نام پدر : رمضان
تاریخ تولد :1337/06/25
تاریخ شهادت : 1361/02/14
محل شهادت : خرمشهر

وصیت نامه

                                              ***بسم الله الرحمن الرحیم***

این چند سطری را که می نویسم، وصیت نامه من (نورعلی حسن زاده) است.

حمد و ستایش و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است، خدای را سپاس که بر کالبدم و جسم، روح دمیده است، سپاس خداوندی را که ما را در چنین عصر و زمانی بیافرید، در عصری که آن بزرگ مرجع تقلید شیعه حضرت امام خمینی را برای نجات مستضعفین جهان فرستاد که تا آنها را از یوغ بردگی و بندگی نجات دهد.

آری، او را، آن پیر بزرگ جماران فرستاد تا با رهبری پامبر گونه اش جهان اسلام را رهبری نموده، و استعمار و استکبار شرق و غرب را به یاری خداوند بزرگ به زانو درآورده و به زباله دان تاریخ بیافکند.

خداوندا، تو را به آخرین پیامبرت سوگند که رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی(عج) از گزند سماوی و ارضی مصون و محفوظ بدار.

خداوندا! من به وحدانیت و یگانگی تو شهادت می دهم و به پیامبر بزرگوارت حضرت محمد(ص) شهدت می دهم که او بنده و فرستاده توست و برای راهنمایی و هدایت مردم جهان. و شهادت می دهم که علی(ع) جانشین و وصی به حق پیامبرت و ولی تو است و همچنین به امامت یازده فرزند علی(ع) که آخرین آن حضرت مهدی(عج) می باشد شهادت    می دهم که آنها نیز برای هدایت بشر فرستاده شده اند و همچنین شهادت می دهم که امام امت خمینی بت شکن جانشین و نماینده امام زمان(عج) می باشد که او نیز برای هدایت و رهبری این امت فرستاده شده است.

خداوندا! بر محمد و آل او رحمت فرست و بر شما سربازان و پاسداران صدیق اسلام بیافزای و شما دشمنان اسلام را گرچه زیاد باشند در نظر پاسداران کم بنما، و بر قدرت بازوان رزمندگان اسلام بیافزای گرچه ضعیف باشند. و بر قدرت دشمنان اسلام بکاه گرچه به ظاهر قوی باشند.

خداوندا! قلبهای رزمندگان ما را قوی و پر از ایمان گردان و ضربه و عملیات رزمندگان ما را بر دشمنان اسلام کاری و مثمر ثمر گردان. خداوندا، اگر دوستان تو و سربازان و پاسداران تو ضعیفند، قوی و پرتوانشان گردان. خدایا، در میدان نبرد سیم و زر، زن و فرزند را از یاد ما ببر و اندیشه های گمراه کنند را از مغز ما دور ساز و چنان کن که در آن لحظه جز به تو به چیز دیگری نیاندیشم. خداوندا، ما را قلبی و روحی قوی و ایمان راسخ عطا فرما که در برخورد با حوادث گوناگون روزگار فریب نخورده و پایمان نلغزد.

بارالها! در موقع امتحان و آزمایشات خود نسبت به ما چنان نیرو در جسم و روح ما به وجود آور که بتوانیم به خوبی از پس آن برآئیم.

خداوندا! آن اگاهی لازم را به ما عطا فرما که بتوانیم با شناخت کافی نسبت به تو و در راه تو قدم برداریم.

مهربانا! تو خود می دانی که من به رضای تو هستم، و با رضای خود در راه تو قدم گذاشتم و از تو می خواهم که یک لحظه مرا به خودم وامگذار، و از تو می خواهم که تا آخرین نفسم و تا آخرین قطره خونم در راه تو و دین تو ثابت قدم بمانم.

خداوندا! اگر بناست بمیرم، در رراه تو بمیرم. مهربانا، نپسند که این همه برادران و خواهران ما در راه تو کشته شوند ولی ما در رختخوابمان بمیریم. خدایا، پایان زندگی مان را شهادت در راهت قرار ده.

خداوندا! اگر شهادتم کمکی به دین اسلام می کند، شهیدم کن. و اگر زخمی شدنم کمکی به اسلام و انقلاب اسلامی     می کند، مجروحم گردان و یا اگر زنده ماندنم نیز کمکی به این انقلاب اسلامی می کند، زنده ام بدار. و من راضی هستم به رضای تو و آنچه که خودت صلاح می دانی همان کن.

خداوندا! تو خود می دانی که من به ندا رهبر عزیزمان این حسین زمانمان که فریاد می زند (هل من ناصر ینصرنی) لبیک گفته و قدم به میدان نبرد نهادم چون حس کرده بودم که دین تو کتاب آسمانی تو در خطر است و به ندای رهبر عزیزمان لبیک گفته و به جبهه حق علیه باطل قدم نهادم، همه باید به ندای امام امت لبیک گفته و او را یاری نمایند.

تو ای برادر و تو ای خواهر! به هر طریقی که می توانی به ندای امام عزیزمان پاسخ مثبت ده و او را یاری نمائید. مگذارید اسلام عزیز غریب بماند و مگذارید این رزمندگان که خون خود را برای این انقلاب اسلامی دارند می دهند و خواهند داد پایمال گردد. تا جان در توان دارید از اسلامتان و کتاب آسمانی تان و خون شهیدانتان دفاع و پاسداری نمائید.

ای برادران و خواهران! به خاطر کمبود برف، روغن، صابون، سیگار، مرغ و نفت و امثال اینها دست از این انقلاب و امام نکشید و به صف ضد انقلابیون نپیوندید و فردای قیامت روسیاه وارد صحرای محشر نشوید، ما برای اینها انقلاب نکریدم، ما برای مادیات انقلاب نکردیم، ما برای اسلام و آزادی انسان انقلاب کردیم که الحمد الله پیروز هم شدیم. بیائید این بهانه جوئی ها را کنار بگذارید و همه زن و مرد، پیر و جوان دست به دست هم دهیم و به ندای پیامبر گونه اماممان لبیک گوئیم و بر کفار بتازیم و برای استکبار جهانی بشوریم و کشورمان را از اوث وجود این خون آشامان قرن نجات دهیم و پرچم اسلام را به بلندترین قله جهان برافراشته سازیم و وحدت و یکپارچگی خود را حفظ نموده و به قول اماممان چنان بر این کافران بتازیم که فرصت سربلند کردن را نداشته باشند.

ای مردم! به خاطر خدا، برای خاطر قرآن و برای خاطر دینتان بیائید این گروه گرائیها و حزب بازیها و سیاست بازیها و خود بزرگ بینی ها و خودمحوریها را کنار بگذارید و فقط برای خدا کار کنید و برای خدا قیام کنید و برای خدا جهاد کنید و برای خدا قدم بردارید و برای خدا در میدان جنگ حضور پیدا کنید، بیائید تا حالا هرچه کردید بس کنید و دیگر نکنید و توبه کنید، رو به سوی خدایتان کنید و از درگاه خدا بخواهید که آنچه از شما دید بگذرد که خدا بسیار بخشنده است و مهربان. و بیائید به دامن اسلام که اسلام شما را به آغوش باز می پذیرد و بیائید تحت فرماندهی اماممان خمینی بت شکن بر کفر جهانی غلبه کنیم و بیائید با فرماندهی امام امت زمینه را برای ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم سازیم و این امانت که اسلام و قرآن می باشد به دست امام زمان(عج) بسپاریم.

ای برادران و ای خواهران عزیز! همه ما و شما هم اکنون در آزمایش خدا هستیم و خدا همه ما را دارد امتحان و آزمایش می کند. بیائید به خوبی از پس این امتحان برآئیم و با گشاده رویی با امام حسین(ع) در بهشت محشور شویم، انشاءالله.

ای مردم! اگر ما در راه خدا کشته شده ایم مگذارید سلاحمان بر زمین افتد، او را بردارید و بر صدامیان تاریخ بتازید و هرگز به کفر اجازه ندهید که بر شما چیره شود و خون شهیدانمان را پایمال کند.

در پایان یک نصیحت دارم، از همه شما به خصوص پدر و مادر و خانواده ام و آن این است که اگر خداوند شهادت را نصیب من کرده و در راه او کشته شده ام برای من گریه نکنید، همانطوری که استاد شهید مطهری اشاره فرمودند که گریه بر شهید، برای شهید چندان تأثیر ندارد، گریه برای گریه کننده مفید می باشد. در نتیجه اگر خواستید برای شهید گریه کنید، به یاد شهدای کربلا گریه کنید، برای حسین مظلوم ، برای نوجوان کربلا علی اکبر و برای دو بازوی بریده عباس(ع) و برای قاسم بن حسین و برای طفل شیرخوار حسین(ع) گریه کنید. برای ما گریه نکنید چونکه ما غریب نیستیم. الحمدالله این ملت شهیدپرور ایران دوش به دوش رزمندگان اسلام ایستاده اند مبارزه می کنند، برای شهدای کربلا گریه کنید که غریب بودند.

در پایان از همه شما می خواهم، همینطور از پدر و مادرم و از همسرم و از برادران و خواهرانم می خواهم که صبر انقلابی خود را حفظ کنند و ناراحت نباشید که من به آرزوی خود رسیده ام و از خداوند بزرگ می خواهم که رحمت بی پایان خود را شامل حال شما خانواده عزیز کند و ضمناً وصی و ناظرم پدر و مادرم می باشند، دیدارمان در روز قیامت در پیشگاه خداوند بزرگ می باشد.

  خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی نگهدار. (آمین)

 

"والسلام"

***نورعلی حسن زاده***

13/2/61

*****************************************

 


زندگی نامه

شهيد «نورعلي حسن‌زاده خطير»

نام پدر: رمضان

طلوع آفتاب زندگي‌اش، در سال 1337 دنياي «رمضان و گل‌جهان» را با زيبايي هرچه تمام‌تر رقم زد. كودكي با نام «نورعلي» كه در طبيعت سرسبز «خطيركلا» و در دامان پر مهر پدر و مادرش قد کشید.

بعد از پايان دوره ابتدائي، به مقطع راهنمائي در بابل راه يافت. او بعد از اتمام این مقطع، به نيروي هوايي ارتش، واقع در قصر فيروزه تهران راه يافت.

در بيان تربيت ديني نورعلی، همين بس كه احكام شرع را تا حد توان رعايت مي‌كرد. روزهاي دوشنبه و پنج‌شنبه روزه مستحبي مي‌گرفت و نسبت به انجام واجبات الهي، كوشا بود. او با وجود خدمت در فضاي خفقان‌آلود حكومت شاهنشاهي، نمونه بارز يك نوجوان متديّن بود و هرگز در پادگان، از انجام فرائض واجب دست نمي‌كشيد.

نورعلي كه ديگر تحمل اين رفتارهاي دين‌ستيزانه را نداشت،  آن‌قدر از پادگان فرار كرد تا او را اخراج كردند.

اين سرباز خلف وطن، با پيروزي انقلاب، آگاهي بيشتري نسبت به ياران امام خميني، از جمله شهيدان «مطهري، بهشتي و دستغيب» پيدا كرد. او تابع محض ولايت بود؛ نه يك گام، جلوتر و نه يك گام، عقب‌تر.

برادرش «قربان‌علي»، در اين‌باره مي‌گويد: «تلاشش در قبل از انقلاب، اين بود كه ما را بيدار كند و انقلاب را به ما بشناساند. او نوار «حاج‌آقا كافي» را از تهران براي‌مان مي‌آورد و ما گوش مي‌داديم.»

نورعلي در سال 1359 به عضويت سپاه پاسداران در آمد و سپس، به مدت سه ماه به عنوان پزشكيار، رهسپار سرپل‌ذهاب شد.

در سال 1361، به جاي يكي از هم‌سنگران خود، داوطلبانه به خرمشهر رفت. آن روز که اولين مرحله عمليات بيت‌المقدس بود، آمبولانس در اختيارش بود. اما در يك درگيري شديد، آمبولانس به‌وسیله دشمن مورد هدف قرار گرفت و دچار آتش‌سوزي شد. طبق گفته هم‌سنگرانش، او سالم از آمبولانس بيرون آمد و هم‌رزمانش را دعوت به جهاد كرد. سپس، با اسلحه‌اش در مقابل دشمن جنگيد. تا اين‌كه به‌وسیله كاليبر مستقيم، به فيض عظيم شهادت نائل آمد.

نورعلی که قبل از شهادت، رخت دامادي به تن كرده، «نرگس مرحمتي» را به همسري انتخاب برگزیده بود، سرانجام در 5 ارديبهشت 1361، جامه شهادت پوشيد و به ضيافت حق پيوست؛ و با تشييع اهالي شهيدپرور خطيركلا، در گلزار شهداي اين روستا به خاك آرميد.