شهيد «عباس جمشيدي»
نام پدر: اسدالله
در سال 1342 در روستاي «ايزده» از توابع نور به دنيا آمد. نوزادي برخاسته از دامان پدر و مادری كشاورز و سختكوش چون «اسدالله و ملوك».
«عباس» با اتمام مقاطع ابتدائي و راهنمائي در روستا، تحصيلاتش را در رشته علوم انساني در نور از سر گرفت؛ امّا به قصد عزيمت به جبهه، در پايه دوّم اين مقطع، از درس خواندن بازايستاد.
اوقات فراغتش، اغلب به كار در زمين كشاورزي ميگذشت.
البته او برای مدّتي، جهت كسب علوم ديني، در حوزه علميه امامجعفرصادق(ع) نور به سر بُرد.
عباس در سال 1358 به عنوان بسيجي، به مدّت دو ماه به پادگان شهيد بيگلو در اهواز اعزام شد. يكسال بعد، به جبهههاي سوسنگرد و كردستان عزيمت كرد.
او علاوه بر آن، از سال 1361 الي 1366، در اهواز، فاو، و شلمچه، در كِسوت فرماندهي گروهان از گردان مالك، خدمات ارزندهاي از خود به يادگار گذاشت. عباس همچنین، سابقه مجروحيت نیز داشته است.
همسرس «عفت حسينزاده»، از آن روزهای عباس ميگويد: «همیشه نمازش را اول وقت میخواند. نماز ظهر جدا، نماز عصر جدا. به او میگفتم: چرا این کار را میکنی؟ میگفت: وقتی نماز ظهر را به وقت میخوانم، باید نماز عصر را هم در موقع آن [ادا کنم]. در ماه مبارك رمضان، تا نمازش را نميخواند، افطار نميكرد. موقعي كه نماز يا قرآن ميخواند، دخترم را روي پايش ميگذاشت و تلاش ميكرد كه حداقل يك «بسمالله الرحمن الرحيم» به او ياد بدهد.»
خانم حسینزاده، در ادامه، برگی دیگر از دفتر خاطرات آن روزهایشان را اینگونه ورق میزند: «گاهی به او میگفتم: بچهات تازه هشت ماهه است. میگفت: وقتی پیرزنی را میبینم که تخممرغی برای [هدیه به رزمندگان] اسلام میدهد، من چطور [به منطقه نروم و] شهید نشوم؟ شهادت برای من خیلی ارزش دارد.»
و سرانجام، او در 4 فروردين 1366، با ادامه عمليات كربلاي 5 در شلمچه، زخمي و بعد از 25 روز، در بيمارستان شهدای تهران به درجه عظيم شهادت نائل آمد. پیکرش با بدرقه همسرش «عفت حسينزاده» و تنها يادگارش «صغري»، در گلزار شهداي «امامزاده قاسم» ايزده آرام گرفت.