نام پدر : محمود
تاریخ تولد :1341/10/10
تاریخ شهادت : 1365/12/13
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

* وصیت نامه شهید مرتضی جباری*

 

«ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم»

(( السلام علیک یا امیرالمؤمنین، السلام علیک یا فاطمه الزهرا، السلام علیک یا ابا عبدالله.))

با سلام و درود به امام امت، این فرزند رسول خدا و با سلام و درود به امت امام، امتی که به خدا و امام خود وفا کردند، امتی که با ایثار فرزندانشان و جان و مالشان به اسلام و انقلاب، نصرت دادند و سلام و درود به ارواح مقدس شهدای مان. ای شهیدان، سوگند به خون مقدستان و سوگند به اشک دیده فرزندانتان و به ضجه ها و ناله های مادران دلشکسته تان و سوگند به چشمان گریان همسرانتان و به کمر خم شده و داغ دار پدرانتان که ما تا آرزوی وجودتان که همان پیروزی و سرافرازی اسلام و گشودن کربلای حسین بود برآورده نکنیم، سنگرهای خالی شما را ترک نخواهیم کرد.

خدایا! شهیدان آرزوی کربلای حسینت را داشتند و ما هم آرزوی زیارت آقا ابا عبدالله را داریم. درود به رزم آوران سنگرهای اسلام که تمامی وجودشان برای خداست. به شما وصیت می کنم که ای عزیزان و ای فرزندان حسین (ع) به سوی خدا هجرت کنید. از دنیای فانی و فریبنده دست بردارید تا در پیشگاه خداوند سرافراز باشید. ای مادران شهدا، این فرزند حقیرتان به شما سلام می رساند و از شما می خواهد تا برایش دعا کنید و طلب آمرزش گناهان کنید. ای پدران شهدا، سلام علیکم، من به شما علاقه داشتم، من دست شما را می بوسم. شما در پیشگاه خداوند سربلند هستید. قدر خودتان را بدانید و افتخار کنید.

سلامتان می کنم ای یتیمان شهداء! که خنده های زیبا و مظلومانه شما دل های ما را به درد می آورد و آن دیده هایی که وقتی شما را می دید، خجلت زده و شرمنده می گشت. شما در پیش خدا عزیز هستید. خداوند شما را در سایه لطف خود قرار می دهد. خدایا به سویت هجرت کردیم، اسلام و قرآنت را به همه چیز ترجیع دادیم، بر دنیا ماندن ترجیع دادیم.

پروردگارا! دل ما را روشن کن تا حقایق تو را بنگریم و از معصیت و گناه حذر کنیم. خدایا در جستجوی صداقت و پاکی بودم، اما بدان دست نیافتم. خدایا همیشه دعایم این بود که ما را از معصیت پاک کنی و آخرت ما را به خیر کنی. چون می دانستم که چه کسی هستم، خدایا این بنده ضعیفی که پس از سال ها گناه و معصیت به سوی تو می آید، او را بپذیر. خدایا! می دانم که بارها قول دادم که معصیت نکنم، بارها وعده دادم که تهمت نزنم و غیبت نکنم، اما کردم. خدایا می دانم که بر گناهانم سرپوش گذاشتی و نگذاشتی که پیش دیگران رسوا شوم. خدایا این بار هم مرا ببخش و مرا مورد لطف و عنایت خود قرار بده. ای امت اسلام، اسلام و قرآن را نصرت دهید. برای عاقبت خودتان و برای سرافرازی خودتان به خدا پناه ببرید. به امام زمان (عج) پناه ببرید. به حسین زهرا (س) پناه ببرید. این سرزمینی را که سرزمین امام زمان است نجات دهید. نگذارید یهودیان بر شما پیروز شوند و به شما حکومت کنند. آن وقت آمریکا و شوروی بر شما حکومت می کند. همه شما امروز مسئول هستید، مسئولید که این انقلاب را حفظ کنید. ای روبه صفتان و ای منافقان ای بی تفاوت ها از عاقبت تان به خدا پناه ببرید. بیایید توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است. از نق زدن ها، بی تفاوتی و تفرقه اندازی و جدایی انداختن بین مسلمین دست بردارید و از خدا بترسید که عذاب خدا سخت است. ای گرانفروشان و ای محتکران، ای ضد اسلام ها از کار زشت تان دست بردارید و از فرصت قلبی تان پشیمان شوید و به خدا پناه ببرید. این مال ها برای شما وفا نمی کند. این زرق و برق ها و این خانه ها و این آرزوی طول و دراز برای شما وفا نمی کند - مردن داریم - قیامت داریم - بترسید از عذاب خدا، ضمناً خود را موظف می دانم آخرین پیام خود را به شما امت وفادار برسانم که همانا از امام پیروی کنید. از ولایت فقیه پیروی کنید. از ولایت ائمه اطهار پیروی کنید که ولایت رسول الله (ص) و ولایت خداست، از امام دور نشوید، از جامعه روحانیت دور نشوید که خداوند به شما عذاب می کند، پدرم و مادرم، من بارها از شما خواستم که برایم دعا کنید، شما مورد نظر لطف خدا هستید. خداوند به شما عنایت دارد. مادرم شب اول قبر دست همسرم را بگیر و در کنارم باش. برایم دعا کن تا خداوند مرا بیامرزد و مرا از شهدای کربلای حسینش قرار دهد...

مادرم! ذکر خدا را بگویید، حمد بخوانید و برای آقا ابا عبدالله گریه کنید. شکر خدا را بکن و از او بخواه تا مرا بیامرزد. مادرم هر جا صلاح دانستی مرا با دست خودت به خاک بسپار و بر لبانت سبحان الله جاری باشد. مادرم سعی کن بیشتر در کنارم باشی تا خشنود شوم. مادرم داغ دیدی، مادرم کمرت شکست، اما شکر خدا را بگو و افتخار کن. مادرم تمام آرزویم این است که خداوندا بگویی، با خدا درد دل کنی، در پیشگاه خدا گریه کنی.

برادران و خواهران عزیزم! به خدا پناه ببرید از اسلام و قرآن پیروی کنید. انقلاب را نصرت دهید و دفاع کنید از این انقلاب.

همسرم! امیدوار در آینده و در همه حال زنی پاک و نجیب و با عفت برای خدا باشی و جوادم را در دامن پاکت قلبش را از پلیدی پاک کنی و یک فرزند پر افتخار برای ما به ارمغان بگذاری. فرزندی که بداند پدر و مادرش پاک بودند و او را آن طوری تربیت کنی که اولین سخن که از زبانش جاری می شود، خدا و امام باشد. همسرم خدا انشاء الله شما را با فاطمه زهرا(س) محشور گرداند. سلام گرم مرا به فرزندم آن عزیز دلم آن مونس عمرم برسان و از طرفم به رخسار پاکش بوسه بزن، همسرم شما بعد از من رسالتی بس بزرگ به گردنتان است که باید از زینب کبری آن پرچمدار حسین (ع) درس بگیرید. شما باید رسالتی را به دوش بگیرید که سختی ها  و مشکلات دارد، شما باید با قامتی استوار و با قلبی پاک و با توکل به خدا زندگی را با سرافرازی و سربلندی پیش ببری. همسرم شما از آن پس در پناه خداوند هستید. خدا شما را حافظ است و دست خدا بر سر شما سایه می افکند. خداوند شما را نگهبان است. آیا جز این نیست که باید روزی از هم فاصله بگیریم. ما که معتقد به قیامت و مرگ هستیم. همسرم، بگذار که سعادتمندی من مرگ در راه خدا و سعادتمندی شما صبر و پاکدامنی شما باشد، انشاءالله در پناه فاطمه زهرا (س) محفوظ و سربلند باشید و با شفاعت آن بزرگوار محشور شوید.

در آخر امام را، امام را، امام را تنها مگذارید.

والسلام

وصیت نامه شهید مرتضی جباری

******************************************


زندگی نامه

شهید «مرتضی جباری»

نام پدر: محمود

مرتضی در سال 1341 در فریدونکنار، و در کاشانه «محمود و ام البنین» قدم به هستی گذاشت.

بعد از گذراندن دوره ابتدائی، به مدرسه راهنمائی «رسالت» فریدونکنار راه یافت. سپس، با اتمام مقطع متوسطه در دبیرستان همین شهر، به تحصیلاتش پایان داد.

محمود از خصوصیات اخلاقی فرزندش، چنین می‌گوید: «اگر یک تومان پول داشت، نصف آن را در خانه خرج می‌کرد و نصفش را به فقرا می‌داد.»

مرتضی آدم مقیدی بود و نسبت به ادای نماز و روزه، اهتمام ویژه‌ای داشت. از سر ارادت به اهل بیت(ع) نیز، پای ثابت عزاداری و مراسم‌ دینی بود.

او از روز اول انقلاب، در تمام فعالیت‌های فرهنگی بسیج و نهادهای انقلابی شرکت داشت. یکی از کارهایش این بود که جوانان بسیجی را جمع می‌کرد و برای سالار شهیدان به سینه‌زنی می‌پرداخت.

مرتضی در 13 آذر 1362، جامه سبز پاسداری را بر تن کرد و عازم میادین نبرد شد.

او با «فرشته بصیر» ـ دختر شهید حاج‌ حسین بصیر ـ ازدواج کرد؛ که ماحصل این زندگی مشترک، پسری به نام «جواد» است.

مرتضی، فرمانده گروهان گردان موسی‌بن‌جعفر(ع) بود. علاوه بر آن، به عنوان فیلم‌بردار و خطاط، در واحد تبلیغات و انتشارات، انجام وظیفه می‌کرد.

او در منطقه گیلان‌غرب، به علت موج انفجار به تمامی بدن و اصابت ترکش به چشم راست، مجروح شد.

و در نهایت، مرتضی عزیز در 13/12/1365 در مرحله دوم عملیات کربلای 5 واقع در شلمچه، به شهادت رسید و سپس، طی تشییع با شکوهی، در تکیه «معصوم‌زاده» فریدونکنار آرام گرفت.