نام پدر : نور محمد
تاریخ تولد :1331/05/02
تاریخ شهادت : 1367/04/04
محل شهادت : جزیره مجنون

زندگی نامه

 شهيد «محمد جمشيدي كوهساري»

نام پدر: نورمحمّد

«نورمحمد و سيدهسكينه» براي دومين‌بار، در تب‌وتاب تولد فرزندي بودند، كه ماه‌ها انتظارش را می‌کشیدند. «محمد» با آمدنش در طلوع بيستمين روز مرداد 1331، كاشانه آن‌ها را گرمايي دگر بخشيد.

دوران طفوليتش، در دامان پدر و مادي مهربان و متديّن، و در دل طبيعت زيباي «كوهساركنده» خاطره شد.

او از كودكي، در محافل اُنس با قرآن و فراگيري تعاليم ديني حضور داشت و كسب علم را نيز از همين مجالس فرا گرفت. اما از آن‌جا که مدرسه‌ای در محل وجود نداشت، تحصيلاتش به مقطع مقدماتي نهضت ختم شد.

اوقات فراغت محمد، بیشتر در زمين‌هاي كشاورزي و كار در شاليزار و كمك به خانواده مي‌گذشت.

زمانی‌که خورشيد انقلاب طلوع كرد، این مبارز آگاه، پا در ميدان اعتراض گذاشت و با شركت در تظاهرات و راهپيمائي‌ها، جهت پيشبرد اهداف و عقايد امام خمینی همت گماشت. او كه پيرو امام و خط رهبري ايشان بود، با ورود ایشان به ایران، براي ديدن‌شان راهي بهشت زهرا شد تا سخنان‌شان را از نزديك بشنود. پدرش در این‌خصوص می‌گوید:‌ «او عاشق امام بود. اگر كسي به ايشان حرفي مي‌زد يا توهيني مي‌كرد، با او برخورد مي‌نمود. معتقد بود كه امام خميني، مأمور خداست.»

محمد در سال 1358، با «هاجر حبيبي» ازدواج کرد؛ كه ماحصل اين ازدواج، چهار فرزند به نام‌هاي «احمد، فهيمه، حميدرضا و رقيه» هستند. او با آغاز تحرکات عناصر ضد انقلاب، به طرح شهید کلاهدوز پیوست تا ادای تکلیف کند.

این رزمنده متعهد، در 29/3/63، به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و سپس، رهسپار جبهه‌هاي نبرد شد. او در کسوت فرماندهی گروهان در گردان مالک، رشادت های فراوانی از خود به یادگار گذاشت.

همسرش به نقل يكي از هم‌رزمانش، خاطره‌اي نقل مي‌كند:‌ «وقتي كه بمباران شروع شد، ما همه به سنگر رفتیم؛ اما او نبود. گفتيم كه حتماً محمد شهيد شد. بعد از يكي، دو ساعت، ديديم با لباس خوني برگشت. از او پرسيديم:‌ كجا بودي؟ گفت: مجروحان را جمع مي‌كرديم.»

خانم حبیبی با مرور آن ایام، ادامه می‌دهد: «همیشه سفارش می‌کرد که در تشییع جنازه شهدا شرکت کنید و به خانواده‌های‌شان احترام بگذارید. وقتی پسرعمویش «عبدالحسین» شهید شده بود، محمد همراه من به خانه آنان نمی‌آمد و مراعات حال همسر شهید را می‌کرد. او نمی‌خواست که با هم رفتن‌مان، آن خانم را به یاد همسرش بیندازد و ناراحت شود.» 

محمد که معتقد بود جنگ با او تمام می‌شود، سرانجام در 4/4/67، در منطقه عملياتي مجنون، به خيل ياران شهيدش پيوست. پيكر پاكش نیز، بعد از گذشت هفت بهار، در گوشه‌اي از گلزار شهداي زادگاهش آرام گرفت. 

 


وصیت نامه

*توصیه نامه شهید محمد جمشیدی*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که بعد از من راه مرا ادامه دهید و هرگز پشت امام را خالی نکنید. به روحانیت متعهد احترام بگذارید و حرفهایشان را با کمال میل گوش دهید . در نمازجمعه و جماعت و مراسمات دینی و مذهبی شرکت کنید. به خواهرانم توصیه می کنم که در حفظ حجاب بکوشند.