نام پدر : عیسی
تاریخ تولد :1343/03/04
تاریخ شهادت : 1363/11/23
محل شهادت : هورالهویزه

زندگی نامه

شهید «رمضان جعفری»

نام پدر: عیسی

تولدش با ماه مبارک رمضان سال 1342 خورشیدی مقارن شده بود. از این‌رو، پدرش نام «رمضان» را برای او انتخاب کرد. دوران کودکی‌اش در دامان پر مهر پدر و مادری چون «عیسی و بنی» سپری شد.

پدر، کشاورز بود و مادر، خانه‌دار؛ زوج سختکوشی که علی‌رغم همه مشقت‌ها، با پشتکار روزگار می‌گذراندند.

دوران ابتدائی‌ رمضان در مدرسه «15 خرداد» زادگاهش «عزت‌آباد» گذشت. سپس با اتمام مقطع راهنمایی، دوره متوسطه را در فریدونکنار آغاز کرد؛ اما تنها تا اول دبیرستان درس خواند.

اوقات فراغت رمضان، علاوه بر مطالعه کتاب‌های دینی و سیاسی، در کنار خانواده و کمک به آن‌ها می‌گذشت.

نحوه رفتارش با تمام اعضای خانواده، به‌خصوص پدر و مادر، بسیار خوب و مهربان بود. وقار و متانتش نیز، به او محبوبیت خاصی داده بود.

در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در انجام واجبات و ترک محرمات، اهتمام ویژه‌ای داشت. او معمولا نماز را در مسجد، به جماعت می‌خواند. با قرآن نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

علاقه‌اش به امام خمینی زیاد بود و به خانواده‌اش توصیه می‌کرد که در خط اسلام و رهبری باشند.

بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، رمضان بنا به وظیفه الهی خویش، داوطلبانه در جبهه‌های نبرد حضور یافت. او در سال 1360، به جبهه مریوان اعزام شد و بعد از چهار ماه مأموریت، به خانه برگشت. سپس، به پاسگاه بسیج بابلسر رفت و فعالیت خود را در آن‌جا آغاز کرد.

در تاریخ 20/11/1362، به عضویت رسمی سپاه در آمد تا لباس سبز پاسداری را برای دفاع از اسلام و رهبری به تن کند.

او در پشت جبهه نیز، در جمع‌آوری کمک‌های مردمی، و تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، کوشش فراوان داشت. علاوه بر آن، جهت دلجویی از خانواده‌های شهدا و رفع مشکلات‌شان، به آن‌ها سر می‌زد تا نبود فرزندان‌شان را احساس نکنند.

سرانجام، او در 22 اسفند 1363، در عملیات بدر در منطقه هورالهویزه، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاکش نیز بعد از هشت سال، با وداع همسرش «کلثوم  بخشی» و تنها یادگارش «علی» در گوشه‌ای از گلستان شهدای زادگاهش آرام گرفت. 


وصیت نامه

                                             * وصیت نامه شهید رمضان جعفری*

 

                                                                           بسمه تعالی

     اسلام آنچنان عزیز است که فرزندان پیغمبر جان خود را فدای اسلام کرده اند حضرت سید الشهدا با آن جوان ها و با آن اصحاب برای اسلام جنگیدند و جان دادند و اسلام را احیاء کردند. (امام خمینی)

    این بنده ی رو سیاه قصد نوشتن وصیت نامه ای را نداشتم چگونه می توانم چیزی را بنویسم که خود در طول حیاتم بدان عمل نکرده ام ولی چه کنم این دفعه ی اول نیست چه بسا دیدم نصیحت هایم در دیگران موثر بوده ولی در خودم هیچ و اما به حسب وظیفه چند نکته را یاد آوری می نمایم دیگر اینکه اجل مهلت داده باید بر حسب وظیفه وصیت را نوشت. وقتی مرگ نزدیک می شود دیر یا زود ندارد که آن موقع دیگر فرصت یک وصیت را نداریم.

« انا لله و انا لیه راجعون »

     همه ی ما از آن خدایم و بازگشت همه ی ما به سوی اوست. سلام بر  قائم منتظر (عج) و برقرار کننده ی عدل جهانی و درود بر رزمندگان و لشگریان ایثارگر جبهه های نبرد نور علیه ظلمت که زمینه ظهور حضرتش را فراهم می آورند. و سلام بر شهیدان راه خدا که با شهادت مظلومانه خود حقانیت جمهوری اسلامی مظلوم ایران را به اثبات رسانیده و شعار خون بر سلاح و شمشیر پیروز است را تحقق بخشیدند و سلام بر مرد خدا ادامه دهنده ی خط رسالت و امامت که با توکل بر خدا اسلام مظلوم را از بطن غرب نجات داد و اسباب رهایی ما را از تحت سیطره ی شاهان ظالم و ستمگر فراهم آورد و عزت و عظمت بر باد رفته ی مسلمین صدر اسلام را به ما بازگرداند و به اسلام حیاتی دوباره بخشید.

     خدا را شکر که چنین نعمت بزرگی را به ما عطا فرموده و ما را تحت ولایت این چنین مرجع و رهبری که از سلاله ی پاکان و نیکان است قرار داد و ما را در چنین ایامی زنده نگه داشت تا از وجود حضرت امام فیض برده و از سرچشمه ای که با کمالش توشه را برداریم. وای بر کسانی که فرامین خدایی اش را نادیده می انگارند و در نتیجه ذلت دنیا و عذاب آخرت را بر خودشان هموار سازند. وای بر کسانی که هنوز به حقانیت این انقلاب شکوهمند اسلامی ایمان نیاورده و به ولایت حضرت امام اعتقاد ندارند.

      دنیا جای ماندن نیست، بلکه پلی است که باید از آن گذر کرد و به سوی ابدیت پیوست. خوشا آنان که از این راه توشه ای برداشتند و به جوار رحمت حق زود سبقت گرفته اند نه مثل من بیچاره که عمرم را به بیهودگی گذراندم و جز معصیت توشه ای بر نگرفته ام ولی خدایا به عظمت اهل بیت (ع) مخصوصاً فاطمه زهرا (ع) قسمت می دهم از خطاهای این گناهکار درگذری و سعادت نصیبم شود. با ریخته شدن خونم گناهانم آمرزیده و مورد عفو و مرحمت خدا قرار گیرم.

ای برادارن! قدر امام امت این رهبر عزیز و دل سوز امت را بدانید او بود با رهبری های خردمندانه ی خود ما را از سلطه ی طاغوت رهانید. احکام اسلام را زنده نمود و مجدد حیات اسلام شد و حرف ها و نصایح این رهبر الهی را خوب گوش کنید و مو به مو اجرا نمایید و من حقیر به نوبه ی خود دست روحانیت معظم تشیع مخصوصاً امام عزیز و مراجع عزام و آیت الله منتظری (حفظه الله) را می بوسم و خدا را به خون پاک شهدا قسم می دهم که ملت ما رهبری ولی فقیه را جز امام به خود نبیند ولی اگر خدایی ناکرده مسئله ای پیش بیاید مجلس خبرگان است که باید راهنمای مردم باشد و مردم پیروآن.

 « من المومنین الرجال صدقوا ما عاهدوا الله علیهم  فمنهم من قضی تحبه و منهم من ینتظروا و ما بدلوا تبدیلا» برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفادار کرده اند و برخی نیز با انتظار و مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر نداده اند. (قرآن کریم)

      اکنون که این وصیت نامه را می نویسم مرگ هر جا که باشد به وقت معین به سراغ هر کسی می رود و اگر خداوند بزرگ شهادت در جبهه را نصیب من حقیر کرد از شما می خواهم به صبر و شکیبایی نشان دهید که شرافت و حیثیت اسلام به این خون های پاک جوانان است و شما باکی از این خونریزی ها نداشته باشید چرا که ناشی از تبلور ایمان به اسلام در وجود جوان هاست و به آنها قدرت و اراده می دهد که یکی از ابعاد آن آمادگی برای ایثار جان در راه هدف است. خداوندا چقدر به من حقیر نعمت دادی که من قدر نعمت را نداشته ام و ای خدای بزرگ یک آرزوی بزرگی در دل من مانده که شهادت در راه توست. خدایا من خجالت می کشم در روز قیامت علی اکبر و علی اصغر امام حسین (ع) با آن سن کم بدنش سوراخ شود و من سالم. از تو می خواهم هر زمان که  مصلحت دانی شهید بشوم.

      ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت می دهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی و اگر شهادت را نصیبم گردانی بدنم تکه تکه شود که در صحرای محشر شرمنده نباشم. بنده هیچ آرزویی ندارم، آرزو را هدفم قرار می دهم.

ای مردم! و ای خانواده ام و بستگانم و پاسداران عزیز! در راه خدا همیشه آرزو می کنم که اولین شهید در محل خودمان باشم. خداوند بزرگ شاهد است و هیچ چیز گلوی من پاسدار را سیر نمی کند جز همین هدف.

      ای کاش هزاران جان داشتم تا در راه الله و در صف سربازان روح الله نثار می کردم. مدت هایی بود که دلم بسیار تنگ شده بود و دنیا تنگ تر از آن حال که روحم پرواز می کند و یک آرزویی به دلم ماند و آن زیارت قبر امام حسین (ع) است.

      درود و رحمت خداوند بر مادرانی که جوانان خود را به میدان حق علیه باطل فرستاده و به شهادت آنها افتخار می کنند و تو ای مادر عزیز که مرا در آغوش خود پرورانده ای آن چنان مرا در سرور و خوشحالی قرار می دهد که تو ای مادر من! فرزندت را آن چنان پرورش دادی که قدرت و نیروی ایمانی آن به اندازه برسد که در جبهه حق علیه باطل بجنگد. شهادت من که نباید برایتان جانگداز باشد چرا که فرزند راستین و نمونه ای که من حقیر با آن ها قابل مقایسه نیستم، در این راه رفته اند. اشک نریزید و شهادت مایه خوشبختی من است و آن را مایه سعادت اخروی من بدانید.

و اما تو ای پدر رنج کشیده ی من بی نهایت در خانواده تو را دوست داشتم. هر وقت که از سپاه بر می گشتم سراغ شما را می گرفتم و شما امید من و مخصوصاً شما بوده اید چطور می توانید سر به خاک گذاشته و تنها تو را به خود ببینم ولی چه باید کرد . اسلام اگر خون بخواهد شما نباید باکی از این خون های پاک داشته باشید. از شما می خواهم قدر امام امت این خمینی بت شکن را بدانید و اطاعت از او واجب شرعی است از تو می خواهم راهم را ادامه دهی.

 و بالاخره تو ای مادر و پدر عزیز! اگر در نزدتان عزیز نبودم و وجودم جز رنج  برایتان نبود، خوشحال باشید که رفتم و اگر در نزدتان عزیز بودم. بدانید که خدا سفارش فرمود از آنچه که دوست دارید انفاق کنید و بدانید که در قرآن داریم آن کسی که در پیش شما عزیز است از شما می گیرد و من را انفاق در راه خدا فرض کنید. بهترین انفاقتان.

 و اما شماها ای برادرانم؛ چقدر علاقه به همدیگر داشتیم. چهار دسته گل بودیم که به همدیگر جوانه می زدیم. ولی بدانید که چقدر عاشق خدا بودن شیرین است که باید حتماً یک روز شکسته شود، اما می خواهم بگویم که قیامت حق است ولی می خواهم با زبان عاجزم و قلم ناتوانم بگویم وصیتی نمایم پیامی دهم برای برادران عزیزم همیشه در خط انقلاب که پایه ی آن ولایت فقیه است باشید که خیر دنیا و آخرت در آن می باشد. برادران روحانی که اکنون پرچم داران این انقلاب هستند پیشرو این اسلام هستند حفظ کنید و این امام امت رهبر مستضعفان را تنها نگذارید که فردا باید که غم این اشتباه را بخوریم و برادران خون شهدا را همیشه عزیز بدارید. پیام مقدس با خون من است از یاد نبرید. برادر! در شب های جمعه بر سر قبرم منزلگاه ابدی ام حاضر شو برایم دعا کن، دعا کن که خدا از من بگذرد.

 و اما خواهرم! حجاب تو سنگری آغشته به خون من است. اگر میل به سلاحم دارید چادرت را سلاحم بدان و تو را قسم می دهم به آن ناله های فاطمه (ع) در خیمه های نیمه سوخته که پس از شهادتم برایم گریبان چاک نکنید و بر سر و روی نزنید و در سوگ من گریه و زاری نکیند.

 و اما همسر زحمت کشیده و نگه دار یادگارم! چه چیزی درباره ات بنویسم. زبان عاجز و قلمم گویا میل به نوشتن ندارد. بارها به من می گفتی که پاسداری در راه خدا چقدر خوب است. خوش به سعادت شما همیشه به سپاه پاسداران عشق می ورزیدی از آن موقعی که سپاه تشکیل شد تا به حال بالاخره امتحان این بنده حقیر در میدان نبرد سر رسیده گویا از غرب و جنوب کشور صدایم می زنند و خودت شاهد بودی که چطور می توانم از امتحان خداوند بزرگ قبول نشوم و بر خود ببال و افتخار کن اگر شهید بشوم همسر یک پاسدار هستی و همیشه به من می گفتی که مرگ در غفلت برای شما خوب نیست و باید شهید در راه خداوند شوی که بزرگترین افتخار است و اگر بدن من را تکه تکه کردند یادگاری از من مانده که تربیت علی به عهده ی شماست و حتماً لباس سبز سپاه پدرش را برایش می پوشی که گویا بوی خون می داد و باید در آینده طبق وصیت من حقیر یک پاسدار بشود که همیشه خواستار آن بودند. امیدوارم اگر تندی نسبت به شما کردم من را ببخشید.

و امیدوارم که اگر خداوند یکتا شهادت را نصیبم کرد حتما مرا در بغل شهید حسن احسنی دفن کنید. باید حتما در آن مکان باشد و برایم اصلا مراسم نگیرید و اگر می توانید خرج آن را به جبهه بدهید.

راهم سبیل الله، هدفم لقاالله، برزبانم ذکرالله، در نهانم حب الله، حزبم حزب الله، رهبرم روح الله، آخرین کلامم جندالله، معبودم الله، کتابم کلام الله، هادیم رسول الله، امامم بقیه الله.

والسلام علی الهدی

شهیدان زنده اند الله اکبر                    به خون غلطیده ان الله اکبر

پیروزی اسلام را از خداوند بزرگ خواستارم.

برادر حقیرتان رمضان جعفری

10/8/1363

                                                                                برابر با سی و دوم محرم

وآخرین وصیتم به امت شهید پروراین است:

 

      ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد ای جوانان نکند که در رختخواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شهید شد.

      ای مادران! مبادا از رفتن فرزندان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود.

لاله رو شد برادرم پای بر آن منه           شمعها سوختند خاموششان مکن

شطی از خون عزیزان روان است

از کنارش آرام مگذر.

اشکها بر گونه ها جاریست در آن نظر کن       نوریست که می تابد برآن شب شوم.

خون سرخ شهیدان به آهنگ جهان با تو سخن ها دارند.

خطبه ای گوش کن                           سلاح خونینشان دستان تو را جستجوست.

 

                                         

    *******************************************