نام پدر : ظل الله
تاریخ تولد :1344/01/09
تاریخ شهادت : 1364/11/19
محل شهادت : هورالهویزه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید غلامرضا جعفری*

 

سفارش من به شما این است که نسبت به انقلاب و رهبر عزیزمان وفادار باشید. از روحانیون متعهد پیروی کنید. در انجام واجبات و ترک محرمات بکوشید. حق الناس را رعایت کنید. با قرآن مانوس باشید و نماز جمعه و جماعت را ترک نکنید. دعاهای کمیل و توسل را هرچه باشکوه تر برگزار کنید. و از خواهران عزیزم می خواهم که در حفظ حجاب خود کوشا باشند.

 


زندگی نامه

شهید «غلام‌رضا جعفری سوته»

نام پدر: ظل‌الله

پنجمین فرزند خانواده بود. نورسیده‌ای که با تولدش در سال 1344، کاشانه «ظل‌الله و سیده خورشید» را گرمایی دگر بخشید. کوی و برزن روستای «سوته»، آن روزها تنها مأمن «غلام‌رضا» برای کودکانه‌هایش بود. طبیعت زیبا و خوش آب و هوایی که روح کودکانه‌اش را به صفایی ناب صیقل می‌داد.

او بعد از پایان دوره ابتدائی، به مدرسه راهنمائی«محمد منتظر قائم» فعلی در فریدونکنار راه یافت؛ اما به دلیل حضور در جنگ، از ادامه تحصیل باز ماند.

«عظام‌الدین»، از خصوصیات اخلاقی برادرش این‌چنین یاد می‌کند: «روزی در زمین کشاورزی مشغول کار بودیم. کنار زمین‌مان، یک خانم که بیوه هم بود، داشت کار می‌کرد. وقتی غلام‌رضا این صحنه را دید، گفت انصاف نیست که ما چند نفر در زمین خود مشغول کار باشیم و آن زن، تنها به کار درو بپردازد.»

غلام‌رضا اگرچه در روزهای انقلاب، کم‌ سن‌وسال بود، اما همگام با دیگر مردم، فریاد دادخواهی سر داد و به مبارزه با کاخ ظلم پرداخت. او تابع ولایت فقیه بود و آنچه را که سبب تداوم انقلاب می‌شد، انجام می‌داد؛ مثل حضور در نماز جمعه و حفظ وحدت و همبستگی بین هم. روایت برادرش، در این‌خصوص شنیدنی است: «یک روز یک روحانی در مسجد محل مشغول سخنرانی بود؛ غلامرضا بلند شد و گفت: حاج‌آقا! شما باید بدی‌های رژیم شاه را برای مردم توضیح دهید. بعد یک نی بزرگ را برداشت، پارچه‌ای به آن بست و ندای الله‌اکبر سر داد. آن روز حدود چهل، پنجاه نفر از بچه‌های محل، در تمام کوچه پس‌کوچه‌های روستای سوته دور زدند و مرگ بر شاه گفتند. این اولین تظاهرات بود که در این روستا بر پا شد؛ و بعد از آن روز، بچه‌ها را جمع می‌کرد و برای تظاهرات ضد رژیم، به فریدونکنار می‌رفت.»

حضور در عملیات پیروزمندانه محرم در سال 1360 و آزادسازی شهر «موسیان»، اولین آوردگاه این شهید گران‌قدر بود. او در این عملیات، بعد از نبردی سخت، از ناحیه پا مجروح شد و پس از مداوا، به منزل برگشت.

او به‌خاطر علاقه‌اش به سپاه، در سال 1363 به عضویت سپاه بابلسر در آمد و به آماده‌سازی نیروهای بسیجی همت گاشت. علاوه بر آن، کار تبلیغ و ارشاد را هم به عهده گرفت.

«سیدصالح نوروزیان» که هم‌رزم غلام‌رضا بود، چنین روایت می‌کند: «غلام‌رضا دارای روحیه ایثارگری بود. او شبانه‌روز در سپاه بابلسر کار فرهنگی انجام می‌داد و هفته‌ای یک‌بار نیز، جوانان محل را جمع می‌کرد و برای‌شان حرف می‌زد.»

این سردار خستگی‌ناپذیر، در سال 1364 عازم منطقه جنوب شد. او به محض ورود، به عضویت واحد اطلاعات ـ عملیات لشکر 25 کربلا در آمد و به دلیل شایستگی، مسئول اطلاعات ـ عملیات محور هورالهویزه شد.

غلام‌رضا، سرانجام در 19 بهمن 1364، در هورالعظیم به جمع هم‌سنگران شهیدش پیوست؛ و بوستان شهدای روستای سوته، اینک سال‌هاست که تنها میعادگاه همسرش «رعنا حسین‌نیا» و تنها یادگارش «مریم» است.