نام پدر : عباس
تاریخ تولد :1346/06/05
تاریخ شهادت : 1364/11/22
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

1.    مادر مهربانم ! من نمی توانم تمام ظلم ها را که بر ملت شریف ایران روا می دارند ببینم، شاهد این صحنه ها باشم و دم نزنم. امروز روز پاسداری است، امروز روز لبیک گفتن به حسین زمان است .... در خانه نشستن به درد انسان نمی خورد، باید مبارزه کرد تا طاغوت و منافقین را از صحنه روزگار محو کنیم.

2.    مادر مهربان و پدر عزیزم! ... اگر من و دیگران بپا نخیزیم چه کسی  باید این کشور و ملت عمظلومش را حفظ کند؟ همه باید دست در دست هم بگذاریم تا این انقلاب را به انقلاب جهانی حضرت ولی عصر(عج) متصل کنیم. امروز ملل جهان برای سرنگونی اسلام و مسلمین کوشش می کنند تا اسلام ما را به سقوط بکشانند. ولی ما باید همه چیز را فدای اسلام کنیم و برای سرنگونی دشمنان خدا بپا خیزییم.

3.    ای خواهرانم! امیدوارم راه و روش زینب (س) را در پیش گرفته و از سوی دیگر، نماز جماعت و نماز جمعه را ترک نمایید. چون نماز جماعت ونماز جمعه انسان را به یاد روز قیامت می اندازد. امیدوارم سنگرها را خالی نگذارید.

4.    خانواده عزیزم! هرگز از روحانیت مبارز جدا نشوید، چون حمایت از روحانیت حمایت از اسلام است . ... هرکس بر ضد روحانیت حرفی می زند بر دهانش بکوبید. اگر از روحانیت جدا شوید همان می شود که مصدق ها و بنی صدرها برسر ملت شریف آوردند.

5. برادرانم! امیدوارم که راه مرا، که همان راه انبیاء و حسین زمان است ادامه دهید و اسلحه ام را بر زمین نگذارید. 

وصیت نامه

اسکن وصیتنامه در قسمت تصاویر موجود است


زندگی نامه

 «فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

داریوش تقی زاده (مهدی) امیرکلا

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1346 ـ روستای امیرکلا ـ بابل ـ 5/6/1346

3- نام و شغل پدر :

عباس تقی زاده ـ آزاد

4- نام و شغل مادر:

صدیقه محمد علیزاده

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند ـ شهید فرزند چهارم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی : ــــــــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی را در بهشهر رستم کلا رشته الهیات و معارف اسلامی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

شهید مدت کوتاهی قبل از شهادت درس حوزوی را در قم خواند .

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان پیروزی

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی ابن سینا

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید در مقطع سوم راهنمایی ترک تحصیل کرد و به حوزه رفت .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

شهید بسیار خوش رفتار بود و به پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده احترام می گذاشت .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید متأثر از امام (ره) ، آیت الله ایاذی

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید در بسیج فعالیت داشت .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

6/12/62 ـ بابل ـ سپاه ـ فاو ـ ،ندی

12/11/64 ـ بابل ـ سپاه ـ فاو ـ آفندی

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

حدود 2 سال

4- مسئولیت در جبهه :

تک تیرانداز

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

12/11/65 ـ فاو ـ اصابت آر پی جی

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

14/11/64 ـ گلزار شایستگان امیرکلا

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خواهر شهید : روزی برادرم از باغچه حیاط شاخه گلی کند و با لبخند به من داد و گفت: این تقدیم به خواهر خوبم. گفتم: این گل برای چیست ؟ گفت: به خاطر این که امروز اولین باری بود که حجاب تو را بیرون از خانه دیدم و به تو افتخار کردم .

خواهر شهید : روزی مادرم در حال شستن لباس بود و ظرفی از لباس های شسته را می خواست پهن کند برادرم یک دفعه از جایش پرید و با ناراحتی به مادرم گفت که یعنی من از عهده این کار کوچک هم بر نمی آیم بعد به اصرار دستان مادرم را شست و بقیه لباس ها را خودشان آب کشیدند . امیدوارم که روح معنویت و عرفان این شهدا بر همه ما حاکم باشد.


زندگی نامه

روحاني شهيد: مهدي تقي‌زاده شهادت: 22/11/64-فاو
استان: مازندران شهرستان: بابل- اميركلا
سبوي دلدادگي، حديث عاشقي است كه در جان شقايق‌ها ريختند. وقتي نسيم «قالوا بلي» در شريان جان آدمي نشست، عشق آغاز ماجرايي بس دراز براي هابيليان بود و كينه و نفرت ميراث قابيل صفتان. 
زمين مي‌چرخيد، روزها از پس هم مي‌آمدند، هزاران سال گذشت تا در روزي به سپيدي مهر، كودكي در شهر اميركلا به دنيا آمد كه هاله‌اي از نور ايمان بر چهره داشت. ثمرة رنج دستان پينه بستة‌ پدر، قوت حلالي بود كه به خانه مي‌آورد و مادري از تبار باران كه دامن دامن مهر به پاي فرزندش مي‌ريخت. 
نسيم پاييز سرد و بي‌روح بر قامت درختان مي‌پيچيد و ارمغانش مرگي زرد براي برگ هاي سبز بود، اما در آن خزان برگ‌ريزان پسري چون باد همراه با كودكان هلهله مي‌كرد و راه مدرسه را مي پيمود. خاطرات دبستان بياد ماندني‌ترين خاطرات بود و او توانست با موفقيت دوران دبستان را سپري كند و راهي مدرسة راهنمايي شود.
آن روزها كوچه‌ها بوي شقايق مي‌داد. وقتي در انتهاي خيابان‌هاي شهر مكعب‌هاي چوبي، به رنگ عشق را بر موج دست‌ها مي‌بردند، در خاطرة مهدي نقشي از عشق به يادگار ماند.
سال دوم راهنمايي سالي بود كه تقدير را به زيباترين شكل برايش نگاشتند. نسيمي از آن سوي ناسوت بر رواق جانش وزيد و خنكاي ملكوت جانش را صفا داد. قاصدكي از ديار ملكوت در گوشش زمزمه كرد كه هان! برخيز كه فصل عاشقي است. او در بهار نوجواني راهي حوزة علمية «صدر» بابل شد. شبانگاهان نالة شبگيرش به سحر آبرو مي‌بخشيد و او را تا انتهاي آسمان پرواز مي‌داد. 
مهدي طلبه‌اي بود كه علم را با عمل همراه كرد، جان را به زيور تقوا آراست و رنج عبادت را به لذت وصف‌ناپذير آراست و پرنده تر از مرغان آسمان، جان را به علم هميشگي‌اش در عالم لاهوت مي‌رساند.
 مدتي پس از تحصيل در حوزه بود كه جنگ شروع شد و طاعون پليد كينه و انديشة‌ تاريك خفاش صفتي از ديار ظلمت به كشور آلاله‌ها حمله كرد و لشكر يزيدي‌اش را به خاك با شرف ايران فرستاد و در مقابل آنها، مرداني از جنس مقاومت، چون شير غرنده بر آنان تاختند و طومار نيرنگشان را از هم دريدند. مهدي كه 15 سال بيشتر نداشت همراه با كاروان عشاق راهي جبهه شد و 16 ماه در جبهه بود. در آن شب زمزمة ملائك به گوش مي‌رسيد و جان در يك قدمي لقاء‌ بود. وقتي صداي آن گلولة آتش آمد، بر مرگ بوسه زد و لبانش آيه‌هاي عشق را زمزمه مي‌كرد. 
در برگ ديگر از حماسة تاريخ نوشته شد:
مردي همتاي عشق در 22/11/64 بر آسمان پر كشيد. پيكر پاكش را در ميان تهليل و تكبير ملائك در گلزار شهداي اميركلا به خاك سپردند.
«ستاره نام و يادش بر تارك سرزمين مازندران درخشنده باد»