نام پدر : محمد رضا
تاریخ تولد :1341/05/04
تاریخ شهادت : 1364/12/13
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*وصیت نامه شهيد علي­حسين تسخيري*

 

 

موضوع: وصيت­نامه اين­جانب حقير، علي تسخيري به خانواده گرامي­ام، علي­الخصوص پدر و مادر مهربان.

حضور محترم پدر و مادر گرامي­ام سلام عليكم! با سلام و تحيات الهي اميدوارم كه حال شما پدر و مادر عزيز كه برايم زحمت كشيديد تا اين­كه اين­گونه بار آمدم كه بتوانم در ركاب اسلام و در ركاب امام زمان عليه كفر بجنگم. آري، مادر عزيز و پدر گرامي! وصيتي دارم كه خدمت شما عرضه مي­دارم. مادرم من هم­اكنون اين وصيت­نامه را در جبهه­هاي حق مي­نويسم و اميدوارم كه خداوند به شما صبر دهد كه بتوانيد زينب­وار زندگي كنيد و مثل زينب عمل نماييد. آري، مادرم! خداوند در قرآن مي­فرمايد: «أوَلمّا أصابَتكم مُصيبَة قَدأصَبَتُم مِثلَهَا أَنّي هَذا قُل هُوَ مِن عِندِ أنْفُسَكُم إن­اللهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدير.» «آيا هرگاه مصيبتي به شما رسيد (در جنگ احد) درحالي كه در برابر آن آسيب به دشمنان هم رسيد. باز از روي تعجب گوييد چرا به ما كه اهل ايمان هستيم رنج مي­رسد؟ بگو اي پيغمبر اين مصيبت از دست خود كشيديد كه نافرماني كرديد. به درستي­ كه خداوند تواناست.»

 مادرجان! شما در مقابل شهادت من كه همان­گونه امام فرمود: «شهادت فيض عظيم است كه نصيب هركس نمي­شود» و مادر جان خوشحال باش كه فرزندي را در دامن خود پرورانديد كه [      ] رنج و محنت زياد كشيد و تا اين­كه ما را [     ] باز درست كرديد بتوانيم درمقابل كفر بايستيم. اما مادر آن­چه مسئله ارزشي است، اسلام است كه ما همه بايد براي حفظ اسلام و برافراشته شدن پرچم لااله­الّالله خون­ها بايد بدهيم. شما حساب كنيد. خداوند در آيه ديگر از سوره آل عمران (180) مي­فرمايد: «هرآينه شنيديد كه سخن جاهلانه­اي كساني را كه چون دستور آمد، به خدا قرض­الحسنه دهيد. آن­ها با تمسخر گفتند: پس خدا فقير است و ما دارا. البته گفتارشان را ثبت خواهيم كرد. با اين گناه بزرگ كه انبيا را منافق گشتند، در روز كيفر گوييم كه بچشيد عذاب آتش سوزان را و اين عذاب را به دست خود پيش فرستادند و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نخواهد كرد. آري، مادر جان! با شهادت من گريه نكنيد. صبر و استقامت داشته باشيد. و پدر جان! مقاوم و استوار باش، دشمنان اسلام بدانند كه آري، اين­ها به درستي امانتي در دست ما است و ما هيچ كار نكرديم. اين را خداوند به ما داد و امروز هم از ما گرفت و اين را إن­شاءالله ثابت كنيد كه [     ] اكنون امانت­دار بوديم و اين امانت را برگردانديم به صاحب­اش و مگر مادرم غير از اين است كه ما رفتيم با خداي خودمان معامله كرديم و جان داديم و در مقابل [     ] داد. آيا [     ] خداوند با هركسي معامله مي­كند آن­هم در مقابل اين بيع و چه چيز گران­بهايي است كه مي­­گيرد و به ما مي­دهد. من ديگر عرضي ندارم و پيام من به امت حزب­الله اين است كه امام را دعا كنند. جبهه­ها را گرم نگه دارند. در مجالس شركت فعال داشته باشند و اين مژده را بدهيم به همه كه [    ] هر ثانيه [    ] زندگي كردن در جمهوري اسلامي [   ] ارزش دارد [     ]. خواهر و برادران اگر بدي كردم، مي­بخشيد و از من درگذر كه [     ]  افتخار من باش. و آسيه و فرج­الله شما هم از ما راضي باشيد و از نبود [   ] ناراحت نباشيد و از [    ] و ديگر و تمام فاميل­ها معذرت بخواهيد و اگر از من بدي ديديد، ببخشيد و [       ] كردم حلالم كن. مادر و پدر جان را هم اذيت كردم از ما راضي باشيد. [    ] خداحافظ مادر حلالم كن. عصمت، مريم، آسيه، فرج­الله حلالم كنيد.   


زندگی نامه

شهيد «علي‌حسين تسخيري»

نام پدر: محمدرضا

«علي‌حسين» در سال 1341 در رامسر متولد شد. او فرزند دوم «محمدرضا و عذرا» بود. نام او را، پدرش انتخاب كرد.

دوران تحصیلی ابتدائي‌اش را در دبستان «شهيد مجري» فعلی، و راهنمائي‌اش را در مدرسه «فريد» زادگاهش گذراند. سپس با ورد به دبيرستان «عليزاده» رامسر، موفق به كسب مدرك ديپلم اقتصاد شد.

«عذرا» از تقيّدات ديني فرزندش مي‌گويد: «مكبّر مسجد بود و با خواندن قرآن، اوقات فراغتش را پر مي­كرد. با اشتياق در صفوف نماز جماعت و جمعه شركت داشت و علاقمند به اداي نماز شب بود.»

و اما خصوصيات بارز اخلاقي علی‌حسین، به روايت برادرش «فرج‌الله»: «من فرزند آخر خانواده هستم. وقتي دوستان برادرم از سپاه آمل و بابل مي‌آمدند و من رفتار علي‌حسين را با آن‌ها مي‌ديدم، لذت مي‌بردم و از او چگونگي روابط اجتماعي را ياد مي‌گرفتم. با شوخي‌ها و خوش‌رفتاري‌هايش مثل آهن‌ربا، ديگران را به خود جذب مي‌كرد. مهربان، متواضع و صادق بود. انگار تمام محاسن اخلاقي در او وجود داشت.»

مادر نقل مي‌كند: «نصف شب بود كه ماشين سپاه به دنبالش آمد. گفتم: پسرم كجا مي‌روي؟ گفت: قرار است به ييلاق جواهرده برويم. اما بعد از پانزده روز كه به خانه برگشت، در سر و بدنش جاي زخم بود. بعداً فهميدم كه در آن مدت، براي مبارزه با منافقان، به عملياتي در جنگل آمل رفته بود.»

علي‌حسين در سال 1360، به عضويت سپاه پاسداران در آمد و به‌عنوان نيروي داوطلب، به جبهه رفت. فرماندهي گردان در عمليات رمضان و جانشيني گروهان در گردان مالك‌اشتر، از جمله مسئوليت‌هاي علی‌حسین گرانقدر در طول دوران دفاع مقدس بوده است.

«حسين اشرفي» ـ يكی از هم‌رزمانش ـ مي‌گويد: «به عنوان مربي آموزش نظامي در سپاه رامسر و از نيروهاي مخلص انقلاب بود. شهيدان تسخيري، قلي‌زاده و شفيع‌زاد، انسان‌هايي بودند كه از همه‌چيز دست كشيدند. هدف‌شان خدمت به انقلاب بود. هر چه از صف ايثارگري آن‌ها بگويم، كم گفتم. چون او خودش مربي نظامي بود، بسيار دقيق رفتار مي‌كرد. با اين‌وجود، مهربان و صميمي بود و با جان و دل خدمت مي‌كرد. گوئي خستگي برايش معنايي نداشت.»

علی‌حسین، عاقبت در 23/12/1364 در منطقه عملياتي فاو شربت شهادت را نوشيد و طي تشييع باشكوه اهالي رامسر، در گلزار شهداي «بهشت زينبيه» اين شهر آرميد.