*زندگی نامه شهيد حسين چالكش احمدي*
نام پدر: ابوذر
پنجمين ثمره زندگي و چشم و چراغ «ابوذر و هاجر» بود؛ نورسيدهاي كه در 20 مرداد 1336 در روستاي «چالكش» از توابع «گليجان» تنكابن به دنيا آمد.
پدرش میگوید: «ماه محرم متولد شد. به خاطر ارادتی که به اهل بیت داشتم، نامش را «حسین» گذاشتم تا حسینگونه زندگی کند.»
كودكي بيش نبود كه تحت آموزش پدر و مادر، با قرآن و نماز آشنا شد. از اينرو، در انجام فرائض ديني اهتمامي خاص داشت.
روزهاي ابتدائي تحصيلي او در دبستان محل طي شد. سپس به مدرسه راهنمايي «مرحوم الهينيا» در روستاي «لَشتو» از توابع تنكابن راه يافت؛ امّا به سبب شرايط نامساعد اقتصادي آن روزها، با اتمام پايه سوم اين مقطع، از درس خواندن كناره گرفت.
ناگفته نماند كه او در طول دوران تحصيل، كمكحال خانواده در امور كشاورزي و دامداري نيز بود.
بنا به استناد گفته پدر، «احترام زيادي به اعضاي خانواده ميگذاشت و نسبت به ديگران هم، رفتار پسنديدهاي داشت. با برادر و خواهرهايش نيز مهربان بود و خيلي براي آنها زحمت ميكشيد. اهل صله رحم بود و به حقالناس اهمیت میداد. نماز اول وقتش ترک نمیشد.»
حسين با اتمام دوره سربازي در بيرجند، به فعاليتهاي انقلابي روي آورد. او در اكثر راهپيمائيها حضور فعال داشت.
در 12 بهمن 1357 نیز، جهت استقبال از امام خميني، راهي تهران شد.
پدر در ادامه حرفهایش میگوید: «آقای مصطفی نجفآبادی، روحانی محل، موجب آشنایی ایشان با افکار امام شد. از اینرو، از همان زمان به فعالیتهای انقلابی روی آورد و شبها اعلامیههای امام را روی دیوار میچسباند.»
مادر در مورد تفکرات پسرش میگوید: «در انجام واجبات میکوشید و ارادت زیادی به اهل بیت داشت. میگفت: برای حفظ وطن و ناموس در هر شرایطی باید ایستاد و در برابر هجوم بیگانگان جنگید.»
حسین بعد از پوشيدن جامه پاسداري، راهی جبهه پاوه شد.
از 1/6/1358، به مدت دوازده ماه، به عنوان تكتيرانداز، در كردستان به سر برد. او در بهمن همین سال توسط گروه ضدّ انقلاب، در اين منطقه به اسارت در آمد.
شعبانعلی صحرایی به نقل از «شهيد ابراهيمي» از همرزمان حسین می گوید:
«حسين در ايّام اسارت در كردستان، با شوخطبعيهاي خود، فضاي زندان را تا حدودي براي ديگر پاسداران قابل تحمل كرده بود.»
و در نهايت، حسین، پس از شکنجه های بسیار در 7/6/1359 به دست عناصر ياد شده به فيض عظيم شهادت نائل آمد. هنگام غسل شهید آثار سوختگی ناشی از سیگار و شکنجه های منافقین بر بدن شهید مشهود بود. او ده روز بعد در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد.