نام پدر : رمضانعلی
تاریخ تولد :1347/03/12
تاریخ شهادت : 1365/05/10
محل شهادت : مهران

وصیت نامه

1.    در مرگ و شهادت من هرگز و به هیچ وجه گریه نکنید که باعث تضعیف روحیه مسلمانان و تقویت روحیه دشمنان می شود گریه بر شهید ثواب دارد اما نه آنطور که دشمن خدای ناخاسته شاد شود.
2.    از برادران می خواهم جای مرا در سنگر حوزه و سنگر جبهه خالی نکنید.

3.    خواهران! از شما می خواهم که سنگر چادرتان را حفظ کنید، که جبهه شما چادر است و بس.

4. دوستان وامت حزب الله! امام را تنها نگذارید و پیرو خط ولایت فقیه باشید و پیرو خط ولایت فقیه باشید.
5. دست از نماز جمعه و دعای کمیل و ... اسلامی برندارید.
 
6. دست از تقلب، کلاهبرداری و مقام بردارید.

7. مسئولین قدر این ملت حزب الله را بدانید، اگر روی مبل مقام نشسته اید، مغرور نشوید. در جمهوری اسلامی هیچ کس رئیس و سرپرست نیست، همه خدمتگزار هستند. وقتی امام می فرماید ما یک خدمتگزار هستیم، پس ما چی؟ آخر اینها مقام نیست، مقام تقوی است، نه نشستن روی مبل. هر کس مقام را دوست دارد حزبی است  نه مال جمهوری اسلامی.

وصیت نامه

اسکن وصیتنامه در قسمت تصاویر موجود می باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

حسین علی جعفری گاوزن

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

12/3/1347 ـ روستای گاوزن محله ـ بابل ـ شهید در ماه مبارک رمضان به دنیا آمد .

3- نام و شغل پدر :

رمضانعلی جعفری گاوزن ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

محرم فیروزجایی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

9 فرزند ـ شهید فرزند پنجم می باشد.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی  و زحمت کش متولد شدند .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید در قم به مدت 7 سال درس طلبگی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

شهید برای درس حوزوی به قم عزیمت کردند .

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان جامی ـ بابل ـ گلوگاه (روستا) تا دوم ابتدایی

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :  ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

شهید در کار کشاورزی به خانواده کمک می کردند.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده و به حوزه راه یافتند .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید به پدر و مادر و سایر اعضا خانواده بسیار محبت می کردند .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره) و روحانیون برجسته بوده است .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

در تظاهرات شرکت داشتند .

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج روحانیت در قم بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

31/3/1365 ـ قم ـ بسیج ـ روحانیت ـ مهران ـ آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

3 ماه

4- مسئولیت در جبهه :

تخریب چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

مهران ـ 5/5/65 ـ انفجار مین

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

11/5/65 ـ روستای افرابن ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست شهید : با اولین فردی که در حوزه رو به رو شدم شهید بودند در ابتدای ورودم به حجره برای استقرار، روی پله حجره شهید جعفری را دیدم و ایشان در سن پائین تری  قرار داشتند و من از نظر قد و قامت و سن و سال از ایشان بزرگتر بودم وقتی ایشان را دیدم ناخودآگاه به ایشان سلام کردم و ایشان با توجه به کوچکی سن برایش نامأنوس بود که یک نفر با سن بالا به ایشان سلامی کرد و شهید با یک هیجانی جواب سلام مرا داد و من مجذوب او شدم.

 

برادر شهید : یک خاطره از برادرم که همرزم و دوست وی تعریف کرد . همرزم شهید می گفت: من در منطقه فاو ایشان را دیدم به ایشان گفتم : آقای جعفری شما هستید ؟ گفت : بله ، به ایشان گفتم شما این جا چرا ؟ ایشان جواب دادند : شما اینجا چرا ؟ شما هم یک رزمنده من هم یک رزمنده. به او گفتم شما در چه قسمتی هستید ؟ ایشان گفتند من در قسمت تخریب . به شهید گفتم چرا تخریب؟ پیش من بیا من این جا کمک می خواهم . شهید گفتند من هم این کار را انتخاب کردم به شهید گفتم: این جا خط مقدم است تو عاقبت شهید می شوی . دو تا گز دست من بود به ایشان دادم و به او گفتم : اگر شهید شدی شفاعتم کن . ایشان گفتند : به شرطی شفاعت شما را می کنم که شما قول بدهید بعد از من به پدر و مادرم سر بزنی . 


زندگی نامه

روحاني شهيد: حسين علي جعفري گاوزن نام پدر: رمضانعلي
استان: مازندران شهرستان: بابل
ولادت: 1347 شهادت: 5/5/1365،مهران
وه که چرا نمي شود نقش تو از خيال من          تـا چـه شود به عاقبت در طلب تو حال من
 ناله  زير  و  زار  من زار ترست هر زمان     بس که به هجر مي دهد عشق تو گوشمال من
صحنه تاريخ، صحنه نمايش دلباختگي است که دل در گرو مهر کسي يا چيزي داده اند. يکي دل در گرو مهر مال دارد. ديگري دل در گرو مهر جاه دارد و يکي هم دل در گرو مهر يار.
قصه يار هم خود قصه اي است مفصّل. يکي يار را براي يار مي خواهد و ديگري يار را براي قال؛ اما از يک مطلب نمي توان به آساني گذر کرد که همه در نياز و عطش روح مشترک اند و زباني واحد دارند و کالا يا بهتر بگوييم ثمني را هم که در ازاي نياز مي دهند يکسان است و آن جان.
شهيد «حسين علي جعفري» فرزند رمضانعلي، که در سال 1347 ديده به جهان خاکي گشود، جاني داشت و نيازي. روزي روزگاري، نيازش او را به سمت تحصيل علوم دين کشاند و سر از حوزه علميه «شهيد محمد حسين اميري در آورد. ماند و خواند اما سيراب نشد. به قم آمد، ماند و خواند اما راضي نشد؛ حتي آن زمان که در فقه و اصول مراتب پيش رفته را طي نمود، پس رفت و ديگر نماند. دفتر تبليغات اعزامش کرد و او خود را در خاک غريب و آشنا نواز «مهران» يافت، براي هوي نرفته بود، براي هوس هم نرفته بود، اگر چه در اوج جواني رفته بود؛ سن و سالي که خيلي ها را در دو راهي ترديد بين خوب بودن يا بد کردن گرفتار مي کند و خيلي ها هم به لطف پاکش و طراوت جواني بزرگراه خوبي را بر مي گزينند.
خلاصه، حسين علي هم در اوج جواني يعني تنها زماني که هجده بهار را تجربه کرده بود در انتخابي از سر صداقت شاهراه هدايت را برگزيد و دل از هر چه غير دوست است بريد. 
دوستان هرگز نگردانند روي از مهر دوست
او تن را حجاب جان مي ديد و مرغ جان را خسته از قفس تن که:
حجاب چهره جان مي شود غبار تنم خوش آن زمان کزين چهره پرده بر فکنم
مرداد که از راه رسيد گرما از زمين و زمان باريد؛ حرارت و عطش فوران کرد و روح تشنه حسين علي تشنه تر از آن که بود شد. او زلال وصل را مي جست و در پنجم مرداد سال 1365 کام تشنه اش از اين زلال سيراب گرديد.
روزي اندر سر کار تو کنم جان عزيز پيش بالاي تو باري چو بيايد مردن