نام پدر : مردان
تاریخ تولد :1345/05/10
تاریخ شهادت : 1363/12/24
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

1.    پدرو مادرعزیزم! از شما می خواهم که همچون حسین (ع) و زینب (س) زمان باشید.
2.    برادر عزیزم! پاره تنم! از تو می خواهم همیشه به یاد خدا وشهدای کربلا و به یاد شهدای انقلاب ایران باشی چون با یاد این عزیزان، انقلاب اسلامی را به نحو احسن به پیش می رود.
    
3.    حمید جان! زنبورهای مرا زیاد کن و سالی یکی را بفروش و پول آن را به کسی که محتاج است بده.
4.    خداوندا! تو را شکر می کنم که مرا در زمانی به وجود آوردی که بتوانم در راه اسلام و برای نابودی کفر به شهادت برسم.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی اکبر جعفری رودباری ، ـــــــــــ

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

10/3/1345، روستای قرآن تالار از توابع شهرستان بابل ، ـــــــــــ

3- نام و شغل پدر :

مردان، کارگر ساده

4- نام و شغل مادر:

ننه همایون فر ، ـــــــــــ

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

دو فرزند، فرزند اول

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در کانون خانواده ای مومن و خدا دوست به دنیا آمد، با اوضاع اقتصادی نسبتاً معمولی که از کارگری پدری زحمتکش در مزارع کشاورزی بدست می آمد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

تولد تا 12 سالگی در روستای قرآن تالار و باقی عمرشان را در بابلسر گذراند.

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی روستای قرآن تالار (5 سال)

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی شیهد هاشمی نژاد بابلسر (3 سال)

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

تاریخ 18/9/63 از سپاه بابلسر، لشگر 25 کربلا با عضویت سرباز به خدمت در جنوب اعزام شد. ـــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ): ـــــــــــ

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

اوج انقلاب، عشق و علاقه زیادش نسبت به حضرت امام در شخصیت وی تاثیر بسزایی داشت.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تمامی تظاهرات های آن زمان شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

تاریخ 24/12/63 در جزیره مجنون، عملیات بدر به درجه شهادت نائل آمد.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

پیکر پاک و مطهر ایشان 12/3/85 در گلزار شهدای روستای قرآن تالار خاکسپاری شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مدیر مدرسه شهید می گوید: از خصلت های خوب رفتاری وی خوش خلق بودن و مهربانی اش بود که بنده را به سمت خود جذب می کرد. با دوستان خود بسیار صمیمانه و دوستانه رفتار می کرد. اکثر جوانان آن زمان در راه اسلام و انقلاب جان نثاری می کردند او نیز در خیل این عزیزان قرار می گرفت و در جهت از بین بردن و ابراز تنفر از رژیم پهلوی با اراده قوی به همراه جوانان قدم می گرفت.

برادر شهید می گوید: روزی او یک شلوار برای خود خرید و آن شلوار اندازه اش نبود و نزد خیاط برد و خیاط به او گفت: اگر این را دست بزنم خراب می شود، آورد و در کمدش گذاشت حدود شش، هفت ماه درون کمد بود تا اینکه مادرم از او سوال کرد که چرا برای خودت شلوار نمی خری؟. با آن شلوار چه کردی؟ آن را تازه خریدی و هنوز نپوشیدی .او در جواب مادرم گفت: ما روزانه تعداد زیادی از جوانان وطن را از دست می دهیم مرا با این لباس می شناسند همین که بر تن دارم برای من خوب است آن را برای جبهه هدیه کردم اگر یک رزمنده ای بپوشد و از او راضی باشد جای بسیار خوشحالی است. من همین لباس نظامی را دارم.

 

 


وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد