*وصیت نامه شهید جعفرقلی جعفریان*
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
مِن طَلَبَني وَجدني وَ من وَجَدني عرفني و من عرفني اجبني و من اجبني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقتَهُ قتلتهُ و من قتلتهُ فعلي ديته و من علي ديته فانا ديته.»
آن كس كه مرا طلب كند، مييابد. آن كس كه مرا يافت، ميشناسد. آن كس كه مرا شناخت، دوستم ميدارد. آن كس كه دوستم داشت، عشق ميورزد. آن كس كه به من عشق ورزيد، من نيز به او عشق ميورزم. آن كس كه به او عشق ورزيدم، ميكُشم او را و آن كس كه من بُكُشم، خونبهايش بر من واجب است و آن كس كه خونبهايش بر من واجب است، پس من خودم خونبهايش هستم.
آن كس كه تو را شناخت، جان را چه كند فرزند و عيال و خانمان را چه كند
ديوانه كني هر دو جهان بخشي را ديوانه تو هر دو جهان را چه كند
با سلام و درود بر پيغمبر (ص) سلام كه به ما راه روش زندگي كردن آموخت و با سلام و درود به علي (ع) آن اسوه رشادت و شجاعت، آن يار ديرينه پيغمبر، آن ابرمردي كه پيغمبر اسلام همچون فرزند خود به او علاقمند بود، علي (ع) كه در ميدان نبرد همچون كوه استوار و محكم بود و به دشمنان اسلام به نبرد بپردازيم. و با سلام و درود بر حسين (ع) آن حسيني كه پيغمبر درباره او چنين ميگويد: «حسين از من است و من از حسين. هر كسي او را بيازارد، همچون مرا آزده است.» آن حسيني كه براي هدف دين مبين اسلام با يزيديان جنگيد و در راه خدا شهيد شد و با اين كار به ما آموخت كه چگونه با يزيد و يزيديان بجنگيم. اي مردم! ما ميگفتيم اي حسين جان! اي كاش ما در صحراي كربلا بوديم، تو را ياري ميكرديم. اي مردم! الان هم دير نشده است. آن زمان فرا رسيده است. برخيزيد و با دشمنان خدا و دشمنان اسلام و دشمنان حسين (ع) به نبرد بپردازيد. اي مردم! جبهه در حقيقت بهشت است و چشم ملكوتي جبهه را جنت الهي ميبيند. اين شعار نيست. اي مردم! بلكه حقيقت است. نور خدا در جبهه متجلي است. گوش ملكوتي نغمههاي دلرباي بهشت زهرا ميشوند و چشم حقيقتبين زيباييهاي بهشت را در جبهه مشاهده ميكند. اي مردم! گرچه جبهه و جنگ مشكلاتي دارد اما بدانيد كه نعمت بزرگي است. انسانساز و مكتب عالي است. سنگر تجليگاه نور خداست. شايد سنگر از مسجد مقدستر باشد. علي (ع) ميفرمايد: المؤمن اعظم حرمه من الكعبه المؤمن اعظم حرمه من الملك المقرب.» مؤمن احترامش از كعبه بالاتر است و سنگر مؤمن هم از كعبه بالاتر است.
ميدان نبرد و جبهه مسجدالحرام نيست، بلكه بالاتر است. نور خداوند در آنجا متجلي است. تجليگاه عشق است. دست عنايت وليالله الاعظم، امام زمان (عج) در جبههها و سنگرها است. آري جبهه حقيقتاً نعمت بزرگي است و با درود عرض سلام به خانوادهام. سلام پدرم، سلام مادرم؛ مخصوصاً شماها براي من خيلي زحمت كشيدهايد و مرا بزرگ كرديد. اي پدر و مادر! از آنجا از خدا امانت هستيد براي شما از شهادتم ذرهاي خدشه در دلتان راه ندهيد كه اگر غير از اين باشد [ ] كه خدا مرا ببخشد كه چنين ميگويم ولي چه كنم كه بند ناچاري گلويم را ميفشارد و دائماً در گوش من ميخواند كه سكوت بس است و پيام براي همسرم دارم. همسرم! سعي كن بعد از من بر تمام مشكلات غلبه كني. همسرم! سعي كن مثل زينب باشي و زينبوار زندگي كني كه فعلاً اسلام در خطر است و به ما احتياج دارد و ما بايد به سوي اسلام بشتابيم. همسرم! از تو معذرت ميخواهم كه شوهر خوبي برايت نبودم. از تو ميخواهم كه اگر شهيد شدم، فرزندانم حسين را لباس سياه بر تنش كني و جلوي جنازهام حركت بدهي. همسرم! باز هم از تو ميخواهم اگر شهيد شدم، فرزندم حسين را بزرگ كني و همه هفته به ديدارم بياييد و بعداً به او بگوييد كه پدرت در راه چه و براي چه هدفي شهيد شد و پيام براي برادرهايم، از شما ميخوام سنگر مرا خالي نگذاريد و امام و اسلام را تنها نگذاريد و پيام براي خواهرهايم كه حجاب خودشان را حفظ كنند كه حفظ حجاب آنها از خون من گرانبهاتر است و پيام براي قوم و خويشان و فاميلانام، سعي كنيد به اسلام كمك كنيد و امام را تنها نگذاريد و به جبههها كمك كنيد و پيام بر دوستان، دوستانم! سعي كنيد سنگر مرا خالي نگذاريد كه پدر و مادرم از خالي بودن سنگرم عذاب بكشند. و پيام آخرم براي امت حزبالله، اي مردم! سعي كنيد اسلام را ياري كنيد كه اسلام به شماها نيازمند است. ديگر عرضي ندارم جز سلامت امام. خداوند حافظ همه شما باشد.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
محل دفن امامزاده قاسم، بغل امامزاده قاسم.
فرزند جعفر 12/11/65