نام پدر : جعفر
تاریخ تولد :1343/01/02
تاریخ شهادت : 1359/11/10
محل شهادت : سومار

زندگی نامه

شهيد «عزت­ الله توني»

نام پدر: محمّدجعفر

همزمان با دوّمين طلوع بهاري 1343، چونان آفتاب، در تقدير «محمدجعفر و ايران» درخشيد. نامش را «عزت‌الله» نهادند. او سوّمين فرزند زوجی كشاورز و زحمتكش بود.

عزت‌الله دوره تحصیلی ابتدائي­ را، در زادگاهش «منوچهركلا» سپري کرد. سپس، با گذر از مقطع راهنمائي در روستاي «نارنج­بن» نوشهر، تحصيلاتش را تا پايه دوم متوسطه، در دبيرستان «دكتر محمد مصدّق» در «اَلمده» نور و در رشته علوم انساني ادامه داد.

در اوصاف اخلاقي او، همين بس كه فردي خانواده‌دوست بود و در خوش‌خلقي، زبانزد.

«علي‌اكبر» از برادرش مي­گويد: «در انتخاب دوست، ايمان و دين­داري را ملاك قرار مي­داد. با دوستانش ارتباط صميمانه­اي داشت و بين­شان از محبوبيّت خاصّي برخوردار بود.»

علی‌اکبر در ادامه نقل می‌کند: «فردی دلسوز بود و در کارهای کشاورزی، یار و یاور همیشگی پدر و مادر. حتی با آن سن کم، بعضی مواقع به سر کار می‌رفت تا پول توجیبی‌اش را از پدرم نگیرد.»

عزّت‌الله، هم‌زمان با پوشيدن جامه پاسداري در 15 شهريور 1359، رهسپار جبهه نبرد با دشمن شد. و سرانجام، او در پنج ماه بعد، یعنی 10 بهمن 1359، در منطقه سومار، به مقام شامخ شهادت دست يافت. پيكر پاك اين پاسدار برومند وطن نيز، در 6/1/1360 با بدرقه اهالي قهرمان­پرور نوشهر، در گلزار شهداي «خالدكياسلطانِ» منوچهركلا به خاك سپرده شد.

روایت پدر از آن روزها شنیدنی است: «نسبت به دفاع از وطن کوشا بود. وقتی به اتفاق سه نفر از دوستانش، در سر پل‌ذهاب بودند، می‌گفتند که چرا ما باید این‌جا باشیم و فقط کارمان خوردن باشد؟! باید به دل جنگ بزنیم. او از همان ابتدا [به شهادت خود] علم داشت. [در آخرین اعزامش] به من گفت: این‌دفعه که بروم، دیگر برنمی‌گردم. حتی در نامه‌ای هم که برای‌مان فرستاده بود، نوشت: پدر جان! خداحافظ! دیگر انتظار مرا نکشید! و یک ماه بعد، خبر شهادتش آمد.»


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید عزت الله تونی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چیزی را که بیشتر جستجو میکردم  کمتر میافتم درجبهه یافتم و آن خدا و ایمان و خودسازی و معنویت بود.

مادرم! شیرت را حلالم کن چون  فلسفه ما شهادت است. خواهرم اگر از میدان نبرد برگشتم با فتح و پیروزی برمی گردم و اگر شهید شدم حسین وار شهید می شوم تو باید زینب وار راهم را ادامه دهی.

برادران! هرچه دارید در راه خدمتگزاری به اسلام صرف کنید. اگر کشته شدم فقط دعا کنید خدا مرا در زمره شهیدان درگاهش قرار دهد و مرا غسل ندهید و کفن نکنید چون  امام حسین(ع) نه کفن داشت و نه غسل.

 و به مادرم بگویید که مادر آرزوی من برآورده شده است و گریه نکن و فقط دعا کن به او بگویید که اگر گناهی درحق تو کرده ام بخاطر خدا مرا ببخشد چون اگر تو مرا نبخشی خدا مرا نمی بخشد. و به پدرم بگویید که من خدمتی برای تو نکردم ولی از تو درخواست می کنم بخاطر هر چه می پرستی مرا ببخش.

 غیراز خون یک پیام برای ملت مسلمان و مجاهد دارم وآن اینکه اگر همه کشته شدند به جز یک نفر من از آن یک نفرمی خواهم که تسلیم دشمن نشود تسلیم در برابر خدا باشد  و مسلمان فقط باید متکی به خدا و قوانین خدا و اسلام باشد وگوش به فرمان خلیفه الله یعنی خمینی بت شکن باشند.

                                                                                                                والسلام

                                                                                                                              عزت الله تونی