نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1347/01/02
تاریخ شهادت : 1367/01/05
محل شهادت : شیلر - مریوان

وصیت نامه

  *توصیه نامه شهید رضاعلی تقی پور* 

 

به شما عزیزان توصیه می کنم به عهد و پیمانی که بسته اید عمل کنید که از نشانه  های بارز مومنان است.در نماز جماعت شرکت کنید تا با نمایش وحدت تان ،وحشت بر دشمنان اسلام مستولی شود و هرگز آرزوی جنگ و مبارزه با مسلمانان را در دل نپردازند.اوقات فراغت خود را به بطالت نگذرانید  و با کسب روزی حلال آسایش را برای خانواده تان فراهم کنید                                                                                                       

 


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رضاعلی تقی پور

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

2/1/1347، روستای کردمیر، بخش چهاردانگه شهرستان ساری

3- نام و شغل پدر :

محمد، کشاورز

4- نام و شغل مادر:

سیده سکینه موسوی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

چهار فرزند، فرزند دوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در کانون خانواده ای مذهبی و مقید به مسائل معنوی متولد شد.از همان کودکی نسبت به اعمال دینی حساسیت نشان می داد و در همه مراسمات شرکت می کرد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــ

ب)تحصیلات:

) بی سواد بود.(

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

از تاریخ 18/2/66 تا 5/1/67 در منطقه مریوان در حال انجام خدمت سربازی بود که به شهادت رسید.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ): ــــــــــ

رفتارش با والدین بسیار با احترام و مودبانه بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــ ، کشاورزی و چوپانی می کرد.

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

افکار حضرت امام در تغییر و تحول او موثر بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

قبل از انقلاب اسلامی سن و سالی برای فعالیت نداشت. ولی بعد انقلاب در مراسمات و جلسات حضور داشت.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : عضو پایگاه بسیج بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

با ضد انقلاب و مخالفین جمهوری اسلامی شدیداً مخالف بود منافقین اگر حرکتی یا حرفی می زدند آنان را سرکوب می کرد.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه : ــــــــــ

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت : ــــــــــ

مورخ 5/1/67 در منطقه مریوان به علت بمباران شیمیایی به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

دو روز بعد شهادت در گلزار شهدای روستای کردمیر بخش چهاردانگه شهرستان ساری به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید می گوید: ایشان از بدو تولد بچه ای ساکت و مظلوم بود وقتی نتوانستیم ایشان را به مدرسه بفرستیم نزد پدرش کار چوپانی می کرد. روزی من به او گفتم: امروز پدرت در صحرا می ماند باید مقداری غذا برایش ببری ایشان آن روز کمی کسالت داشت، گفت: امروز نمی توانم این کار را انجام دهم. خودم وسایل ناهار را بستم به سمت صحرا حرکت کردم. ایشان از این حرکتش بسیار ناراحت شد و پشت سر من حرکت کرد در وسط راه به من رسید وسایل را از دستم گرفت و مرا راهی خانه کرد و خودش رفت.

برادر شهید- علی مردان- می گوید: زمانی که در خدمت بود خانواده می خواستند برای او زن بگیرند تا قبل از اتمام خدمت او اصلاً با ازدواج موافق نبود می گفت: ازدواج من فقط گرفتاری برای شما است. ما می رویم که شاید به شهادت برسیم. خودش هم می دانست که به شهادت می رسد عکس خودش را با دست خودش قاب گرفت و خانه گذاشت.

خواهر شهید- محرم می گوید: تقریباً 9، 10 ساله بودم چون تنها خواهرش بودم خیلی به من علاقه داشت همیشه مرا با خودش به صحرا و بیرون می برد. روزی ایشان می خواستند به منزل یکی از دوستانش برود من گریه کردم، گفتم خانه کسی نیست حوصله ام سر می رود همراه تو می آیم ایشان ابتدا مخالفت کرد ولی بعد از اصرار بیش از حد من قبول کرد که همراهش بروم به شرطی که روسری و چادر بر سر بگذاری و با حجاب کامل بیایی ایشان از اول تا آخر روی حجاب من تاکید می کرد.

 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاورموحودمی باشد