*زندگی نامه شهيد اصغر چلابي*
نام پدر: عليمراد
بهمن 1342 به هفتمين طلوع خود رسيده بود كه صداي گريهاش در كاشانه «عذرا و عليمراد» طنينانداز شد.
«اصغر»، در طبیعت سرسبز روستاي «ميله» در آمل رشد یافت.
تحصيلاتش به پايه اول، در مقطع متوسطه دبيرستان شبانه «شهيد باهنر» فعلی آمل ختم میشود.
او علاوه بر درس خواندن، به نقاشي ساختمان نيز مشغول بود.
به گفته پدر و مادرش، «او از همان اَوان خردسالي با قرآن مأنوس بود و اين كتاب آسماني را با صوتي خوش قرائت ميكرد. او تاکید زیادی به حفظ حجاب و نظم داشت و تا جایی که میتوانست حقالناس را رعایت میکرد. اصغر زندگی بسیار سادهای داشت و دنبال ظواهر دنیوی نبود.»
اصغر كه دوستدار امامخميني و مطيع رهبري ايشان بود، همواره در تظاهرات ضدّ رژيم، حضوري مستمر داشت.
تا اینکه در 1/9/1362، با پوشيدن جامه پاسداري، به واحد عمليات طرح جنگل آمل پیوست و به سركوب گروهكهاي ضدّ انقلاب پرداخت. او در حين درگيري با آنها، از ناحيه پا مجروح شد.
اصغر همچنين در كِسوت مسئول دسته در كردستان، خدمات بيشائبهاي از خود به يادگار گذاشت.
مريوان، زاهدان و جزيره مجنون، از جمله آوردگاه حضور وی به شمار ميرود.
مادرش دفتر خاطرات آن روزها را اينگونه ورق ميزند: «گفتم: تو بچه ده روزه داري؛ نرو جبهه! گفت: من بايد به فرمان امامخميني به جنگ بروم و خدمت كنم.»
در نهايت، در 24/12/1363، طي عمليات بدر در جزيره مجنون، جامه سرخ شهادت را به تن پوشانيد و به ديار حق شتافت؛ و با بدرقه همسرش «هاجر رستمي» و تنها يادگارش «مهدي» در «امامزاده ابراهيم» آمل به خاك آرميد.