نام پدر : جان علی
تاریخ تولد :1350/11/02
تاریخ شهادت : 1366/02/01
محل شهادت : بانه

وصیت نامه

1.    برای همه ما مثل روز روشن است که علت دسیسه های سردمداران کفر چیست. فقط می خواهند ریشه اسلام را در منطقه خشک کنند. آنها می دانند اگر ملتی مستقل شوند، مغزهای آن ملت آزادانه می اندیشند و آنروز دست تمام ابر جنایتکاران را رو می کند و هاکذا و ما کذا، آنوقت این مزدوران باید عزا بگیرند، پس هدف آنها سرگرم کردن ملتهاست. آنها را با انواع حیله ها و حقه ها به بازی می گیرند تا نفهمند که چه بلوایی بر سر آنها می آورند. هوشیار باشیم که گول آنها را نخوریم . مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

2.    هم اکنون ما در آستانۀ عصر ظهور حضرت مهدی (عج) قرار داریم و از آنجایی که کفر بر تمام جهان حاکم است و هر روز خون ملت مستضعف را می مکند واموال و ناموس آنها راغارت می کند و ملت ایران می روند با رهبری امام خود (خمینی عزیز) تا پوزۀ ستمگران را به خاک مذلت بنشانند و از حق محرومین و مظلومین دفاع کنند. ... دنیای استکبار هر روز برای اینکه  این ملت را از صحنه بدور کنند نقشه ها و ترفند ها می کشند تا بتوانند سد راه اسلام عزیزما ن باشند. اما آنها کور خوانده اند و دیدند که خداوند چه بلایی بر آنها آورد و نقشۀ آنها را یکی پس از دیگری نقش برآب کرد.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

روح الله جهانی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

در فروردین 1350 بخش بهنمیر بابلسر

3- نام و شغل پدر :

جانعلی ، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

ریحانه ، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هشت فرزند، فرزند پنجم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مقید و مذهبی با اوضاع اقتصادی که با کار و تلاش مستمر و شبانه روزی پدر و مادر در زمین های کشاورزی تأمین می شد به رشد و نبوغ رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

به مدت سه سال در حوزه نزد آیت الله اباذری در رستم کلا  طلبگی می خواند.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ــــــــــــــ

 

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه انقلاب اسلامی حاجی کلا بهنمیر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ابوذر غفاری حاجی کلا بهنمیر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، بعد از اتمام درس و کلاس هایش به یاری پدر و مادر درکارهای کشاورزی و تهیه علوفه برای دام می شتافت.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

سوم راهنمایی ، به خاطر عشق و علاقه ای که به لباس روحانیت داشت به حوزه رفت تا از دروس طلبگی بهره مند شود.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتارش با پدر و مادر خیلی خوب، مهربان و صمیمی بود. در کارهای کشاورزی کمک کارشان بود. هیچ کس از ایشان گلایه ای نداشتند. همیشه گوش به فرمان پدر و مادر بود. سعی می کرد کاری نکند که اسباب ناراحتی آن ها شود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

طلبه بود.

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

مواردی چون پیروزی انقلاب اسلامی، افکار و عقاید امام خمینی و حوزه و آیت الله ایازی و جنگ و جبهه و اهل بیت در تغییر و تحول او مؤثر بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

یکی از ویژگی های اخلاقی و شخصیتی ایشان که سبب تأثیرپذیری در خانواده و مردم محل می شد، رفتار و متواضعانه ای که با پدر و مادر داشت و خدمتی که بدون هیچ چشم داشتی به مردم می کرد و چون طلبه بود.

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فرمان امام  مبنی بر ارتش 20 میلیونی لباس خاکی بسیج را بر تن کرد و دیگران را هم تشویق می کرد و در فعالیت ها حضور مستمر داشت.شب ها هم به نگهبانی و گشت در محل می پرداخت.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

طی سه مرحله، از تاریخ 64 تا 66  از سپاه بابلسر لشکر 25 کربلا با عضویت بسیجی به منطقه اهواز هفت تپه اعزام گردید.

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

7 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

در مرحله اول به عنوان نیروی عادی و مراحل بعدی به عنوان نیروی رزمی و تبلیغی بودند.

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

در تاریخ 1/2/66 در منطقه بانه چیلات با اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

3/2/66 درگلزار شهدای روستای بهنمیر بابلسر به خاک سپرده شد.

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید می گوید: زمانی که برای درس طلبگی به حوزه رفت، برایش رختخواب فرستادیم و ملافه و رختخوابش پارچه سفید بود. بچه ها به شوخی به او می گفتند که رختخواب عروسی آوردی. او از این حرف بچه ها ناراحت می شد و به من اعتراض می کرد. تا یک شب اتاقش آتش گرفت و رختخواب سفیدش سوخت و آیت الله ایازی و همکارش آتش را خاموش کردند و او را نجات دادند.

برادر شهید-امرالدین- می گوید: خوش رو، خوش برخورد، خوش اخلاق، دلسوز بود. اگر شخصی نیازی داشت فوراّ در صدد بر آمدن آن همت می کرد. هر وقت از حوزه به منزل مرخصی می آمد سوغاتی به عنوان تبرک به همراه خود می آورد. بچه های محل دور او جمع می شدند تا از او سوغات بگیرند.

خواهر شهید- شهربانو- از فضایل و خصایص اش می گوید: سعی می کرد حق کسی را ضایع نکند، ظلمی به کسی نکند و غیبت نکند و کسی را از دست خودش نرنجاند.

دوست شهید-یوسف علی جهانی بهنمیری- می گوید: دوران بچگی با هم بازی می کردیم در از آن زمان بیشتر گردو بازی رسم بود. من بیشتر آنها را اذیت می کردم.آن ها را گول می زدم، گردوهایشان را می گرفتم. بیشترین گردو را من جمع می کردم بعد به من می گفتند به ما گردو قرض بده، من هم به آنها می دادم.

دوست شهید- رحیم جهانی بهنمیری- از عشق و علاقه شهید به تلاوت قرآن می گوید: یک روز در مسجد نشسته بودیم برای مراسمی دعوت بودیم. دوستان و رفقا با هم صحبت می کردیم. ایشان گفتند: من امروز یک برنامه برای همه دارم. گفتم چه برنامه ای؟ گفت: بنشینید برای شما توضیح می دهم. رفت قرآن آورد و بین همه توزیع کرد. گفت: اول من قرآن می خوانم بعد نوبت به نوبت همه قرآن بخوانید. اول خودش قرآن تلاوت کرد و بعد همه به نوبت خواندند. آخر جلسه بچه هایی که ایراد داشتند، آنها را کنار کشید و گفت:« که این سوره را اشتباه خواندی.»

 


وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد