نام پدر : نوروزعلی
تاریخ تولد :1350/01/08
تاریخ شهادت : 1367/04/02
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

. برادرانم! تاآنجا که در توان دارید درس بخوانید که فردای مملکت به شما احتیاج دارد. انشاءالله از عالمان عامل قرار گیرید و علم خود را در راه خدمت به جامعه بکار گیرید.
2. خواهرانم! توصیه می کنم زیب گونه رفتار نمایید، حجاب خود را به جهت شرعی و اسلامی رعایت کنید و این را بدانید که حجابتان برنده تر از خون سرخ است و همواره به آن نکته توجه داشته باشید که :
        ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است      ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است
3. پدر ومادرم هنگامی که خبر شهادت مر ا دریافت نموده اید، ابتدا دو رکعت نماز شکر به جاآورده و دعا کنید، که خداوند مرا با شهیدان کربلا ی حسین (ع) محشور گرداند و خوشحال باشید، که دست پروردۀ شما مورد قبول حق تعالی واقع شده است.
4. و اما صحبتم با شما امت اسلامی این است که از فرصت طلبان و ستون پنجم که در بین شما رسوخ کرده و در ظاهر مسلمانند ولی در باطل به اسم اسلام تیشه به ریشه اسلام می زنند بپرهیز وکمال هر شعاری را داشته باشید تا هم بتوانید دستاوردهای انقلاب اسلامی را محافظت نموده وخدا و خلق خدا را راضی نگه داشته باشید.

وصیت نامه

اسکن وصیتنامه در قسمت تصاویر موجود می باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

جواد جعفرپور مرزونی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

8/1/1350 ـ روستای درویش خیل ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

نوروز علی جعفرپور مرزونی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

نسا رمضانپور ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

4 فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی : ـــــــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

شهید تا مقطع ابتدایی درس خواند.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

به دلیل علاقه به جبهه و بسیج و جنگ و همچنین شرایط مالی نامناسب درس را رها کرد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر ومادر خود محبت می کرد و به آن ها احترام می گذاشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج بود

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

کمک آر پی جی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

5/4/67 ـ جزیره مجنون ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

1374 ـ گلزار شهدای مرزبان درویش خیل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

پدر شهید:

هر وقت از جبهه می آمد خاطرات آنجا را تعریف می کرد. آلبومی داشت که در آن عکس شهدا را می گذاشت. روزی دیدم با برادر کوچکش در اتاق نشسته و با هم صحبت می کنند و آلبوم را ورق می زند و به برادرش می گوید: روزی عکس من هم در این آلبوم قرار می گیرد که من یکدفعه وارد می شوم . او آلبوم را فوری می بندد. من کمی ناراحت شدم اما نشنیده حساب کردم و چیزی نگفتم. این خاطره ای است که هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی رود که او روزی چنین اقراری کرد.