خواهر شهید- مریم می گوید: روزی برای کاری به مغازه ی او رفتم. او چراغی را برای مشتری درست کرده بود. و در حال گرفتن دستمزد از مشتری بود. من به او گفتم: دستمزد بیشتری می گرفتی! عین دستمزد را به بابا می دادی و اضافی را برای خودت بر می داشتی. او گفت: اضافه پول گرفتن حرام است و من شرم دارم در محضر خدا حرام بخورم. مشتری نمی داند ولی خدا می داند حق من چقدر است. من از گفته خودم شرمسار شدم.