نام پدر : سید یوسف
تاریخ تولد :1341/12/03
تاریخ شهادت : 1365/01/04
محل شهادت : فاو

زندگی نامه

                              *زندگی نامه شهيد ميركريم پورذوالفقاري*

 

نام پدر: يوسف

«يوسف و صغري» در سال 1341 در تب و تاب تولد فرزندي بودند که نامش را «كريم» گذاشتند؛ نورسيده­اي از تبار سادات، و برخاسته از دامان پدر و مادري متديّن و زحمتكش در «بهنمير» از توابع بابلسر.

دوره ابتدائي کریم در دبستان «6 بهمن» زادگاهش طي شد. سپس با گذر از مقطع راهنمايي، تحصيلاتش را تا پايه سوّم دبيرستان در رشته مكانيك در بابل ادامه داد.

کریم در ايّام نوجواني از سايه عنايت پدر، بي­بهره شد؛ از اين‌رو با تربيت ديني مادر پرورش يافت.

اوقات فراغت كريم، علاوه بر كمك به خانواده در امور كشاورزي، به مطالعه كتاب‌های ديني نيز مي‌گذشت.

حضور در جلسات مذهبي و شركت در تظاهرات ضدّ طاغوت، از جمله فعاليت­هاي کریم در آن روزها به شمار مي­رود.

او جامعه اسلامي را جامعه­اي مي­دانست كه در آن، عدالت اجتماعي رعايت شود؛ مردم آن داراي تقواي الهي باشند و از ولايت دفاع كنند. لذا در گذرگاه اين انديشه، هم­زمان با آغاز جنگ تحميلي، او در 15 آبان 1360 با سِمَت مسئول گروه، به منطقه «درّه‌حيات» مريوان عزيمت كرد.

از 20/1/1361 الي 16/5/1362 نيز، به عنوان بسيج ويژه، در پشت جبهه به‌سر برد.

در 17 مرداد 1362، در كِسوت جانشين گردان جندالله، راهي سلماس شد.

در ارديبهشت 1363، جامه پاسداري را به تن پوشانيد.

در خرداد 1363، در واحد اطلاعات ـ عمليات سپاه مريوان به اداي تكليف پرداخت.

ناگفته نماند كه کریم در كِسوت جانشيني گروهان در گردان حمزه نيز، خدمات ارزنده­اي از خود ارائه نمود.

جبهه فاو از ديگر آوردگاه حضور سيّد كريم به شمار مي­رود كه منجر به جراحت او از ناحيه قلب شد.

«كبري عليزاده» دفتر خاطرات آن روزهای همسرش را این‌گونه ورق مي­زند: «تا وقتي در دزفول بود، خودش به كارها نظارت داشت. وقتي هم نبود، اداره امور را به من مي­سپرد. علاوه بر آن، در برابر مشكلات زندگي همكاري خوبي داشت و اغلب با هم مشورت مي­كرديم.»

و سرانجام، او در 4/1/1365 در همين منطقه، به جمع ياران شهيدش پيوست. سپس، با وداع دردانه­اش «محمد»، تا گلزار شهداي «حاجي­كلا» در بابلسر بدرقه شد. 


وصیت نامه

* وصیت نامه شهید سیدکریم  پور ذوالفقاری*

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان مولانا علی ولی الله»

«انا لله و انا الیه راجعون»

«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون»

 ((هرگز مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند و جهاد کرده اند، مرده اند، بلکه آنها زنده اند و در نزد پروردگار خویش روزی می خورند.))

خدمت برادران و خواهران حزب الله سلام علیکم. پس از سلام امیدوارم هر کاری را از نام خدا و برای رضای خدا شروع کرده تا در زندگی تان موفق و پیروز باشید. برادران و خواهران من بدانید که من آگاهانه در این راه قدم نهادم، چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین و از حسین تا شهدای کربلاهای جنوب و غرب کشور صدایم می زند که چیست؟ تو برای چه نشسته ای؟ آخر ما مسلمان هستیم. ما در عصری زندگی می کنیم که ظلم تمام جهان را فرا گرفته است.

ما باید خون بدهیم، آنقدر شهید بدهیم تا ظلم نابود گردد و این را در خود می بینم که تا زمانی که ظلم در جهان وجود داشته باشد، مبارزه با ظلم ادامه خواهد داشت و تا موقعی که ستمگر در جهان است، شهید هم هست و از ریخته شدن خون این شهیدان می بینیم که چهره منافقان و ستمگران شرق و غرب برای مردم روشن و روشن و روشن تر می شود و آنها در رسوایی و بسوی شکست می روند و ما دیده ایم که چند سال پیش دو قدرت در جهان حکومت می کردند. قدرت شرق و قدرت غرب را به لرزه در آورده و می خواهد حکومت اسلامی را در جهان پیاده کند و دست مستکبران جهان را از مستضعفان جهان کوتاه کند و ما می توانستیم با دادن شهید، طاغوت را از مملکت مان بیرون کنیم و انقلاب اسلامی را جایگزین آن کنیم.

و این انقلاب ما انقلابی است که از زمان ابراهیم شروع شد و تا زمان مهدی موعود(عج) ادامه خواهد داشت و این انقلاب ادامه دهنده انقلاب حسین(ع) در صحرای کربلاست و اگر چند شهید هم بدهیم مایه افتخار ماست و انبیا و امامان مان در حال مبارزه بوده اند و به درجه رفیع شهادت رسیده اند و اگر راه انبیا را می رویم. پس شهادت یکی از راه های انبیا و ائمه معصومین ماست و اینها بوده اند که اسلام را برای مردم روشن کرده اند و مردم را از بت پرستی و شرک نجات دادند و وظیفه خودشان را انجام داده اند.

و حالا ما هستیم که باید اسلام عزیز را تا ظهور مهدی(عج) زنده نگهداریم تا قسط و عدل الهی در سایه توحید برقرار گردد.

«الَّذينَ آمَنوا يُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَروا يُقاتِلونَ في سَبيلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِياءَ الشَّيطانِ إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا»

((کسانی که ایمان آوردند و می جنگند و در راه خدا کشته می شوند و کسانی که کافر شده اند، می جنگند در راه شیطان. پس بجنگید با دوستان شیطان، همانا که شیطان ضعیف است.))

پس ما باید جهاد کنیم در راه خدا و جهاد در راه خدا، آرزوی مان است و امامان ما در حال مبارزه بوده اند و ما هم پیرو راه آنانیم و آنها هم یک جان داشتند و دادند و ما هم جان خودمان را در راه خدا بدهیم و حالا یکبار می میریم. پس چه خوب است که با مرگ سعادتمندانه بمیریم. من این را بطور یقین درک کردم که شهادت تصادفی نیست، بلکه لیاقت و سعادتی است بزرگ که نصیب هر کس نخواهد شد.

شهادت قله ای است بزرگ که هر کس بخواهد آن قله را فتح کند. باید مشکلات و سختی های زیادی را تحمل کند تا به آن برسد. خوشا به حال آن کسی که آن قله را فتح کند و انشاءالله شکر خدا ما هم بتوانیم آن قله را فتح کنیم و آنهایی که این قله عظیم را فتح کردند و دست از مال و جان و خانواده کشیدند. خداوند درباره این بندگان خود چنین می فرماید:

«إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا»

((خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرد تا آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند و این وعده خدا قطعی است.))

و برادران و خواهران اینطور نباشیم که گفتیم به خدا ایمان آوردیم و اسلام را قبول داریم، برای یک مسلمان کافی باشد. باید این سفارش ها را تبدیل به عمل بکنیم تا شاید بتوانیم که آنچه قرآن می فرماید:

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ»

((آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما به خدای یکتا ایمان آوردیم، رهایشان کنند و بر دعوی آن امتحانشان نکنند.))

و من برای پس دادن آزمایش خود به جبهه می روم تا بتوانم به ندای ((هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان خود، خمینی کبیر لبیک گویم و دین خودم را نسبت به اسلام و قرآن و خون شهدا انجام داده باشم و ضمناً دو حرفی که می خواهم به برادران و خواهران حزب اللهی بگویم اینست که اسلام را داشته باشید و امام را داشته باشید و قدر امام را بدانید که این یک نعمتی است بزرگ که خدا به ما داده است و از خط امام دست بر ندارید و از روحانیت مبارز دست بر ندارید و این روحانیت بوده است که انقلاب ما را تا به اینجا رسانیدند و اگر ما به تاریخ مشاهده بکنیم، می بینیم که این روحانیت بود که علیه استکبار و استثمار مبارزه می کرد و اسلام را در هر زمانی زنده نگه داشته است و زمینه را برای نسل های آینده آماده کرده و تا رسید به دست ما و ما باید این انقلاب را تا ظهور مهدی (عج) زنده نگه داریم و این انقلاب را به انقلاب مهدی متصل کنیم، انشاءالله.

سخنی چند دارم با مادر گرامی ام: مادرم می دانم که برای آمدنم ثانیه شماری می کنی ولی چه می کردم که خدا مرا به مهمانی دعوت کرده و من عاشقانه به ملاقات خداوند شتافتم و افتخار می کنم که خداوند چنین دعوتی را نصیب من نموده است.

مادر و خواهرم و برادرانم، از شما تقاضا دارم که اگر جسدم را نیاوردند بدون هیچ ناراحتی به خدا توکل کنید و از خدا صبر و استقامت بخواهید و از اینکه نتوانستم در پیری عصای دست شما گردم، امیدوارم مرا ببخشید و امیدوارم که با رهبری زعیم عالیقدر امام امت، آن آمریکای خونخوار و صدام و صدامیان و اسراییل مزدور و گروهک های ضد انقلاب داخلی را نابود کنیم.

و از شما مادر عزیز و گرامی خودم و دیگر برادران و خواهران خود می خواهم که در پیش مردم برایم گریه و زاری نکنید، چون که مردم چنین فکر کنند که شما راضی به شهادت فرزند خود نیستی و اگر خواستی گریه کنی در جای خلوت برای اباعبدالله الحسین گریه کن و خوشحال باشید که چنین فرزندی را بزرگ کرده اید و چنین افتخار نصیب فرزند شما شده است.

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«شهید دلاور اسلام سیدکریم پور ذوالفقاری»

*************************************************