نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1352/04/05
تاریخ شهادت : 1367/03/03
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

1 -   ای مردم ! امام را تنها نگذارید و دست از حمایت انقلاب و نظام مقدس اسلام بر ندارید و حق را بگویید و هیچ نترسید و فاسدین در کار و امور مسلمین را افشا کنید و دهان یاوه گویان را خرد نمائید .
2 – ای برادران حزب الله ! مبادا بخاطر اندک اشتباهی و یا یک گناه جوانان مستعد را رها کنید تا جذب شیلطین گردند و در تهذیب  نفس و کسب کمالات عالی انسانی بکوشید که رفتار شما بزرگترین عامل برای هدایت مردم است .
3 – لی مردم ! دل به این دنیای فانی که فریبنده اهل آن است نبندید و خود را آماده کنید تا به کمال برسید و در برابر این همه خون شهدا احساس مسؤلیت نمائید . دفاع از دین خدا ، حفظ شرف و ناموس ملی است و بدانید اگر احساس مسؤلیت نکنید ، فردا باید در محکمه ی عدل الهی جوابگو باشید .
4 – خواهران حزب الله حجابتان را حفظ کنید و بدانید که دشمن می خواهد شما را عامل قرار دهد تا انقلاب را از بین ببرد و با فساد جداً مقابله کنید .
5 – خواهرم من پیکرم را سرخ می کنم که تو آزادانه بتوانی چادر سیاه بسر کنی.

زندگی نامه

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حجت الله حبیب زاده ـ اصغر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

5/4/1352 ـ آمل ـ روستای تمسکی ـ دشت سر

3- نام و شغل پدر :

علی اکبر ـ راننده

4- نام و شغل مادر:

حلیمه حیدری ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

6فرزند ـ فرزند پنجم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده مذهبی و زحمت کش متولد شدند و در کنار پدر و مادر مسائل دینی و مذهبی را آموخت .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان غروری ـ آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی سراجی ـ آمل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از دوران را هنمایی در سن 14 سالگگی  به جبهه اعزام شد .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. با همه ی افراد خانواده بسیار صمیمی و مهربان بودند و کارهای منزل و بیرون از منزل را انجام می داد

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در زمان انقلاب با سن کمی که داشتند

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

آموزش در گهرباران ساری بعد به اعزامی به کردستان و بعد مرخصی آمدند و بار دوم  که اعزام شدند شهید شدند .

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

3/3/67 ـ شلمچه

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

چند سال مفقود بودند ـ 10/1374- امامزاده ابراهیم ـ آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید : زمانی که می خواست به جبهه برود من زیاد راضی نبودم او می گفت شما نمی دانید در جبهه ها چه خبر است . برای آموزشی رفت گهرباران و بعد به کردستان و رفت و یک مدتی نیامد و ما نگران شدیم  که به مرخصی آمد  و به من گفت بروم مجتمع ثبت نام کنم تا از درس هایم عقب نیفتم ثبت نام که کرد بعد از 10 روز امام اعلام کرد وظیفه شرعی و قانونی جوانان است که به جبهه بروند  که ایشان گفت من می خواهم بروم . ایشان یک شب بدون اطلاع رفت و من به دنبالش به سپاه رفتم  نامه و وصیت نامه اش را به من دادند و بعد از چند روز خبر شهادتش اما مفقود بود و بعد از 8 سال پلاک و چند تکه استخوان آوردند.

اصغر - برادر شهید : اولین باری که ایشان به جبهه می رفت من خودم در جبهه بودم و مرخصی آمدم و او را دیدم خیلی تغییر کرده بود . من مسئول واکسن به رزمندگان بود . مشغول واکسن زدن بودم  که دیدم ایشان داخل صف شد . گفتم شما چرا این جا هستید  گفت می خواهم به جبهه بروم هر چه نصیحتش کردم که تو باید مواظب پدر و مادر باشی ولی او گفت من باید بروم و من دیگر جلوی او را نگرفتم . رفتند و شهید شدند .

فریده - خواهر شهید : قبل اعزام رفتند عکاسی و عکس گرفتند و می گفت این عکسم خیلی قشنگ شده  وقتی من شهید شدم این عکس را بزرگ کنید . من ناراحت شدم چون ایشان سن کمی داشت و داشت از شهادت حرف می زد . سوم ماه رمضان بود که برادرم به ایشان گفت به جبهه نروید . صبح که شد ایشان روزه دار بود  مقداری پول دادم تا برای خانه خرید کند دیدم آماده که می شود اورکت می پوشید خندیدم و گفتم  مگر می خواهی به کوه بروی . گفت من روزه دارم و سردم است وقتی رفت دیدم تا غروب نیامد  مادرم هم خانه نبود خیلی نگران شدم دیدم برادر بزرگم که خود راهی جبهه بود آمد و گفت حجت الله به جبهه رفت .


وصیت نامه

اسکن وصیتنامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد