برادرم «ذبیح الله»، روحانی شود. الحمدلله پسرم شهید شد! من معلم قرآن خواهران محل بودم. تقی از خردسالی پیشم می‌نشست و به نوای قرآن گوش می داد.»

سال­هاي تحصیلی ابتدائي تقي، در دبستان شهيد «پرويز ديوسالار» فعلی زادگاهش خاطره شد. سپس، به مدرسه راهنمائي «غزالي» زادگاهش راه يافت. اما دانش‌آموز پايه دوّم همين مقطع بود كه از تحصيل دست كشيد.

سيّد تقي در نخستين اعزامش در سال 1361، به عنوان بی‌سیمچی، از سپاه نور به عمليات محرّم راه یافت.

او در سال 1362، به عضويت سپاه در آمد و يك‌سال بعد، در يگان حفاظتي اين پايگاه، به انجام‌وظيفه پرداخت.

 مسئول پرسنلي گردان مالك­ اشتر در مناطق عملياتي نيز، از ديگر خدمات ارزنده اين پاسدار رشيد به شمار مي­رود.

مادرش در ادامه، برگی دیگر از دفتر خاطرات آن روزها را این‌گونه ورق می‌زند: «زمان جنگ، وقتی [امام‌خمینی] را در تلویزیون [می‌دید]، برای رفتن به جبهه ترغیب می‌شد. به پدرش می‌گفت: اگر رضایت‌نامه مرا امضا کنی، من هم [به جبهه] می‌روم.»

و عاقبت، سيّد تقي در 4/10/1365، طي عمليات كربلاي 4 در ام­الرصاص، به مقام شامخ شهادت دست يافت. او با بازگشت دوباره خود بعد از پانزده سال به روستاي نارنج­بن، انتظار همسرش «کبري كوهستاني» را پايان داد و سپس خود، در گوشه­اي از گلزار شهداي روستا آرام گرفت.

خانم كوهستاني از همسرش مي‌گويد: «اخلاق شايسته­اي داشت. به‌طوري‌كه الگوي ديگران بود. هنوز با گذشت این‌همه سال از شهادتش، اعضای خانواده و فامیل از خصوصیاتش به نیکی یاد می‌کنند. چون واقعا یک پاسدار نمونه انقلابی بود. وی در تامین معاش خانواده، بسیار کوشا بود و از هیچ [تلاشی] دریغ نمی‌کرد. در امور [زندگی]، با من هم‌فکری و مشورت داشت. رابطه­اش آن­قدر با من گرم و صميمي بود كه هنوز بعد از گذشت اين‌همه سال، او را  دركنار خود احساس مي‌كنم و همچنان برای رفع مشکلات، از او یاری می‌خواهم. همیشه از من می‌خواست که با حفظ حجاب، در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنم و بدین‌وسیله، راه شهدا را ادامه دهم.»

او در روايتی ديگر نقل مي‌كند:‌ «در آخرين اعزامش، تا صبح خواب­مان نبرد. فقط يك‌ساعت استراحت كرديم. صبح لباسش را پوشيد و مرا بيدار كرد، تا آخرين صبحانه را با هم بخوريم؛ امّا من گفتم:‌ چهل‌وپنج روز ديگر برمي‌گردي. لذا، دوباره خوابيدم؛ اما او، دوباره بيدارم كرد و در حال رفتن بود؛ و من بي­خبر از آخرين وداع.»  


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید سید تقی حسینی*

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

وصیت نامه بنده حقیر سید تقی حسینی  

ربنا اننا سمعنا منادیاینادی للایمان ان امنوا بربکم فامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا وکفرعنا سیئاتنا وتوفنا مع الابرار.

پروردگارا! ما چون صدای منادی را که خلق را به ایمان می خواند شنیدیم اجابت کردیم و ایمان آوردیم پروردگارا! از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان  و هنگام جان سپردن ما را با نیکان محشور گردان.

با سلام به یگانه منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و بر نائب برحقش امام امت خمینی بت شکن.

باسلام به امت اسلامی وشهیدپرور پیام بنده حقیر به شما این است البته بنده کوچکتر از آنم که بخواهم به شما پیام بدهم که بیایید در راه رضای خدا جهاد کنیدوکار این جنگ را یکسره کنید اگر خود نمی توانید فرزندان خود را بفرستید به جبهه. مگرخون فرزندان شما رنگین تر از خون شهدا است یا رنگین تر از خون فرزندان امام حسین(ع) در روز عاشورا است. اگر هم نمی فرستید درپشت جبهه جنگ با کمک های مالیتان جبهه جنگ را تقویت کنید و اگر کمک هم نمی کنید لا اقل شایعه یا زخم زبان هم نزنید. بترسید از روز قیامت بترسید از خشم خدا و برای چند روزی دنیا برای مال ومنال اینقدر حرص نخورید برای آخرت خود تلاش کنید.

                                         برگ عیشی به گور خویش فرست /کس نیارد توپیش فرست 

و از شما می خواهم پشتیبان ولایت فقیه و روحانیت در خط امام باشید و امام را تنها نگذارید. پدرو مادرم! هرچند من فرزندی خوب و شایسته برای شما نبودم و نتوانستم برای شما خدمتی انجام دهم. مادرم! از شما می خواهم شیری را که به من داده ای حلال کنی ومرا دعاکنی که خداوند از گناهان من بگذرد پدرو مادرم برای من ناراحت نباشید من یک امانتی بودم که خداوند به شما داده و از شما گرفته است صبر پیشه کنید و از خواهرانم می خواهم  که مثل زینب صبور باشند در روز عاشورا و روز اسیری اش.

یک پیام به همسرم دارم این است که همسرم! هرچند من همسری برایت نبودم از تو می خواهم که برای من  ناراحت نباشی و صبر کنی در راه خدا و از تو می خواهم که مرا حلال کنی  یک پیام دیگر به برادرانم این است  که پشتیبان ولایت فقیه وروحانیت باشند و تقوا و پرهیز گاری را پیشه کنید و یک پیام دیگر به گروه مقاومت محله دارم این است که مرا حلال کنید وکار خود را خوب انجام دهید مبادا کاری کنید که مردم از شما بیزار شوند.از کلیه دوستان و همکاران و آشنایان می خواهم که اگر بدی از بنده حقیر دیده اند مرا به بزرگی خویش عفو و حلال کنید.یک ماه روزه غذا دارم یکی را به نیابت من روزه بگیرند وهم چنین نماز غذا احتیاطا یک ماه بجا بیاورند. از یکی از برادران پاسدارم می خواهم که وصیت نامه مرا بخوانند.

این دعا را بخوانید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

بنده حقیر سید تقی حسینی

30/3/65