نام پدر : ظاهر
تاریخ تولد :1341/06/01
تاریخ شهادت : 1364/03/08
محل شهادت : سومار

وصیت نامه

اسکن وصیتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

شهید ایرج تورانی
فرزند طاهر
شهرستان سوادکوه
پای زمستان تازه به تقویم سال 1341 باز شده بود که پسری به نام ایرج، در شهر پل سفید از توابع شهرستان سوادکوه دیده به جهان گشود. منطقه ای ییلاقی و خوش آب و هوا که در سرسبزی و زیبایی زبانزد است. کودکی‌اش در یک خانواده هفت نفره سپری شد. ایرج بعد از ورود به مقطع ابتدای، این دوره را با تلاش و ذکاوتش با موفقیت سپری کرد. پدرش، ظاهر، کارمند نکاچوب بود، به هیمن دلیل ایرج بعد از اتمام دوره دبستان به ساری منتقل شد. سپس بعد از گذراندن مقطع راهنمایی، تحصیلاتش را با اخذ مدرک دیپلم تجربی به پایان رساند. کلثوم رجب پور، همسایه‌اش می‌گوید: «روزهایی که مسابقات فوتبال در محل برگزار می‌شد، او به آن جا می‌رفت و با دست‌فروشی، برای خودش مداد و دفتر می‌خرید تا باری از روی دوش پدر کارگرش بر دارد.»
وی علی‌رغم علاقه زیاد به کسب علم و ورود به دانشگاه، به خاطر انقلاب فرهنگی از ادامه تحصیل باز ماند. از دیگر فعالیت‌های او در این برهه از زمان، حضور در میادین ورزشی در رشته‌ی اصلی مازندرانی‌ها یعنی کشتی بود، تا جایی که سکّوی قهرمانی استان ایستاد. مدتی بعد همزمان با شکل‌گیری نهضت انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی، فعالانه در عرصه انقلاب وارد شد و به مردم کوچه و خیابان پیوست. او که عشق به ولایت و تبعیت از رهبر در دلش موج می‌زد، در مقابله با منافقین و دیگر گروهک‌های الحادی سرسختانه می‌ایستاد و مبارزه می‌کرد. بعد از پیروزی باشکوه انقلاب، بار دیگر به رشته کشتی روی آورد و با خوش درخشیدن در مسابقات، به مدال‌های دیگر استانی و کشوری دست یافت.
هزمان با شروع دوره سربازی راهی اصفهان شد. وی مدت 11 ماه در این شهر و 5 ماه در منطقه سومار مشغول خدمت بود تا اینکه داوطلبانه به جبهه اعزام شد. فرمانده‌اش که از سوابق ورزشی او آگاه بود، به او گفت: «بهتر است در همین پادگان بمانی و به خط مقدم نروی. ایرج اما این‌گونه پاسخ داد: «امروز جسم من که به یاری خدا ورزیده است، در جبهه‌ها می‌تواند مثمر ثمر باشد.» این یل نام‌آور مازندرانی و سرباز جان باخته‌ی وطن عاقبت در هشتم خرداد 1364 که مصادف بود با سیزدهم ماه مبارک رمضان، در جبهه سومار بر بام قهرمانی آزمونی سخت تر ایستاد و به فیض شهادت نائل آمد. سپس طی مراسم باشکوهی، در گلزار شهدای ملامجدالدین ساری تا ابدیت، جاودان شد.
 
 
وصیت نامه:
«ای برادران من! راستی آن گنجینه‌های زر و سیم، آن غلامان و بندگان و فرمانروایان گذشته کجا رفتند؟! میان این همه گور خاموش و دربسته کدام، کلام و کدام توانگر است؟ هرچه هست گرد و غبار و دود خاکستری بیش نیست. هرچه هست، تاریکی است این دنیا ارزش آن چنان ندارد که شما از دین‌تان ببرید. باید حیات جاودانه را ستود و برای آن راه رستگاری پیشه کرد.»