نام پدر : حسینعلی
تاریخ تولد :1343/09/18
تاریخ شهادت : 1363/12/19
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد مهدي تقي‌نيا آهنگري*

 

نام پدر: حسين‌علي

در سال 1342،چونان آفتاب در کاشانه «حسین‌علی و مقدّسه» درخشید و زندگی این زوج کشاورز و زحمتکش را  غرق سرور ساخت.

كودكانه‌هاي «مهدي» در كوچه پس‌كوچه‌هاي روستاي «گاوان‌‌آهنگر» بابل خاطره شد.

تا این‌که هفت سالگي‌اش از راه رسيد و او را به پاي كلاس درس در دبستان روستا كشاند. سپس جهت گذراندن مقطع راهنمائي، به مدرسه «اتحاد» روستای هلی‌دشت بابل راه یافت؛ امّا به دلايلي، در پايه اول به ترك تحصيل پرداخت و براي كار در مغازه عمويش، به ساري مهاجرت كرد.

مهدی که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، پیوسته در ادای فرائض واجب و مستحب می‌کوشید و از انجام محرمات اجتناب می‌ورزید. با قرآن، این مصباح هدایت بشر نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.گذشته از آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، سعی در کسب کمال معنوی و فضایل انسانی داشت.

در بیان خلق‌وخوی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعت‌پذیری از آنان، پیشتاز.با دیگران نیز در نهایت گشاده‌رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد و نزدشان محبوبیتی دو چندان داشت.

بعد از فرمان امام خميني(ره) مبني بر تشكيل بسيج، مهدی در صف ارتش بيست ميليوني نظام جمهوري اسلامي قرار گرفت. از این‌رو، در بهمن 1360 از طرف جهاد پشتيباني جنگ،در کسوت امدادگر عازم جبهه حق عليه باطل شد.

در فروردین 1361، با انتصاب مسئول دسته، در واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه مریوان حضور یافت.

آقاي سيدّي ـ يكي از فرماندهان مهدی ـ از خاطرات آن روزها مي‌گويد:‌ «در جبهه كردستان كه بوديم، قبل از اذان صبح، ديدم كه كسي در را باز كرد. با صداي او بيدار شدم. ديدم آقا مهدي بيرون رفت و در آن هواي سرد وضو گرفت تا نماز شب بخواند. من با همه مسئوليتي كه داشتم، خوابيده بودم؛ ولي آن جوان در آن شب سرد مي‌خواست نماز بخواند.»‌

با آغاز عملیات بيت‌المقدس، مهدیبه عنوان مسئول تداركات، در این پیکارپیروزمندانهنقش‌آفرینی کرد. او در نامه‌اي خطاب به خانواده‌اش، شرط بازگشت خود را از ميدان نبرد، آزادي خرمشهر ذكر كرده بود؛ كه چنين نيز شد.

به بهانه تَورّق آن روزها،گذری به روايت پدرش می‌زنیم؛ «دو، سه روز بعد از فتح خرمشهر، به منزل آمد و بعد از مدتي، دوباره به جبهه برگشت. دومين مرخصي‌اش با تعطيلات فروردين مصادف شده بود. دو، سه روز كه از آمدنش گذشت، گفت:‌ مي‌خواهم بروم. پرسيدم: كجا؟ مي‌خواهي به ساري بروي؟ گفت: نه! مي‌خواهم به مريوان بروم. گفتم: چه جوابم مثبت باشد، چه نباشد، مي‌روي. برو به سلامت.»

 مهدي بعد از به تن کردن جامه پاسداری در 30/3/1362، مدتي عهده‌دار سمت محافظت از امام جمعه و نماينده مردم مريوان در مجلس شوراي اسلاميشد.

و در نهايت، مهدی در 19/12/1363، طي بمباران در جبهه مريوان، در كنار شهيد ابوعمار، به ديار عاشقان شتافت.سپس با بدرقه اهالي قهرمان‌پرور بابل، در گلزار شهداي زادگاهش به خاك آرميد.

 


وصیت نامه

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
وصيّت نامه‌ي بسيجي و پاسدار شهيد مهدي  تقي ‌نيا
 
« اِنَّ اللهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِأَنّ لَهُمُ الْجَنَّةَ و يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الله فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ .1 »
« خداوند از انسان‌هاي با ايمان، جان‌ها و مال‌هايشان را خريداري كرد، كه ( در برابرش) بهشت براي آنان باشد، در راه خدا پيكار مي‌كنند، مي‌كشند و كشته مي‌شوند. »
خداوندا! از رنج و سختي سفر به تو پناه مي‌برم و خود را به تو مي‌سپارم. 
آفريدگارا! تنها تويي كه در سفر غريبانه راهنماي من هستي و غير از تو كسي را ندارم. پروردگارا! اگر ندانم از تو چه چيزي مي‌خواهم و در خواسته‌هاي خويش سرگردان هستم، تو مرا به كاري كه صلاحم در آن است راهنمايي كن و دلم را به آن‌چه كه خوب و پسنديده است هدايت كن. بار پروردگارا! تو را سپاس مي‌گويم كه به من قدرت و توان جنگيدن دادي تا بتوانم از ميهن اسلامي و شرف و حيثيَت خودم دفاع كنم. با درود و سلام بريگانه منجي عالم بشريّت و شمع فروزان در شب يلداي ظلمت، مهدي موعود، امام زمان وليّ عصر(عج) و نايب برحقّش،خورشيد جماران و يار و ياور تمامي مستضعفان جهان، امام امّت،خميني بت شكن، اميد محرومان و زجركشيدگان دنيا، ابر مردي كه با رهبري پيامبر گونه‌اش توانست 
انقلاب اسلامي ايران را به پيروزي برساند.و با درود و سلام بر تمامي رزمندگان اسلام و با درود و سلام به روان پاك شهيدان، گلگون كفنان و مجروحان صدر اسلام تا كنون؛ يعني، 
جنگ تحميلي ايران و با درود و سلام به خانواده‌هاي محترم شهيدان كه چشم و چراغ ملّت2 جهان اسلامند و همچنين درود و سلام بر ملّت شهيدپرور ايران. وصيّت نامه‌ام را با نام خدا و ياد خدا به شرح زير مي‌نويسم، اميدوارم كه خالصانه براي خدا باشد.
خدايا! تو خوب مي‌داني كه من در يك خانواده‌ي مسلمان به دنيا آمدم و از همان زمان كودكي، عشق مولايم امام حسين(ع) را در دلم نهادي، در نتيجه وقتي نداي مظلومانه‌‌ي 
حسين زمان، امام امّت را كه فرمود: « هَلْ مِنْ ناصِرٍ يَنْصُرُني 3.» را شنيدم لبّيك گفتم و با يك دست سلاح و با دست ديگر، قرآن را برداشته و پا به ميدان مبارزه با كفر و الحاد جهاني گذاشتم، تا از اسلام و قرآن و خون‌هاي پاك شهدا دفاع كنم تا مديون هزاران شهيد نشوم و از خداوند منّان عاجزانه مي‌خواهم كه قدرت و نيرويي به من عطا كند تا بتوانم راه اين عزيزان را ادامه دهم و در اين راه چيزي عزيزتر از جانم ندارم كه فداي حسين(ع) نمايم. اميد است در فرداي قيامت شرمسار حسين(ع) و يارانش نگردم. و از خداوند منّان تقاضاي عاجزانه دارم و آن اين‌كه هر زماني گناهانم را بخشيد، شهادت در راه خودش را نصيبم فرمايد. 
امّا سفارش‌ها: شما اي پدر و مادر عزيزم! مي‌دانيد كه به شما خيلي علاقه داشته و دارم ولي خدايم را از شما بيش‌تر علاقه دارم. فلذا گوش به فرمان او هستم. اگر خبر شهادتم راشنيديد، به ياد خدا باشيد تا دل‌ها آرام گيرد.« اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنَّ الْقُلُوب.1» خواهش 
مي‌كنم تمام مصيبت‌ها را به خاطر خدا بپذيريد و شكوه و ناله نكنيد، كه قابل مقايسه با مصيبت‌هاي كربلا نيست، در نتيجه به ياد عزيزان كربلا اشك بريزيد.
امّا شما اي امّت مسلمان! جبهه‌ها را خالي نكنيد و با حضورتان در جبهه‌ها نگذاريد جوان‌هايي كه در جبهه‌ها هستند، خسته شوند. اي امّت حزب‌الله! دستورات خداي يگانه را در قرآن اطاعت كنيد و اندرزها و نصيحت‌هاي خدا را بپذيريد براي اين‌كه قرآن، راهنمايي است كه هرگز كسي را گمراه نكرده و سخن اشتباه و نادرستي در آن راه ندارد.در گرفتاري‌ها به قرآن پناه ببريد، زيرا دواي تمامي دردهاي معنوي، در قرآن است و بس.
اي مؤمنان به خدا و اي عزيزان! به موقع و در اوّل وقت و بسيار نماز بخوانيد و بدانيد كه با به‌جا آوردن آن، به خدا نزديك مي‌شويد. رسول خدا(ص) « نماز را به چشمه‌ي آب پاك و گرمي تشبيه كرده كه از كنار خانه‌ي انساني مي‌گذرد و انسان نمازخوان، هر شبانه روز پنج بار خودش را در آن مي‌شويد، چنين كسي هرگز به چرك و كثافت آلوده نمي‌شود2 » ارزش نماز را جز انسان‌هاي با ايمان نمي‌شناسند كه هيچ چيز نمي‌تواند آن‌ها را از به‌جاي آوردن 
فريضه نماز بازدارد.
اي بسيجيان و رزمندگان عزيز! كساني كه زياد حرف مي‌زنند و به خود مي‌نازند ولي چون پاي عمل پيش بيايد گويند: ( اي جنگ ما را رها كن، ما اهل جنگ نيستيم.) اين عدّه بايد بدانند كه دنيا جايگاهي است ناپايدار كه ستون‌هايش بر روي آب، بنا شده است. در نتيجه برادران عزيز! با توشه‌ي فراوان ايمان، از اين جهان كوچ كنيد و چشم از حرص و طمع فريبنده اين جهان زودگذر ببنديد. فرصت زنده بودن را، غنيمت بشماريد و در عبادت و بندگي خدا بكوشيد و تا زنده‌ايد كار خوب انجام دهيد.
 
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ، به اميد پيروزي و فتح كربلا
در پايان وصيّت نامه اين شعار يادتان نرود:
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج)، خميني را نگه‌دار، از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزاي
بنده‌ي حقير خدا، مهدي  تقي ‌نيا
29/2/1362