نام پدر : باقر
تاریخ تولد :1337/02/02
تاریخ شهادت : 1362/09/09
محل شهادت : رودسر

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید نصرالله تفاوت*

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشاینده مهربان

1- و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . سوره آل عمران آیه 163.

مپندارید آنان را که کشته شدند در راه خدا مردگانند بلکه زندگانند نزد پروردگارشان روزی داده می شود .

2- و بشر الذین آمنو و عملو الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار کلما رزقو منکاثمن رزقا من قبل واتوا متابها وکهم بها ازدواج و هم فیها خالدون. سوره بقره آیه 33 . و مژده ده آنان را که گرویدند و کردند کارهای شایسته که مرایشانراست سختیهای که می رود از زیر آنها نهرها هرگاه روزی داده شوند از آن جنت ها از میوه رزقی گویند این همان است که روزی داده شدیم از پیش آورده شدند به آن منیره شبیه به هم و از برای ایشان است در آنجا زنان پاکیزه و ایشان در آن جاویدانند.

دنباله این آیه های قرآن باید بگویم که آن کسی که ترا شناخت جان را جان را احیاء کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند خدای بزرگ در قرآن آیه 26 از سوره بفره می فرماید : چگونه کافر می شوید به خدا و بودید شما مردگان پس زنده کردیم شما را پس زنده می کند شما را پس به سوی او بازگردانیده می شوید . میدانید آخز زندگی مرگ است و هیچ کس در این جهان نیست که زنده بماند و زندگی کند ( لا الله) و خداست که می داند و ناظر اعمالمان است و همه هستی وجود ما از آن اوست پس چه بهتر که حال بدانیم مرگ یا باید زندگی این دنیای فرانی است او دنیای دیگر نیست که معاد و قیامت آنست چرا بیکار بنشینیم مرگ نداشته باشیم در راه خدا بکوشیم و تمام کارهایمان را به نام خدای بزرگ شروع کنیم و هر جا و هر مکان و در هر بعد و زمانی هستیم به فکر خدا باشیم و خدا را از یاد نبریم حتی آن لحظه ای ، دقیقه ای و یا ثانیه ای الا بذکر الله تطمئن القلوب . با یاد خدا قلبها آرامش می بخشد باشد که هر وقت به یاد خدا باشیم برای رسیدن به خدا راه سعادت را باید دریافت چه چیز سبب می شود که انسان به خدا برسد و خداگوی شود کدام راه است که بتوانیم بخدا برسیم راه خدا راه انبیاء و امامان انباشتان (اولی الامر) می باشد برای رسیدن به الله باید از راه بیت امام (ولایت فقیه) و امامان و انبیاء گذشت تا به الله رسید امروز برادران و خواهران تنها ره رهایی از در هم گسیختگی و بی بند و باریها ره امام خمینی است و راه امام راه نجات بشریت است و راه سعادت نیز می باشد خواهران و برادران این دنیا میدان مبادله و امتحان است که هر که قبول شد خوشحال جانش و هر که مردود شد خدا بداند با او چه کند .

شما یک لحظه بیندیشید و فکر کنید که چرا آمده ایم و به کجا می رویم دنیا برای چیست آخرت را خدا چرا قرار داده است چرا خداوند پیامبران را فرستاد و چرا کتابهای آسمانی خصوصاً قرآن پیامبر ما حضرت محمد را فرستاد قرآن را فرستاد که تماشایش کنیم و ورق بزنیم و بذاریم توی طاقچه گرد و خاک بخورد و بپوسد و یا نه بنشینیم و بخوانیم و به گفتارش عمل کنیم راه دوم صحیح است یعنی بخوانیم و عمل کنیم هر چه می خواهد در این کتاب بجوئید و اگر گمراه هستید به قرآن مراجعه کنید اگر اهل بهشت می خواهید بشوید به قرآن عمل کنید تنها امروز ولایت فقیه است که آدم نجات می دهد و تنها راه راه امام خمینی است که می ماند و راهه انحرافی را می زند کنار به شما وصیت می کنم ای ملت رامسر و ای ملت ایران از امام خمینی جدا نشوید و از خطش جدا نشوید که این بیچارگی و قدر اماممان را بدانید امرش را به جان و دل بپذیرید و عمل کنید و به دیدارش بشتابید این آمده است که دیدار علماء و دانشمندان قلب ها را روشن می کند پس این امام زنده و ظاهر است و امام زمان هم ناظر اعمال هم هست و امام خمینی است چرا به سویش پرنکشیم و چرا حرفش را گوش نکنیم من به عنوان برادر کوچک همه شما به شما سفارش می کنم که وحدت داشته باشید و صفوفتان هر روز منظم تر و مشکل تر و مکمل تر باشید امروز دوباره بگویم روز امتحان است و باید نزد پروردگار لایزال امتحان پس بدهی زمان زمان انقلاب است باز هم انقلاب اسلامی دیگر تا این انقلاب را به انقلاب مهدی موعود متصل کنیم انشاء الله این انقلاب باید کشته ها داده و خونها داد و سرها داد تا به نتیجه رسید ما باید صبر و شکیبایی داشته بشیم باید گوش به فرمان امام بوده و وحدت داشته باشید . برادران و خواهران دشمنان اسلام از وحدت شما می ترسند و از مسجد آمدن و اجتماع شما وحشت دارند اگر امروز دشمنان از من و تو می بینند بنا بر اسلام می گذارند چون کوته فکرند و دید وسیعی ندارند اگر دیدید کسانی هستند در حالی که شما که به خدا و رسول و امام و ولایت فقیه نیستند وجود همه چیزهای خدایی را در روی زمین انکار می کند اینها یا فسادند یا منافقین و تو بدان خواهر و برادر اسلام همیشه در گروه خط منافقین است ای کسانی که در جنگلهای شمال فتنه ها و عائله می کنید و بدانید و آگاه باشید که خدا می بیند اگر ملت نمی بیند باشد که کار از خداوند به حساب همه مان خواهد رسید . هر کجا هستید در این جهان پهناور مرگ را به یاد آرید و مجسم کنید که خداوند فردا و یا یک هفته دیگر مرا خواهد برد آیا کاری انجام داده ام که برای اسلام و مسلمین خوشایند بشد یا نه همیشه به قرستان ها و جاهائیکه شهدایمان دفنند سری بزنید مخصوصاً بهشت زهرا بروید و بدانید این شهدایمان بودند که این ... تمام مسلمانان جهان در مقابل خونهای این شهداء مستحق اند و مرگ بر ما که اگر بگذاریم خون شهدایمان به هدر برود. به شما وصیت می کنم هر کجا و هر جا فرزندی از مادری شهید میشن به پیش او بروید و تسلی خاطر بازماندگانش را فراهم سازید و خداوند دوست دارد فردی را که شب می خواهد بخوابد و همسایه اش گرسنه مباشد .

1-این وصیت را به اعضای خانواده که اگر شهید شدم راجع به دفن من به آنها سفارش می کنم که در مکانی که در ذیل آورد در می شود . را با توافق یکدیگر مرا دفن نمائید .

2- بغل برادر شهید لیزاده ( بهشت زینبیه )

3- به کلیه اعضای خانواده ام بگوئید که بعد از شهادت من گریه و زاری نکنند و روحیه انقلابی خودشان را حفظ نمائید .

4- یا به برادرم حسین و یا به خواهرم آمنه سفارش می کنم که روز دفن من در مزارم سخنرانی نمایند .

5- در روز شهادت من و یا سوم و یا هفتم من از برادر حجازی بخواهید برایم سخنرانی نمایند در ضمن نامه ای که در آن نامه از استاد حجازی است سخنرانی در روز شهادتم نیز می باشد آن را نوشته و در پرونده من نیز هست و پیدا کنید و به او بدهید چون در داخل نامه از وی درخواست شده است که برای من سخنرانی نمایند .

در پایان همه شما عزیزان را به خداوند بزرگ می سپارم به یاری خدا یک روز مستضعفین جهان بر مستکبرین پیروز می شوند . مرگ بر امپریالیسم شرق و غرب . مرگ بر دشمنان اسلام ( داخلی و خارجی ) در پایان خدا ، قرآن ، خمینی را هرگز فراموش نکنید . جان شما جان امام خمینی .

درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی .

 

خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

آمین یا رب العالمین .

 


زندگی نامه

شهيد «نصرالله تفاوت»

نام پدر: باقر

همگام با شكوفايي بهار، در ارديبهشت 1337 در روستاي سرسبز «سرولات» غنچه‌اي به نام «نصرالله» شکفت. او فرزند پنجم و چشم و چراغ كاشانه «باقر و ام‌البنين» بود.

كودكي بيش نبود كه براي فراگيري قرآن به مكتب‌خانه رفت. تحصيلات ابتدائي را در دبستان روستا گذراند. سپس، بعد از پايان دوران راهنمائي در مدرسه «سينا»ي چابكسر، به دبيرستان «حافظ» تنكابن رفت و موفق به اخذ مدرك علوم انساني شد. وي در آزمون بورسيه دانشكده صدا و سيما نیز، قبول شد؛ اما نرفت.

«حسين» از خوش‌خلقي برادرش اين‌گونه مي‌گويد: «هميشه چهره‌اش متبسم بود و با مردم مهربان. وقتي وارد مجلسي مي‌شد، اول با كودكان و كوچك‌ترها احوال‌پرسي مي‌كرد. خيلي به بچه‌ها عشق مي‌ورزيد.»

سال 1357 كه انقلاب به اوج رسيده بود، نصرالله به صف انقلابيون پيوست و به مبارزه با عمّال طاغوتي و منافقان نظام پرداخت.

حسین، در ادامه نقل مي‌كند: «به ما سفارش مي‌كرد دوستي را انتخاب كنيم كه ما را به ولايت و خط رهبري نزديك كند. هميشه به ما توصيه مي‌كرد كه از خط مشي امام خميني پيروي كنيم.»

خواهرش «شريعت» مي‌گويد: «يكي از زيباترين رفتارهايي كه از او به ياد دارم، اين است كه وقتي در كلاچاي به مدرسه مي‌رفتم به من سر مي‌زد. برادرم مرا با تعاليم اسلام و قرآن آشنا مي‌كرد. در يكي از روزهاي پاييزي ديدم كه بعد از نماز،گريه مي‌كند. از او دليلش را پرسيدم؛ گفت: براي رهبر و ولي مسلمين گريه مي‌كنم. براي مبارزه با منافقان، حتی در نيمه‌هاي شب در دل جنگل می‌رفت.»

نصرالله در خرداد 1359، عضو رسمي سپاه پاسداران شد.

«عيسي آزادبخش» از هم‌رزم شهيدش چنين ياد مي‌كند: «از نيروهاي مخلص سپاه رامسر بود. حُسن خلقش باعث شده بود كه اطرافيان جذب او شوند. نصرالله مداحي مي‌كرد و به بلبل مرثيه‌خوان سپاه رامسر شهرت داشت.»

نصرالله در سال 1360، بانوئي مؤمنه به نام «سيدراضيه محسني» را به همسري اختيار كرد؛ اما در ارديبهشت همین سال به جنوب اعزام شد.

«يعقوب‌علي شعبانيان»، يكي ديگر از هم‌رزمانش مي‌گويد: «نصرالله تفاوت، روحيات معنوي بالا و تجربه زيادي در جنگ داشت. به عنوان جانشين گردان، چهره‌اش هميشه متبسم و بشاش بود. علاوه بر آن، از روحيه جسورانه زيادي برخوردار بود. وقتي به اهواز رفتيم، با پدرش تماس گرفت و گفت: «هيچ ترسي نداريم. اين‌جا عراقي‌ها هيچ‌ كاري نمي‌توانند كنند. كار صدام تمام است.»

جانشين گردان در عمليات والفجر 6، فرماندهي گروهان در عمليات‌هاي فتح‌المبين و بيت‌المقدس، معاونت گروهان و واحد اطلاعات ـ عمليات، از ديگر خدمات ارزنده اين شهيد سرافراز است كه در كارنامه جنگي او به يادگار مانده است.

این عزیز سلحشور، عاقبت در 9 آذر 1362، در قاسم‌آباد عليا از توابع رودسر، به‌وسیله منافقان معاند، ترور گشت و در گلزار «شهداي ميانده» چابكسر به خاك سپرده شد.