نام پدر : سیدتاج الدین
تاریخ تولد :1350/06/14
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید علی اکبر حسن نژاد

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

14/6/1350- لاجیم شهرستان سواد کوه

3- نام و شغل پدر :

سیدتاج الدین- بازنشسته

4- نام و شغل مادر:

صغری صمدی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

10 فرزند ، فرزند چهارم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در یک خانواده مذهبی و متوسطی به دنیا آمدند

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان جمالدین اسدآبادی- لاجیم

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه شهید صدوقی- لاجیم

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان آیت الله طالقانی- ساری- علوم انسانی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

به علت رفتن به جبهه ادامه نداد .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

یک فرد بسیار پرجنب و جوش و مهربان بودند و در کارهای خانه و بیرون منزل به مادر خود کمک می کردند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

پدر بزرگ ایشان روحانی بود و خانواده مذهبی داشت از دوران کودکی تحت تأثیر آن ها قرار گرفت

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

آن زمان سید علی اکبر را برای تحصیل به قائم شهر خانه دامادم فرستادیم روزی پدر دامادم به خانه ما آمد و گفت علی اکبر با این سن کمش چقدر نماز می خواند برایم جالب است هر وقت او را در خانه میبینم در حال خواندن نماز است و من نیز تحت تأثیر او قرار گرفتم و سعی می کنم بیش تر به نماز اهمیت بدهم .

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه محل بسیار فعالیت می کرد .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

4 بار ، 1364 به مدت 3 ماه سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ، جنوب

1365 به مدت 3 ماه ، سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ، جنوب

15/6/65 الی 4/10/65  سپاه سوادکوه ، لشکر 25 کربلا ، جنوب(حدود 4 ماه)

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

حدود 10 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

غواص ، خط شکن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

2 بار ، هفت تپه ، سوختگی پیشانی ، از ناحیه پا

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

4/10/65 ام الرصاص ، ترکش مستقیم ، عملیات کربلای 4

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

3/8/75 گلزار شهدای امام زاده عبدالله لاجیم

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

صغری صمدی- مادر شهید : در آخرین بار اعزام ایشان مادربزرگش برای دیدنش به خانه ی ما آمد پدرش هم در نگهبانی جنگلداری کشیک بود . مادربزرگش از او پرسید علی اکبر ! در منطقه چه کار می کنید ؟ منطقه چه جوری است ؟ علی اکبر کوله پشتی اش را پر از وسیله کرد و عملاً نشان داد. کوله را پشتش بست و از این اتاق به آن اتاق جست و خیز می کرد و می خندید و به مادربزرگش می گفت ما در منطقه این شکلی هستیم و این کارها را انجام می دهیم آخرین بار که داشت با پدرش خداحافظی می کرد گفت : « بابا اگر من را نبوسی ضرر می کنی !» پدرش دوباره برگشت و او را بوسید ایشان گفتند:« دوست دارم شهید بشوم . »پدرش به شوخی گفت : اگر شهید شوی کسی را ندارم کمکم کند پول ندارم خرج مراسم بکنم . در جواب گفت شما غصه خرج مراسم من را نخورید . دعا کنید شهید بشوم نمی خواهد خرج کنید اصلاً جسدم را داخل رودخانه بیاندازید ، اصلاً چه کار به جنازه ام دارید جسدم را آب ببرد اصل شهادت است» که اتفاقاً هم همین طور شد . جسدش در رودخانه اروند افتاد .

سیده سکینه حسن نژاد - خواهر شهید : ایشان قبل از شهادت به منزل ما آمد و گفت :«وصیت نامه ام را بگیر می خواهم به عملیات بروم » گفتم چرا به پدر و مادر ندادی ؟ گفت :« به مادر دادم ولی نگرفت آمدم این جا تا به تو بدهم . »گفت :« وقتی وصیت نامه را می نوشتم برق رفت و من در تاریکی وصیت نامه ام را نوشتم» آن شب وصیت نامه را برایم خواند و زیر موکت گذاشت . گفت:« اگر نگیری پشیمان می شوی من بروم دیگر بر نمی گردم .» آن روز با کوله پشتی آمد و آماده شده بود . گفتم چرا کوله پشتی را بستی ؟ گفت :« می خواهم قد و بالای من را همین گونه که هست ببینی .»


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد