روحاني شهيد: حجت الله توحيدي
چشمان پراميد خانوادة توحيدي در انتظار مولودي بود تا نور وجودش روشني بخش دل مؤمنان گردد و ظلمت و تاريكي را از صفحة اجتماع بشري بزدايد. اما آيا خفاش صفتان كه تحمل ديدن نور حق را ندارند، خواهند گذاشت اين شجرة طيبه به بار نشيند؟
«حجت الله توحيدي » ستارة پر فروغ آسمان بابل ، در سال 1325 در خانواده اي مذهبي و متدّين در «درزي كلا»ي بابل ديده به جهان گشود و زندگي را در پناه ايزد منان آغاز كرد. پنج ساله بود كه به مكتب خانه رفت تا گوهر وجود را با زلال قرآن كريم صيقل دهد. نبوغ سرشار و استعداد خدادادي، هديه اي ديگر از نعمتهاي خداوندي بود كه راه را براي صعود به مراحل كمال، براي او هموار مي ساخت. يكسال و نيم نگذشته بود كه قرائت تمامي قرآن را فراگرفت.
پدر ، از همان كودكي، آيندهاي سعادتمند را براي حجت الله ترسيم مي كرد . از اين روي نونهال خويش را نزد يكي از اساتيد بابل -حاج آقاي واحدي- فرستاد تا علوم عربي را بياموزد، آنگاه با آمادگي كامل راهي حوزه علميه شد.
پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي، روانة حوزةعلمية قم شد و پس از يكسال اقامت در حوزه قم در 14 سالگي قامت رعنايش مزين به لباس مقدس روحانيت و نوكري امام زمان(عجلاللهتعاليفرجه) گشت. عزم سفر كرد و به ديار خراسان شتافت تا در بحر بيكران انوار مقّدس رضوي غوص كند و گوهرها بچيند .
پس از حضوري شش ساله در جوار بارگاه امام هشتم (عليهالسلام) مجدداً به قم بازگشت و با گذراندن سطوح عالي، بر كرسي تدريس نشست.
شهيد توحيدي در طول مبارزات ستمشاهي ملت ايران، حضوري فعال داشت و در ايّام تبليغ، با بيانات شيوا و كوبندة خود، ماهيت آن رژيم بيدادگر را عيان ميكرد. سري نترس داشت و از غير خدا باك نداشت و بارها نوار و اعلاميههاي حضرت امام را به مازندران برده و بين مؤمنين پخش ميكرد؛ چندين بار از سوي منافقين و ساواك تحت تعقيب قرار گرفت، ولي توكل و توصّلش همواره وي را از هر گزندي نجات ميداد.
پس از پيروزي انقلاب نيز اين يار ديرين امام ، همواره با بيانات آتشين خود ، سعي در هدايت صحيح مردم و افشاي ماهيت پليد منافقان داشت تا جايي كه ديگر كوردلان خفاش صفت نتوانستند حضور اين زبان گوياي اسلام را در آن منطقه تحمل كنند و در غروبي غمگين در بيست و سوم مرداد 1360 در مقابل دانشگاه بابل او را به گلوله بستند و با تني آغشته به خون به ديدار مولايش حسين(عليهالسلام) شتافت.
آري، توحيدي شهيد شد و توحيديهاي بسيار از پس زهر كين دشنة آنان در خون شكفتند و استقامت و مردي و استواري را ميراث جاودانة اين مرز و بوم ساختند .
شهرستان بابل مالامال از غم و اندوه گشت و بازار بر عظمت اين اسوة علم و عمل گريست و تعطيل شد. اگر چه با رفتنش ثلمهاي جبران ناپذير بر پيكرة جوان انقلاب وارد آمد، ولي از خون سرخش نهالي به بلنداي فريادهاي كوبندهاش روييد كه هيچگاه از پاي نخواهد فتاد.
«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»
استان: مازندران شهرستان: بابل تولد: 1325 شهادت: 23/5/60- دانشگاه بابل