شهید «حسین تیری خطیر»
نام پدر: محمد
محمد میگوید: «من تکفرزند پدرم بودم. اما از آنجا که، هم پدرم به رحمت خدا رفته بود و هم برادری نداشتم، نظرم بر این بود که فرزند اولم پسر باشد؛ که به لطف پروردگار، فرزند اولم پسر شد.»
در سال 1347، در روستای «باغدشت» بود که «محمد و سیدهگوهر» صاحب فرزند شدند. نورسیدهای که «حسن» نام گرفت و وجودش نیز، گرمابخش زندگی این زوج گشت.
محمد از خردسالی فرزندش چنین میگوید: «چون هم کاسب بودم و هم کشاورز، تربیت فرزندان، بیشتر با مادرشان بود. «آقا میرهاشم قاسمیان» که پدربزرگ بچههاست، به حسن علاقه خاصی داشت. کلام دین را هم از همان کودکی به او یاد داد.»
حسن در سال 1354 همراه خانواده به روستای «کفشگرکلا» مهاجرت کرد و بعد از پایان دوران ابتدائی و راهنمائی در این محل، وارد هنرستان «شهید شریف واقفی» فعلی در قائمشهر شد. وی بعد از اتمام مقطع متوسطه، از طریق قبولی آزمون، بورسیه سپاه دانشگاه امامحسین(ع) شد و تحصیلاتش را در رشته مهندسی کامپیوتر در شیراز ادامه داد. مدتی بعد نیز، در بخش معاونت امور دانشجویی این دانشگاه مشغول به کار شد.
پدرش نقل میکند: «در خصوص معاشرت با دیگران، بسیار خوب بود. زمانی که در شیراز درس میخواند، وقتی میآمد، اول به عمو و زنعموی خود سر میزد؛ چون پدر و مادر شهید بودند. بعد نزد خانوادهاش میآمد.»
حسن تیری خطیر در 17/8/1365، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد.
در 1/12/1366، به عنوان بیسیمچی، رهسپار منطقه جنوب شد.
این پاسدار سلحشور، در همان ابتدا که به جبهه رفت، مجروح شد. پس، تحت درمان بود که طاقت نیاورد و علیرغم اینکه یک ماه مرخصی داشت، بعد از دوازده روز، با همان مجروحیت به منطقه برگشت.
در ایام مرخصی هم، یا در خانه عمویش «علیمحمد» بود و یا به گلزار شهدا میرفت. برادرش «حسین» در اینخصوص، چنین اذعان میدارد: «نسبت به بازماندگان شهدا توجه داشت؛ بهویژه فرزندانشان. همیشه همراه برادران بسیجی به خانه آنها سر میزد.»
حسن، جنگ را دفاع از اسلام میدانست و همیشه توصیه میکرد که «اگر رزمندهای در جبهه به شهادت رسید، ما نباید سنگرش را خالی بگذاریم».
حسن عزیز، سرانجام در 4/3/1367 در منطقه شلمچه، به خیل همسنگران خود پیوست و پیکر مطهرش بعد از گذشت هشت سال، در گلزار شهدای «کفشگرکلا» به خاک سپرده شد.