نام پدر : علی برار
تاریخ تولد :1340/03/05
تاریخ شهادت : 1362/12/07
محل شهادت : 37

زندگی نامه

                                *زندگی نامه شهيد محمّد جعفري*

 

نام پدر: علي‌برار

در پنجمين طلوع خرداد 1340 بود که در خانه «علی‌برار و مهرانگیز» در روستاي «كته‌پشت» آمل چشم به جهان گشود. پدرش، كشاورز بود و مادرش، خانه‌دار.

دوره ابتدائي «محمّد» در دبستان «موسوي» زادگاهش طي شد. سپس با گذر از مقطع راهنمایي، تحصيلاتش را در هنرستان «چهل شهيد» فعلی آمل ادامه داد و در رشته حسابداري فارغ‌التحصيل شد.

محمد كه پرورش‌يافته تربيت ديني بود، نسبت به اداي فرائض واجب و ترك محرّمات، تقيّد خاصي داشت.

همسرش «شهربانو فرهمند» از لابه‌لای خاطرات روزهای با هم بودن‌شان می‌گوید: «بسیار به نماز جمعه اهمیت می‌داد. ما قرار بود عروسی خودمان را روز جمعه برگزار کنیم؛ اما او مخالفت کرد وگفت: جمعه زمان عبادت است و من باید به نماز جمعه بروم. عروسی را روز پنج‌شنبه برگزار می‌کنیم. ما همین روز با هم عروسی کردیم.»

پدرش در اين‌خصوص مي‌گويد:‌ «اگر در خانه از كسي صحبت مي‌كرديم، مي‌گفت: پشت سَر مردم حرف نزنيد؛ چون ممكن است راضي نباشد. پس از پیروزی انقلاب، دست از فعالیت‌های فرهنگی خود نکشید. او سرسختانه با منافقین می‌جنگید. او نیمه‌های شب بیرون می‌رفت و شعار مرگ بر بهشتی که منافقین روی دیوار می‌نوشتند، پاک می‌کرد. در مرخصی‌ها بچه‌های کوچک را جمع می‌کرد و در مورد اسلام با آن‌ها صحبت می‌کرد. یک روز به او گفتم: این‌ها بچه هستند، این حرف‌ها برایش سنگین است. گفت: پدر، بزرگ‌ترهای آن‌ها منافقند؛ پس باید کوچک‌ترها را دریابیم.»

19 فروردين 1361، اوّلين تجربه حضور محمّد در جبهه غرب بود كه با كِسوت بسيجي و به عنوان تك‌تيرانداز مشغول به خدمت شد.

در 7 آبان 1361، در سِمَت جانشيني دسته، رهسپار جنوب و 3/9/1361، به فرماندهی دسته در گردان يارسول شد؛ او در 22 آبان 1362 به عضويت سپاه در آمد و به عنوان جانشين گروهان گردان رزمي، به جبهه جنوب عزيمت كرد.

پدر در ادامه، دفتر خاطرات را این‌گونه ورق می‌زند: «یک بار زمان کاشت شالی، گفت: می‌خواهم بروم. گفتم: الان امکان ندارد؛ من به تنهایی از پس کارها بر نمی‌آیم. باید در کنارم بمانی! خیلی ناراحت شد؛ گفت: کارها انجام می‌شود. مردم هستند و کمک می‌کنند؛ اما اگر من و امثال من به جبهه نرویم، چه کسی از کشور دفاع کند! و رفت.»

و سرانجام، محمد در 7 اسفند 1362، طي عمليات والفجر 6 در دهلران، جامه سرخ شهادت را به تن كرد و سپس، بعد از گذشت سیزده بهار، با بدرقه همسرش و تنها يادگارش «محرم»، در بوستان شهداي «پايين‌كته‌پشت» آرام گرفت.  


وصیت نامه

                                   *وصيت­نامه شهيد محمد جعفري*

 

                                                  بسم رب الشهدا و الصدقين

با عرض سلام و درود فراوان به محضر مبارك قلب عالم امكان و علت نهایي خلقت عالم بشريت و گل سرسبد آفرينش رسول گرامي و آخرين سفير الهي حضرت ختمي مرتبت و جانشين برحق­اش خصوصاً حضرت مهدي امام منتظر اَرواحُنا لَه الفدا و نائب جليل­القدر و سلاله پاكش حضرت امام خميني رهبر كبير و بنيان­گذارجمهوري اسلامي ايران و با سلام و درود فراوان به روان پاك شهدا به خون خفته از هابيل تا حسين (ع) و از كربلاهاي ايران اسلامي كه آن­قدر در سنگرهاي حق مقاومت كرده تا لاله­های آزادي را كه در سنگر كاشته بودند با خون خويش آبياري كرده و آزادي را براي­مان سوغات آورده و با عرض تبريك و تسليت به بازماندگان محترم شهدا كه به درستي امانت الهي كه در نزد ايشان بود به صاحب اصلي­اش دادند و درود و سلام بر امت حزب­الله و هميشه در صحنه ايران  و درود و سلام بر رزمندگان جبهه­هاي حق بر عليه باطل كفر صدامي. بايد عرض كنم در مرحله اول مردن حق است چه بهتر كه مردني باشد كه در راه خدا و ميهن اسلامي خود باشد. بدانيد كه آگاهانه در اين راه قدم نهاده­ام چرا كه خون سرخ شهيدان از هابيل تا حسين (ع) و از حسين (ع) تا شهداي كربلاي جنوب و غرب ايران صدايم مي­زنند كه براي چه نشسته­اي ما در عصري زندگي مي­كنيم كه ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است. بايد خون بدهيم تا اسلام عزيز با ظهور مهدي عزيز (عج) پيروز شود. به جبهه مي­روم تا عهد و پيماني را كه در خيابان­ها و مساجد با شعار الله اكبر با خداي و با امام خويش بسته بوديم، ادا نمايم به جبهه مي­روم تا به آمريكا و به تمامي دشمنان انقلاب اسلامي ثابت گردانم كه تا خون در رگ ماست خميني رهبر ماست و سپاس مي­گويم خداوندي را كه دشمنان اسلام را از احمق­ترين آدم­ها قرار داد كه گور خودشان را با دست خود مي­كنند.

امت حزب الله و شهيد پرور بدانيد آنچه تا حالا ما را پيروز نموده است، معنويت و خلوص و دعا و صداقت بوده است. ما نه امكانات مادي كافي جهت مبارزه با اين همه دشمن داريم، نه اعتقادي به برخوردهاي مادي داريم لذا سعي شود كه بعد معنويت و گناه نكردن تقويت شود زيرا نه آمريكا نه شوروي و نه ديگران نمي­توانند ما را شكست دهند به­خصوص اين عرايض را به برادران نهادهاي انقلاب اسلامي و متعهد در هر كجا كه مشغول خدمت به اسلام هستند عرض مي­كنم كه قدر مردم را هم بدانند. اين ملت رهروان راستين پيغمبر (ص) و ائمه (ع) هستند و با جان فشاني­ها و دعاها خلوص اين مردم تحت زعامت خميني عزيز بود كه ما از جور نظام طاغوت رها شديم. با مردم مهربان باشيد. خود را خدمتگزار مردم بدانيد.

پدر و مادر گرامي إن­شاالله اميد است كه براي هميشه مرا ببخشيد و همچنين مرا به خاطر زحمت­هايي كه براي شما در طول اين دوران به وجود آورده­ام. ببخشيد پدر و مادرم همسر و برادر و خواهران مي­دانم كه در سوگ من خواهيد نشست و به يادم خواهيد بود مي­دانيد كه من عاشق حسين (ع) بوده و هستم و سال­هاست در راه اسلام قدم برمي­دارم. همان طور كه مطلع هستيد امام فرموده­اند وظيفه شرعي خود را ادا كنيد پس جان ناقابل­ام را به اسلام فدا كرده و همه را به پيروي از اين مكتب دعوت مي­كنم و انتظار دارم گوش به فرمان امام و پشتيبان روحانيت متعهد باشيد و راه سعادت­بخش حسين (ع) را ادامه دهيد و زينب­وار زندگي كنيد و حرف­هاي گروهك­هاي منحرف را گوش نكنيد بلكه همه را تشويق كنيد تا در راه اسلام قدم بردارند و از شهادت هراسي نداشته باشند.

اي برادر و خواهران عزيزم! سلام بر شما كه بايد راه شهدا را ادامه دهيد ما وظيفه داريم از اسلام و قرآن تا آخرين قطره خون­مان دفاع كنيم.

اي دوستان گرامي­ام درود بر شما كه وظيفه شما جهاد در راه خدا بايد باشد و اي برادران پاسدارم كه شما اولين فدائيان هستيد بايد غير از جهاد در راه خدا در فكر شما نباشد.

مردم قهرمان و شهيدپرور گوش به فرمان نايب امام زمان، خميني بت­شكن باشيد و نگذاريد كه آينده شما تاريك شود و دشمنان زيادي از هر طرف و طبقه داريد اين اهريمنان نقشه­هاي خطرناكي براي نابودي شما اجرا مي­كنند. ايّادي استعمار خواب­هاي عميقي براي شما ديده­اند خواب­هاي خيلي عميق براي اسلام و مسلمانان ديده­اند. شما فقط در سايه الهي مي­توانيد اين مفاسد و مشكلات را از سر راه خود برداريد و نقشه­هاي استعماري آنان را خنثي كنيد. برادران و خواهران مسلمان زندگي روشني­بخش و سازنده انساني جز كوشش و مبارزه براي تكامل و بهتر زيستن معناي ديگر ندارد. خوردن و خوابيدن، ساختن و ويران كردن، شبانه روز براي شكم دويدن را نتوان زندگي شرافت­مندانه انساني ناميد. سومين پيشواي انقلابي شيعيان حضرت حسين­بن­علي زندگي را جز عقيده و جهاد نمي­دانند جهاد در راه ستم­ديدگان، جهاد در راه سركوبي و ظلم ستمكاران و بالاخره جهاد با نفس كه در مرتبه اول اهميت بوده و به فرموده پيامبر عالي­قدر اسلام جهاد اكبر است اين بنده گنهكار هم اكنون به خواست خالق­ام كه در هم كوبنده ظلم و ستم مي­باشد به جبهه­هاي حق عليه باطل مي­روم تا شايد نظر لطف حق باشد مقداري از دِين خود نسبت به اسلام را ادا كرده و قبول درگاهش گردد  و به بارگاه بسيار بسيار باشكوه پروردگارم با لطف و كرمش راه يابم اگر لياقت آن را داشته باشم و خواسته­ام از مؤمنين صالح و عابدان است كه به فكر دين خود باشند تا هم در اين دنيا و هم در آخرت رستگار شوند و از صراط مستقيم منحرف نگردند و به گروهك­هاي چپ و راست روي خوش نشان ندهند و بدانيد كه الدنيا مزرعه الاخره اين دنيا وسيله­اي يا کشت­كاري است براي رسيدن به آخرت و دل از تجملات دنيا پر كنيد و به فكر راه آخرت باشيد و به فرمان خدا گردن نهيد باشد كه رستگار شويد. اي خدا ما را جزو شهداي كربلا قرار بده آن­ها مقرب درگاه تو هستند ما را با آن­ها محشور كن. خداوندا دست عنايت و مرحمتت را بر سر امام امت و سايه پربركت وجود او را از سر ما ملت مظلوم و ستمديده كم وكوتاه مگردان.

خداوندا به خانواده­هاي محترم شهدا صبري جميل و بر رزمندگان طريقت نصرت و زيارت كربلا عنايت فرما. به اميد پيروزي لشکريان حق عليه ظلم و ستم و الحاد.

در پايان براي شماها آرزوي موفقيت در راه اسلام و مسلمين خواستارم.

                                                                                           والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

                                                                                  خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.