نام پدر : شکر الله
تاریخ تولد :1340/03/04
تاریخ شهادت : 1364/12/27
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد الياس حامدي*

 

نام پدر: شكرالله

دفتر زندگاني‌اش در دهمين طلوع شهريور 1340 در روستاي «استخرسر» از توابع سوادکوه گشوده شد. نورسيده‌اي كه تولدش، پايان بي‌قراري‌هاي «قمر» و انتظار پدرانه «شكرالله» بود.

چهار سال ابتدایي «الياس» در زادگاهش، و پایه پنجم را در روستاي «كردآباد» گذراند.

او با ترک تحصیل در پایه دوم دبیرستان، در شركت راه‌سازي پل‌سفيد مشغول به كار شد.

«حوريه» از تقيدات ديني برادرش چنين مي‌گويد: «هر وقت به خانه ما مي‌آمد، به يك اتاق می‌رفت و به خواندن نماز و تلاوت قرآن مشغول مي‌شد. اگر من در مي‌زدم كه بيا شام بخور، مي‌ديدم دارد گريه مي‌كند و دعا مي‌كند.»

در ايّام بيداري ملت ايران در سال 1357، الياس علي‌رغم سن كم، نسبت به انقلاب و حوادث آن، اين‌گونه تحليل مي‌كرد كه «اين قيام، از الطاف خفيه الهي است. آزمايشي كه مردم بايد در برابر آن مقاوم باشند». از این‌رو، او فعالیت‌هایش را در قالب پخش اعلاميه در روستا، مطالعه كتاب‌های امام خميني و شهيد مطهري، در راستای بیداری فکری دیگر اقشار از سر گرفت.

با توجه به فرمان امام خميني مبني بر تشكيل بسيج بيست ميليوني، الیاس نیز جهت روشنگری جوانان نسبت به اهداف انقلاب، به ایراد سخنرانی در محافل مختلف می‌پرداخت. نظرش اين بود كه كشوري كه داراي يك حكومت اسلامي است، هميشه در معرض خطر دشمنان است. لذا جوانان بايد به بسيج روي بياورند و بعد از  آموزش و سازماندهي، در خدمت اسلام و مسلمين در آيند.

با گفته‌های «سيدعليرضا عمادي» گذری به خلق‌وخوی هم‌رزم دیرینش می‌زنیم؛ «ويژگي باارزش او، كم صحبت كردن و بیشتر عمل كردن بود. هميشه صله‌رحم را به‌ جای مي‌آورد و به دوستان و آشنايان سر مي‌زد. از جبهه كه مي‌آمد، به خانه هم‌رزمانش مي‌رفت و نامه‌هاي‌شان را به خانواده‌هاي آن‌ها مي‌داد. زمان برگشت هم، نامه‌هاي خانواده‌ها را براي هم‌رزمانش مي‌برد.»

هم‌زمان با آغاز پاسداری در 23/1/1359، در واحد عملیات پاسگاه پل‌سفید مشغول به خدمت شد.

در بهمن 1359 نیز به عنوان نیروی گشت، جهت سرکوب درگیری‌های داخلی، راهی زاهدان شد.

در مهر 1360، مجدد در کسوت عنصر عملیاتی، با همراهی گردان جندالله، در مریوان حضور یافت. سه ماه بعد هم فرماندهی گردان در طرح ویژه جنگل را به عهده گرفت.

او سمت مسئول بسیج کارگری شرکت البرز مرکزی، فرماندهي و جانشين گردان، معاونت گروهان و فرماندهي گروهان شناسائي واحد اطلاعات ـ عمليات لشكر 25 كربلا نیز، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود.

آوردگاه‌های والفجر مقدماتی و 6، هنوز رشادت‌های او را در دل خود به یادگار دارد.

حوریه در ادامه نقل مي‌كند: «از جبهه كه مي‌آمد، به او مي‌گفتيم: چند روز مرخصي داري؟ مي‌گفت: ده روز؛ ولي دو روز بيشتر نيستم. بودن من در اين‌جا فايده ندارد. بايد بروم. ما بايد جبهه‌ها را حفظ كنيم.»

«سیده‌هاجر عمادی» در باب همسرش می‌گوید: «در 13 اسفند 1364 با من خداحافظي كرد. سوال كردم: چرا بچه را نمي‌بوسي؟ جواب داد: نفسم به من اجازه نمي‌دهد.»

و عاقبت، الیاس در 27/12/1364 با حضور در عملیات غرورآفرین والفجر 8 در فاو به درجه عظيم شهادت نائل آمد. پيكر پاكش نیز در ايّام فاطميه سال 1376 با بدرقه تنها یادگارش «معصومه»، در گلزار شهداي پل‌سفيد آرام گرفت. 


وصیت نامه

* وصیت نامه شهید الیاس حامدی *

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» ( قرآن کریم )

« کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند.»

شهادت ارثی است که از طرف اولیاء به ما رسیده است. (( امام خمینی ))

    بار پروردگارا! اگر تمامی روزهایمان عاشورا و سرزمین هایمان را کربلا، ماهایمان را قتلگاه و بهشتی هایمان حسین وار، مظلوم شوند و تمامی جبهه هایمان پر از بدن های علی اکبرها شود و دشمن پست و فرومایه آب و نان را چون شب عاشورا بر رویمان ببندد و خانه و کاشانه هایمان چون خیمه های حسین(ع) در میان شعله های کفر جهانی بسوزد و نمرودیان چون ابراهیم عزیز را به آتش یا گلوله هایشان جان سپارند و هر روز کاروان سرخ پوش شهیدان در کوچه ها و خیابان ها و مدارس هایمان نام شهیدان باشد و تخت عزا در وجب به وجب شهرمان غم در سینه مادران کاشته شود بدان هرگز دست از یاری تو بر نخواهم داشت و فریاد خواهیم زد، حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله.

   بار الها! خودت می دانی که من جز رضای تو برای دین و آیین مقدس اسلام عزیز به جبهه آمده ام و از تو می خواهم گناهان مرا بیامرزی و از تو می خواهم که گناهان مرا بیامرزی و از تو عاجزانه می خواهم که امام عزیز ما را، نور چشم ما محرومان و مستضعفان را تا انقلاب امام عصر امام زمان(عج) حفظ بفرمائی.

ای خدای بزرگ! از تو می خواهم که ما را در صراط مستقیم ثابت قدم بداری تا خدای ناخواسته در کارهایمان دچار لغزش ها نشویم.

   اما شما ای امت شهید پرور! سعی کنید مثل همیشه در صحنه باشید نکند خدای ناخواسته مثل مردم کوفه باشید، امام عزیز را تنها گذارید و این را بدانید که دنیا هیچ ارزشی ندارد این مصیبت ها و سختی های زود گذر تمام نشدنی است. ولی پاداش این جانفشانی ها و فداکاری ها به نعمت های ابدی و بی پایان خداوند خواهد رسید. سعی کنید در راه خدا گام بردارید و خدا را همیشه حاضر و ناظر در کارهایتان بدانید و اگر روزی خدای ناخواسته از یاد خدا غافل شویم بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست. حضورتان در جبهه نور علیه باطل را ثابت نگه دارید در امام و پیروان امام بیشتر دقیق شوید و عظمت آنها را بیابید و خود را همیشه تسلیم حق سازید حتی اگر به ضررتان تمام شود. صداقت و اخلاص خودتان را حفظ کنید و اما شما ای عافیت طلبان سعی کنید با دید وسیع تری به انقلاب امت قهرمان نگاه کنید.

   بیایید یک انقلاب در درون خود به وجود بیاورید و خود را از دست شیطان رها سازید و هر عمل نیکوئی که انجام می دهید تمامش فقط و فقط برای رضای خدا باشد. عمر انسان زودگذر است و تمام شدنی است و فقط ایمان و عمل صالح است که به درد انسان می خورد. شهدا دیروز در بین شما بودند و امروز برای شما عبرت هستند.

 و اما ای مادر مهربانم! سعی کن مثل دیگر مادران شهدا صبور باشی. خداوند تبارک و تعالی انشاءالله به شما صبر محول فرماید. سعی کنید در زندگیتان با از دست دادن من ناراحت نباشید از زحمات شما شرمنده ام. انشاءالله مرا می بخشید. من که وظیفه ام احسان به والدین بوده، خطا نموده ام و از این رو سخت پشیمانم و طلب عفو می نمایم و از شما می خواهم در پیشگاه خداوند منان در حق من دعا کنید. مبادا به خاطر از دست دادن من منتی بر سر کسی بگذارید و خدای نخواسته از انقلاب انتظاری داشته باشید و همیشه این آیه شریفه را به یاد داشته باشید «انا لله و انا الیه راجعون».

 و اما ای برادران و خواهرانم! شما تقوا پیشه کنید و سعی کنید فرزندتان را زینب گونه و حسین گونه تربیت کنید که بتوانید پیرو خط سرخ آنها باشید. صبر داشته باشید که( ان الله مع الصابرین).

   و اما تو ای همسر عزیزم! من با موافقت شما به مدرسه خودسازی (جبهه) آمده ام. مبادا در هنگام نبودن من در خانه ایجاد ناراحتی نمائید. صبور و شجاع باش مثل دیگر همسران شهدا. تمامی رزمندگان و امام عزیز را دعا کن و امام را یار و یاور باش. پیام امام و حرف امام را سرلوحه زندگیت قرار بده.

   همسرم! افتخار کن که شوهرت را در راه خدا تقدیم نمودی. بنابراین باید از این موضوع خوشحال باشی. همچون زینب(س) و همانند جدت فاطمه زهرا (س) استقامت از خودت نشان بده. همیشه شهدای کربلا و حسین مظلوم را پیش خودت مجسم کن. هرگز نگذار کسی اشک تو را ببیند. من در این مدت کوتاه جز نیکی از شما چیزی ندیدم. در کارها و راهت بیشتر بیاندیش و این را بدان که من این راه را ( سپاه پاسداران ) با آگاهی کامل با قلب یقین و با چشمان باز انتخاب کرده ام و هرگز نظرم در این مورد بر نخواهد گشت.

   اینجانب وابسته به هیچ گروه و سازمان و تشکیلاتی نیستم و هیچ گونه دخالتی در جریانات شهری نداشتم و یک سری انتقاد بود که از برادرها داشتم و این دال بر این نمی باشد که ما جریانی باشیم. فقط خط امام و تشکیلات سپاه و بس. این را بدان که هرگز خون شهیدان هدر نمی رود. خون شهید هر قطره ای به دریائی تبدیل می شود و در پیکر اجتماع به قول استاد شهید مطهری، تزریق می شود. اگر می خواهید گریه کنید برای مظلومیت حسین(ع) سرور شهیدان گریه کن و اگر می خواهید گریه کنید به خاطر این گریه کن که چرا با این همه شهید، مجروح و معلول ما هنوز فکر دنیا هستیم.

   فرزندم را طوری تربیت کن که ادامه دهنده راه زینب(س) باشد و جز به اسلام و قرآن به چیز دیگری فکر نکنید. همسرم! اگر جنازه مرا نیاوردند، نگران نباش و اما فرزند کوچکم این را بدان که پدرت برای حفظ ارزش های اسلامی و انسانی جان داد. بدان پدرت با یزیدیان زمان یعنی آمریکای جنایت کار جنگید. بدان پدرت همیشه در دلش از کفر و الحاد نفرت داشته، از نفاق و منافق و از تفرقه و دوگانگی نفرت داشت. راه اصلی همان اسلام و قرآن است که فعلا در این برهه از زمان خیلی مظلوم واقع شد. در خاتمه سلام مرا به امام عزیزمان و خانواده شهدا برسانید.

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد.

مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر اسرائیل و منافقین و صدام.

اجرکم عندالله. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

الیاس حامدی

************************************