نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1343/02/02
تاریخ شهادت : 1370/12/12
محل شهادت : بیمارستان انگلستان

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید سلمان جعفری*

 

وَ لا تَقُولوا لِمَن یَقتُل فی سَبیلِ اللهَ اَمواتاً بَل احیاءَ وَلکِن لا تَشعُرون

کسی که در راه خدا کشته شده مرده مپندارید ، بلکه او زنده و جاوید است ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت .

با درود و سلام به پیشگاه احدیت امام زمان حضرت مهدی (عج) تعالی و با تقدیم و عرض سلام به خانواده محترم شهدا و خانواده عزیز و اقوام محترم و دوستان صدیق .

می خواستم وصایایی بکنم تا دستور اسلام را به جا آورم و حکم حق را لبیک بگویم این دنیا مثل کف روی آب رفتنی و زمانی است و همه رفتنی هستند از خرد و کلان از مستضعف و مستکبر و مرد و همه و همه رفتنی هستند .

پس خدا انسان را که اشرف مخلوقات است خلق کرده تا به تکامل برسد و خورد و خوراک و وسایل راحتی را برای رسیدن به تکامل به اختیار و تحت امر انسان قرار داده است . اما کارهایی که به نظرم می رسد که مفید و کارساز است سعی     می کنم که بیان کنم .

1-    اخلاق خوب و محبت و دوستی و صفا و صمیمیت .

2-    انجام دادن درست تکالیف شرع و عرف از قبیل : الف – نماز خواندن و گرفتن روزه .

ب – دادن خمس و زکا ت

پ – نیکی کردن به دیگران بخصوص فقرا و مساکین و یتیمان

ت – زیارت اماکن متبرکه

3-    دوست داشتن دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا

4-    هرگز دروغ نگوئید و تهمت نزنید ، غیبت نکنید چون این بدترین کارهاست و موجب اختلاف و دشمنی می شود .

5-    همیشه به پدر و مادر و بزرگان احترام بگذارید و زن و فرزند و برادر خواهر خود را دوست داشته باشید که از بهترین کارها و اخلاق حسنه است .

6-    دوستان خوب و دانا پیدا کنید تا از شر دشمنان در امان باشید .

7-    سعی کنید لبخند بزنید و اخم نکنید تا دنیا را زیبا ببینی و لذت ببرید .

8-    سلام زیاد کنید چون موجب دوستی و سلامتی است .

اما مسائل شخصی دیگر که باید عنوان کنم :

اولاً- من را در هر جا صلاح می دانید دفن کنید چون همه جا زمین خداست .

ثانیاً-آن خانه ای که در روستای عماریه که دوستش داشتم و ساختم تعلق دارد به همسر و فرزندانم .

ثالثاً- دوست دارم در مراسم من کمال سادگی و دور از تجملات باشد ، و در آن مرثیه امام حسین و ابوالفضل عباس را بخوانید .

رابعاً-در روزی که می خواهید مرا دفن کنید از کفن پاک استفاده شود و کفن غصبی نباشد .

خامساً- خانواده ام یا کسانی که من را دوست دارند می خواهم که اگر مقدور است ماهانه یک شیشه عطر یا گلاب و کسانی که کسانی که در آنجا هستند بزنند و معطر به خانه برگردند.

سابعاً – سعی کنید با حقوقی که می گیرید ، اول بدهکاری من را به بانک بدهید و بعد اگر ماند برای تربیت و مصارف همسر و فرزندانم استفاده شود .

آخر از همه عزیزان می خواهم من را هلال کنند ، و راضی باشند تا روح من آرام گیرد چون اگر خطایی کردم از روی سهو و نا آگاهی بود امیدوارم همه شما مؤمن و رستگار شوید .

 

استغفر الله ربی و اتوب الیه


زندگی نامه

شهيد «سلمان جعفري»

نام پدر: ابراهيم

بهار 1343 به دومين طلوع ارديبهشت رسيده بود كه صداي گريه‌اش در كاشانه «ابراهيم و نرگس» طنين‌انداز شد. نورسيده‌اي با نام «سلمان» كه قرار قلب پدر بود و آرام دل مادر. كودكانه‌هايش در روستاي «زنگشا محله»، و در دامان پرمهر پدر و مادر خاطره شد.

سلمان بعد از پايان دوران ابتدائي و راهنمائي، به دبيرستان فني «شهيد مسلمي» فعلی راه يافت و تحصيلاتش را تا سطح ديپلم ادامه داد.

«مريم تاش‌موسي» در گذر از آن سال‌ها چنین می‌گوید: «بعد از پيروزي انقلاب، با سلمان ازدواج كردم. روزهاي خوبي در كنار او داشتم. دو دختر و یک پسر به نام‌هاي «فائزه، فاطمه و حمزه» دارم كه ثمره زندگي مشترك‌مان هستند.»

جنگ كه شروع شد، دل سلمان قرار نداشت. او نمي‌توانست در تنكابن بماند و دوستانش در جبهه باشند؛ اگرچه از ابتداي جنگ، در جبهه‌ها از جمله در كردستان، اهواز، فاو و شلمچه حضور داشت.

او مدتي در مريوان، مسئول بهداي بود. با آغاز عمليات كربلاي 5 در شلمچه، او هم يكي از رزمندگاني بود كه با اشتياق تمام در اين آوردگاه شركت كرده بود.

پيروزي‌هاي اوليه بچه‌ها باعث شده بود تا عراق از سلاح شيميايي استفاده كند. از اين‌رو، سلمان و بسياري از نيروها در اين عمليات، دچار عوارض شديد شيميايي شدند. اين رزمنده دلير، بعد از عمليات، جهت درمان عازم آلمان و انگلستان شد و مدت‌ها در بيمارستان بستري بود؛ اما شدت مجروحيتش به حدي بود كه مداوايش هيچ فايده‌اي نداشت.

عاقبت، سلمان عزيز در بيست‌وششمين طلوع یکی از ماه‌های زمستان 1365، به خيل هم‌سنگران شهيدش پيوست و در گلزار شهداي «سيف محله» به خاك سپرده شد.