شهید مرتضی حسین زاده
فرزند: محمدآقا
مرتضی حسین زاده در یکم بهمن سال 1342 که آغاز دوره نهضت اسلامی است ، در خانواده ای مؤمن ، مذهبی و کشاورز و پرجمعیت در روستای ازباران فریدونکنار به دنیا آمد.
وی که هشتمین فرزند خانواده بود در کنار دیگر برادران و خواهران ، در کانون گرم خانواده رشد کرد و تربیت یافت و قبل از رفتن به مدرسه ، به مکتب خانه رفت و کلام وحی ، قرآن را آموخت . از همان سنین کودکی به همراه پدر در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و ائمه اطهار شرکت می کرد .
او پس از رسیدن به سن هفت سالگی از طریق بچه های سپاه دانش آن زمان با درس و مدرسه آشنا شد . مقطع ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت در زادگاهش پشت سر گذاشت . او علاوه بر درس خواندن به پدر در کار کشاورزی و به مادر در کار خانه کمک می کرد و در اوقات فراغت با دوستانش به ورزش فوتبال می پرداخت .
مرتضی بسیار خوش اخلاق ، خوش برخورد ، مهربان ، دلسوز و متواضع بود و تقیّد خاصی به مسائل دینی داشت تا جایی که در توانش بود ، امور شرعی را به نحو احسن رعایت می کرد .
وی پس از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج ، عضو پایگاه محل شد و شروع به فعالیت های مذهبی و فرهنگی کرد . او برای خویشاوندان و صله رحم ارزش زیادی قائل می شد و همیشه دوست داشت با بستگان و آشنایان معاشرت کند .
مرتضی قبل از انقلاب متوجه افکار و اندیشه های حضرت امام شد و فهمید که هدف حضرت امام (ره) مبارزه با ظلم و ستم و پیاده کردن اسلام در جامعه است . همین باعث شد که عاشق و شیفته ی آن رهبر عالی مقام شود و همیشه گوش به فرمان ایشان باشد . علاوه بر این همواره به دیگران توصیه می کرد که از ولایت فقیه اطاعت و پیروی کنند .
وی بعد از انقلاب و شناخت جایگاه روحانیت متعهد و مقیّد به اسلام ، از مریدان شهیدان رجایی ، باهنر ، بهشتی و علّامه حسن زاده آملی شد و در جلسات سخنرانی روحانیون و علماء و شخصیت های پایبند به اسلام شرکت می کرد و می گفت : « این روحانیت بود که انقلاب را به پیروزی رساند . »
مرتضی مخالف گروه های سیاسی ضد انظام به ویژه منافقین بود و در درگیری شهر آمل و حمله منافقین به آن شهر شرکت کرد و با آنان مبارزه نمود .
خوش اخلاقی ، مهربانی ، شجاعت و اهل معاشرت بودن از ویژگی های دیگر او بود . به قرائت قرآن علاقه ی ویژه ای داشت و در محافل قرآنی در هر شرایطی شرکت می کرد و به برادران و خواهرانش نیز توصیه می کرد در نماز جمعه ، جماعت و محافل قرآنی شرکت کنند . او برای احقاق حقوق دیگران ارزش زیادی قائل بود و همواره مراقبت می کرد تا باعث و آزار و اذیت افراد نشود.
مرتضی که اغلب پس از ماه ها ماندن در جبهه به مرخصی می آمد ، فرصت را غنیمت می شمرد و در این مدت کوتاه ، به خانواده های شهدا سر می زد و به مشکلات آن ها رسیدگی می کرد . همیشه به خانواده اش می گفت : « اگر نمی توانید به جبهه بیایید با کمک های مالی به رزمندگان کمک کنید . »
مرتضی به شهدا ارادت خاصی داشت و وقتی دوستانش به شهادت می رسیدند ، ناراحت می شد و از خداوند می خواست که هر چه زودتر شهید شود و به دوستان شهیدش بپیوندد .
وی پس از تشکیل سپاه عضو رسمی این نهاد مقدس شد و اولین بار در سال 60 در جبهه حضور پیدا کرد . در همان سال بود که با دختر عمه اش ازدواج کرد و 14 روز پس از آن به جبهه بازگشت . او تا سال سوم دبیرستان در رشته اقتصاد درس خواند و دوست داشت پس از پایان جنگ به تحصیل اش ادامه دهد . لکن آن زمان ، ماندن در جبهه را بر درس خواندن ترجیح می داد .
طاهره حسین زاده ، خواهر شهید می گوید : « به خواهران اش سفارش می کرد ، اگر شهید شدم ، هدف مرا دنبال کنید ، حجاب تان را حفظ کنید . کاری کنید که صدای تان را نامحرم نشنود . مانند حضرت زینب (س) مبلّغ دین اسلام باشید . » همسرش می گوید : « همسرم ، ساده زیستی را بسیار دوست داشت و همیشه می گفت از تجملّات پرهیز کنید . روحانیون متعهّد به اسلام را مایه ی بقاء نظام و بقاء نظام اسلامی می دانست . در نامه هایش به حفظ حجاب ، پیروی از ولایت فقیه و در خط امام بودن ، تربیت نیکوی فرزندان و احترام به پدر و مادر تأکید داشت . »
محمدرضا سلیمانی ، دوست و همرزم شهید می گوید : « مرتضی در یکی از گردان ها به عنوان نیروی عادی حضور داشت و خودش را معرفی نکرد و کسی هم شناختی از او در آن گردان نداشت . فرمانده هان هم از تجریبات و فعالیت های او آشنایی نداشتند . یک شب مرتضی بدون اطلاع از منطقه ی محل استقرارمان خارج شد و دیر وقت برگشت . وقتی فرمانده متوجه شد به او گفت : « یعنی چه ، هرکس برود و اطلاعی ندهد که نمی شود . باید اول هماهنگی کنی ، بعد اگر فرمانده ات اجازه داد ، بروی . » این ماجرا تمام شد تا این که 3 یا 4 روز بعد ، یک ماشین با تجهیزات تخصصی به آنجا آمد . راننده به دنبال مرتضی می گشت تا این که او را یافت . بعد گفت : این ماشین با تجهیزات خدمت شما . مرتضی گفت : این ها چیست و چه کسی فرستاده ؟ راننده گفت : به خاطر کاری که انجام دادید ، فرماندهی دستور داد حالا که شما در این منطقه هستید ، این تجهیزات در اختیار شما باشد و برای کارهای تان از آن استفاده کنید . فهمیدیم که چند شب قبل به داخل خاک عراق رفته و سایت موشکی آن ها را از کار انداخته بود . پس از رفتن او ، نیروی اطلاعات که برای شناسایی به جلو رفته بودند ، متوجه این موضوع شدند و برای کمک به او ، این تجهیزات را برایش فرستادند. »
پسرعموی مرتضی می گوید : « شهید مرتضی حسین زاده در مدت حضورش در منطقه ، در عملیات های مختلفی به عنوان فرمانده گروهان و فرمانده گردان در گردان یا رسولی ، گردان دریایی و گردان عاشورا رشادت ها از خود به جای گذاشت و سرانجام در عملیات کربلای 5 در تاریخ 6/11/1365 در کربلای ایران یعنی شلمچه ، شهد شهادت را نوشید و به وصال معبود خویش شتافت ، پیکر پاکش به مدت 9 سال مفقود بود و پس از آن توسط گروه تفحص شناسایی و گلزار شهدای ازباران به خاک سپرده شد .