نام پدر : فرج الله
تاریخ تولد :1337/03/02
تاریخ شهادت : 1361/01/05
محل شهادت : رقابیه

زندگی نامه

شهيد «محمداسماعيل حدّاديان»

نام پدر: فرج‌الله

هم‌زمان با دومین طلوع ارديبهشت 1337 بود که كانون زندگي «فرج‌الله و بانو» را با آمدنش، روشنايي بخشيد. «محمداسماعيل» در طبيعت خوش‌آب‌وهواي «سياوش‌كلا»، و در دامان پدر و مادري متديّن قد کشید.

 مادرش مي‌گويد: «او را به سختي بزرگ كردم. فقط ده روز به فرزندم شير دادم. مابقي را آب مي‌جوشاندم و بعد از خنك كردن، به او مي‌دادم. از همان خردسالي، بارقه‌هاي ديني در وجود محمداسماعيل نمايان بود. وقتي پدرش به قرائت قرآن مي‌پرداخت، با شوق كودكانه‌اش كنار او مي‌نشست و مي‌گفت: به من هم خواندن قرآن را ياد بده.»

او براي گذراندن مقطع تحصيلي ابتدائی‌اش، پیاده به شهر نكا رفت‌وآمد مي‌كرد و بعد از كلاس‌هايش، جهت كمك به پدر، به مزرعه رفته، براي دام‌ها علوفه تهيه مي‌كرد. در كارهاي خانه نيز، كمك مادر بود. از این‌رو، محمداسماعيل به خاطر شرايط اقتصادي آن زمان، از ادامه درس سر باز زد و براي كمك به مايحتاج خانواده، به يك مغازه مكانيكي رفت.

نوجواني بيش نبود كه براي يادگيري تعاليم ديني، در محافل اُنس با قرآن كريم حضور پيدا كرد. علاقه‌اش به رشد معنوي و درك معارف الهي، آن‌قدر زياد بود كه با ديدن روحاني محل، از او مي‌خواست در جهت پيشرفت مذهبي، راهنمائي‌اش كند.

«حسین» در بیان خلق‌وخوی برادرش می‌گوید: «رفتارش با پدر و مادر، همیشه خوب بود و هیچ‌وقت به آن‌ها بی‌احترامی نمی‌کرد. با سایر اعضای خانواده نیز، رفتار پسندیده‌ای داشت.»

در ايّام انقلاب، او با شناخت افكار امام‌خميني و پي بردن به هدف آرماني ايشان، به صفوف انقلابيون پيوست و همگام با آن‌ها، فرياد تظلّم سر داد.

او در سال 1359، با «پوران آئين‌پرست» تشكيل خانواده داد؛ كه ماحصل اين زندگي مشترك، پسري به نام «حُر» است. همسرش از آن روزها این‌گونه روایت می‌کند: «می‌گفت که فرزندمان را شایسته تربیت کن! چون می‌خواست او را طوری به جامعه تحویل بدهد که بتواند به انقلاب خدمت کند.»

محمداسماعيل در 21/1/60، به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و رهسپار ميدان‌های نبرد شد.

«رجب‌علی پویی» ـ هم‌رزم دیرینش ـ در گذر از آن روزها این‌گونه نقل می‌کند: «می‌گفت: تو تنها پسر خانواده هستی و مادر پیری داری. سعی کن از او به خوبی پرستاری کنی، تا خدا از تو راضی باشد. مبادا او را از خود برنجانی ! از خدا بترس.»

در نهايت، محمداسماعیل در 5/1/61 در منطقه «رقابيه»، با اصابت گلوله مستقيم، به خيل هم‌سنگران شهيدش پيوست و در گلزار شهداي زادگاهش  به خاك آرميد. 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید محمد اسماعیل حدادیان*

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام بر رهبر کبیر و یاری کننده مستضعفان و درود بر شهیدان گلگون کفن و رزمندگان در جبهه های حق علیه باطل.

وصیتنامه اینجانب محمد اسماعیل حدادیان، به برادران و خواهران رزمنده مسلمان این آب و خاک این است: کسی که در راه خدا کشته شود، هرگز نمی میرد  بلکه زنده است، و در نزد خدا روزی می خورد.

کسی که به جبهه حق علیه باطل می رود از روی آگاهی و ایمان قوی به آنجا می رود و هیچ زوری او را به جبهه نفرستاده است،  بلکه خود آن فرد است که به حرف خدا گوش داده و ایمان به الله را انتخاب کرده و به سوی خدا پرواز کرده است. و زور در مورد ایمان معنی ندارد، پس من وظیفه شرعی خود دانستم که برای خدا و روز قیامت پا به عرصه جهاد گذاشتم، که شاید خدا یاریمان کند و توانستم گناهانم پاک کنم و به وعده خودم عمل کرده باشم.

 کم کم احساس می کنم که می توانم شاهد زیبایی شهادت را تنگاتنگ در آغوش خود بفشارم، و تا ابد از خود جدا نکنم. زیرا امکان شهادت ما با خدمت به اسلام و مسلمین می باشد. این شهادت بزودی نصیب من خواهد شد ولی آیا کشته شدن مرا می توان شهادت نامید؟

خدایا نا امید نیستم در خود به هیچ وجه لیاقت شهادت نمی بینم  ولی می دانم که تو توبه پذیری. برادران و دوستان همراه، همانا شهادت یک انتخاب است انتخابی آگاهانه و مشتاقانه حرکتی است شتابدار به سوی معشوق که نصیب هر کسی نمی شود، شما باید که خود شهید شوید، تا فرزندانی شهادت طلب بار آورید.

بر شهید زنده گریه جائز نیست، شما نیز گریه نکنید. به من و سایر شهیدان حسادت کنید.

 بر شهید تسلیت جایز نیست، و شما نیز تسلیت نگویید، و تسلیت نپذیرید، بلکه تبریک بگوئید و فقط به تبریک ها پاسخ گوئید، تا روح طلبی مسلمین هر چه بیشتر و بیشتر شکوفاتر شود.

 در آخر از پدر و مادر و همسر خود و تمام دوستان و آشنایان می خواهم، که برای من و شهیدان گریه

نکنند، و هر وقت دلتان گرفته به یاد شهیدان کربلا بیفتید، و ناراحتی به خود راه ندهید و بر مزار این همه شهیدان بنگرید، درد خود را فراموش خواهی کرد.

و از تمام دوستان و آشنایان می خواهم، که مرا حلال کنند و در سر نماز و هر جای دیگر هستند، امام را دعا کنند.

 به امید روزی که پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته گردد.

                                                                                                                                      خداحافظ