نام پدر : رجب علی
تاریخ تولد :1338/08/11
تاریخ شهادت : 1362/12/06
محل شهادت : چیلات

وصیت نامه

 

***بسم الله الرحمن الرحیم***

الذین امنوا و یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروت یقاتلون فی سبیل الطاغوت و قاتلوا اولیاء الشیطان کیداً الشیطان کان ضعیفا.

آنها که ایمان دارند و در راه خدا پیکار می کنند و آنها که کافرند در راه طاغوت (و افراد طغیانگر) پس شما با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها نهراسید زیرا نقشه شیطان همانند قدرتش نیست، ضعیف است.

السلام علیک یا محمد بن عبدالله خاتم النبین(ص).

سلام به حسین که در شهادت و آزادمردی و شهامت زا به ما آموخت. سلام بر امام زمان(عج) تعالی فرجه الشریف و نائب بر حقش امام خمینی، سلام بر رزمندگان کفر ستیز اسلام و سلام بر مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی و سلام بر شهدای صدر اسلام خواسته شهدای انقلاب اسلامی ایران و سلام بر خانواده محترم شهدا، شهادت درسی است که پیامبران به ما آخوتند و شهادت پلی است برای رسیدن به لقاءالله که نجات دهنده انسانها از فشار قبر می باشد. پس ای انسانها بشتابید برای جهاد، جهادی که فقط در راه خدا باشد جهادی که قرآن می فرماید: وَ قاتِلُوهُم حَتّی لاتَکُونَ فِتنَهٌ وَ یَکُونَ الدّینُ لِلّهِ. با آنها بجنگید تا اینکه فتنه از میان برود و{                                 }

و اما امروز جنگ میان ایران و عراق جنگی است بین حق و باطل، باطل همان کسانی هستند که در زمان پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) بودند و همیشه در مقابل خدا و قرآن مخالفت می کردند و در مقابل آنها این پیامبران و امامان بودند که جلوی آنها سد می شدند و بر علیه آنها مبارزه می کردند و همیشه از و قرآن حفظ و حراست می نمودند پس ما هم وظیفه داریم جهت حفظ حراست قرآن و اسلام به رهبری، حتی اگر جانمان و مالهایمان و فرزندانمان در خطر باشند باید همه انها قربانی کنیم تا دین خدا پابرجا باشد. اگر کوتاهی کنیم و مسئولیت خود را انجام ندهیم فردای قیامت جواب خدا و رسولش را چگونه بدهیم.  قیامت آن روزی است که خداوند متعال در قران مجید می فرماید: اَلقارِعَهُ مَالقارِعَهُ وَ ما اَدرئکَ مَالقارِعَهُ . . . . . . . . . . . و ما اَدرئکَ ماهِیَه نارٌ حامِیَهٌ.: قارعه چیست؟ همان روز وحشت و اضطراب که دلهای خلایق را از ترس درهم کوبد. چگونه حالت آن روز هولناک را تصور توانی کرد. در آن روز سخت مردم مانند ملخ هر سوی پراکنده شدند و کوهها از هیبت آن همچون پشم زده متلاشی گردد، پس آن روز عمل هرکس را در میزان حق وزن می باشد، در بهشت با آسایش و زندگی خوش خواهد بود و عمل هرکس که بی قدر و سبک وزن است جایگاهی در قعر جهنم است و چگونه سختیها را تصور توانی کرد، همان آتش سخت و سوزنده و گدازنده است.

آری سعی کنید که پاسدار اسلام و قرآن و طرفدار این انقلاب باشیم و همیشه به رهبری امان توجه خاصی کنیم و سخنان امام عزیز را گوش فرا دهیم باید بدانیم که فرمان او فرمان امام زمان و پیامبر خداست و وظیفه تمام مسلمین جهان است که او را به عنوان رهبر و مرجه تقلید بشناسیم و دستورات الهی او را به اجرا و افتخار کنید که فرزندتان در راه خدا و احیا دین خدا از دست دادید.

پدر و مادر گرامی ام! هدفم از رفتن به جبهه این بود که سیرت رسول اکرم(ص) و روش امام حسین(ع) را زنده کنم و به اسلام عزیز و انقلاب خدمتی کرده باشم. و ضمناً اگر جسد من به شما نرسید ناراحت نباشید چون جسم فایده چندانی ندارد و این روح است که از نظر اسلام مهم است و همیشه در نزد خدا زنده است.

برای مراسم من زیاد خرج نکنید و از شما می خواهم که از فرزندم خوب نگهداری کنید و او را با تعالیم و معارف اسلام آشنا سازید، تا خود را بشناسید و وقتی که خود را شناختید خدای را خواهید شناخت. و یک تذکر به برادران زحمتکش، محل نماز را فراموش نکنید و همیشه یاور امام و در خط ولایت فقیه باشید و به مردم خیلی احترام کنید چون همیشه همه چیز ما مردم است اگر مردم نباشند این انقلاب و شماها نیستید، سعی کنید در کارتان صابر باشید و نیکوکار که خداوند صابران را دوست دارد.

اِنَّ الله یُحِبُ الصابِرین اِنَّ الله یُحِبُ المُحسِنین. بدرستیکه خدا صبر پیشگان و نیکوکاران را دوست دارد.

 

"والسلام"

***علیرضا حبیبی کوچکسرائی***

1/12/62

**************************************************


زندگی نامه

شهيد «علیرضا حبيبي زياري»

نام پدر: رجب‌علي

در سال 1338 در روستاي «كوچك‌سرا» متولد شد. كودكي علیرضا، در دامان پرعطوفت پدر و مادري چون «رجب‌علي و عاليه» سپري شد. قرآن را در همان اوان خردسالي آموخت و پا به پاي پدر، در مسجد و محافل ديني گام برمي‌داشت.

عليرضا بعد از پايان دوران تحصيلي ابتدائي و راهنمائي، به هنرستان «شهيد خيري مقدم» ساري راه يافت و در رشته شيمي صنعتي، فارغ‌التحصيل شد.

برادرش مرتضی از اولين جرقه‌هاي تحول فكري و انقلابي عليرضا، این‌گونه روايت می‌کند: «سال 1355، يك جزوه از اعلاميه امام خميني را در كوچه پيدا كردم كه نمي‌دانستم چيست. بعد سريع با دوچرخه‌اي كه داشتم، برگشتم و آن اعلاميه را به برادرم دادم. او با آقايان «سيامك اولادزاده و صفر بابايي»، در منزل قديمي‌مان كه به حالت مخروبه بود و از آن استفاده نمي‌كرديم، جلسه داشت. جزوه‌ها را كه به او دادم، گرفت و در محل پخش كرد.»

اين مبارز بابصيرت كه با دعوت امام خميني، جهت مقابله با رژيم خودكامه پهلوي به ميدان آمده بود، چندين بار از سوی شهرباني دستگير شد؛ اما به علت نبود مدارك كافي، آزاد گشت.

او كه اهل مطالعه و تحقيق بود، در تمامي بحث‌هاي منافقان شركت مي‌كرد و با دلايل مستند و منطقي، به مبارزه با آن‌ها مي‌پرداخت. لذا در همين راستا، گروهك‌هاي ملحد، چند نفر از اراذل و اوباش را با هدف سوء قصد، به سراغ او فرستادند كه علیرضا به تنهايي با آن‌ها مقابله كرد.

علیرضا از پايه‌گذاران تشكيلات انقلابي، از جمله كتابخانه محل بود. در تشكيل انجمن اسلامي و پايگاه «شهيد سيدجلال صادق‌نيا» نيز، فعاليت داشت.

در سال 1360، به عضويت سپاه پاسداران در آمد و به دفاع از يگان كشور پرداخت. سپس، برای مدتي به عنوان مربي، جهت آموزش نيروهاي بسيجي و سپاهي، به سپاه منطقه 3 لشكر 25 كربلا اعزام شد.

اين دلاور مازندراني، سرانجام در 6/12/1362، طي عمليات والفجر 6 در منطقه چيلات كه فرماندهي گروهان گردان حمزه را به عهده داشت، جامه سرخ شهادت را به تن كرد و به جمع ياران شهيدش پيوست.

اما جسم پاك اين شهيد گرانقدر، بعد از گذر سیزده بهار از تقويم روزگار، به ديار علويان بازگشت و در «امام‌زاده صالح» كوچك‌سرا، چونان گوهري والا در دل خاك، جاي گرفت؛ و بدين‌گونه، به انتظار همسرش «منيژه رنجبر»، و دردانه خود «سمانه»، پايان داد.